1- ماه عسل این روزها حال خوبی ندارد و مورد هجمه زیادی قرار گرفته است. این هجمه اما ربطی به خوب و بدی برنامه ندارد که اتفاقا با همه مشکلاتش سالهاست در مقام قیاس بهترین برنامه تلویزیونی ایران است و مسیر آزمون و خطای خوبی را طی کرده و حالا جای خوبی ایستاده که دلایلش را خواهم گفت. ولی هر چه هست برخی حرفها امسال به برند برنامه آسیب زده و آن را به چالش کشیده است.
2- سالها پیش نقد مفصلی درباره اجرای خیلی بد احسان علیخانی نوشتم. که آن موقع جوان بود و خام و تمام هدفش دیدهشدن خودش بود. این بود که از وقتی پایش را به صحنه میگذاشت و روی آنتن میرفت، تا دقایقی در حضور مهمانها وقت را صرف صاف و صوفکردن پاچه شلوار و آستین و کت و نوع نشستن و گاهی غبارروبی و کرکزدایی از خودش میکرد. دستانش را بیدلیل حرکت میداد و خلاصه برای جذابشدن در قاب دوربین اشتباهات عجیب زیاد میکرد.
3- به مرور اما اجرایش بهتر شد و کمتر به خودش میپرداخت. اما مشکل اساسی دیگری پیدا کرد و آن این بود که رقابت بین پرسونال برند علیخانی –که برند شده بود- و برند ماه عسل، برای علیخانی به یک چالش اشتباه تبدیل شد و اولویت و هماهنگی این دو برند را نتوانست مدیریت کند و دچار سردرگمی شد. مستاصل ماند که خودش مهمتر است یا ماهعسل؟ و این برای سال بعدش شد چالش جدی برنامه. این شد که بر خلاف ماهیت برند ماهعسل تصمیم گرفت. ماه عسل قرار بود قصه واقعی آدمهایی باشد که در مقام مهمان برنامه، قهرمان واقعی آن قصه بودند و همه مردم هم عاشق قصه و قهرمان و این فرمول ساده آنقدر جایش خالی بود که برنامه موفق شد و به یکی از پرمخاطبترین برنامههای تاریخ تلویزیون ایران تبدیل شد. (این همان المانهایی است که در مطلب قبل در خصوص فقدانش - قهرمان و قصه- نوشتم و سینمای ما به دلیل همین فقدان حقیر و نحیف شده است.)
4- علیخانی اما در آن برنامه چهارسال پیش اشتباه استراتژیک بزرگی کرد. اینکه برای پیروزی در جدال پرسونال برندش و برند ماه عسل، خودش را انتخاب کرد. این بود که در گپ و گفتهایش با قهرمانان واقعی، آنها را تحقیر میکرد. به آنها میخندید و مسخرهشان میکرد و با نگاه از بالا به قهرمانان و قصههای نابشان، تلاش میکرد در آن تایم محدود، بهجای قهرمان واقعی، خودش قهرمان برنامه و مردم شود. این اشتباه تا آنجا بود که حتی در ظواهر هم این نیت را نتوانست پنهان کند و خودش روی صندلی چرخان سفید رنگ با ارتفاعی بیشتر مینشست و مهمانها در مقابلش روی مبل کوچک مشکی ثابت. بینشان هم خط قرمز پهنی کشیده شده بود.
5- حالا اما علیخانی بزرگ شده و پخته. یاد گرفته که ارتقای برندش در زیر سایه ارتقای برند ماه عسل رخ خواهد داد. این است که پوزیشنش را، هم در کلام و هم در دکور همسان و هم تراز مخاطبان کرده. بیشتر ساکت است و اتفاقا به درستی، به روایت کمک میکند. حالا فهمیده که قهرمان واقعی هرچه بزرگتر شود، همه آن را به حساب انتخاب و پرداخت داستانش توسط او میگذارند. اشتباهات گل درشت آن موقعاش مثل فیلم کوتاهی است که یک فیلمساز برای نخستین بار میسازد که میرود سراغ حرکات عجیب دوربین، قابهای نامتعارف و... و آنقدر میخواهد خودش را فیلمساز نشان دهد که از خود فیلم چیزی نمیماند و درک نمیشود. ولی وقتی بزرگ شدند میفهمند نه حضور دوربین و نه هیچ المان دیگری در بهترین شرایط اصلا نباید به چشم بیاید. این است که اعتقاد دارم پس از سالها انتقادات جدیام به این برنامه، امسال ماهعسل و علیخانی را در بهترین فرمتش در قیاس با سالهای قبل میدانم. بماند که هنوز گاهی حداقل برای پشت صحنه گردنکشی میکند که آن هم حل خواهد شد و بزرگتر میشود.
6- امسال اما اتفاق مهم دیگری افتاده است. علیخانی در نخستین برنامه میگوید خستهتر از آن است که جواب منتقدان را بدهد و اتفاقا امسال که همه چیز در بهترین شرایط است بیشترین حمله به او میشود. تنها چیزی که فرق کرده این است: حالا هر آدمی در اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی هم رسانه خودش را دارد و هم مخاطب خودش را. هر آدم، یک رسانه!
7- هم علیخانی و هم ماه عسل طی این سالها با همه اشتباهات مسیر خوبی طی کردهاند و قطارشان دارد رو به جلو حرکت میکند. مردم هم همیشه به قطار در حال حرکت سنگ میزنند. حالا در جیب هر یک از مردم یک سنگ و یک رسانه قرار گرفته. اینها قبلا هم بوده ولی وسیله پرتابش نبوده. این است که فکر میکرده همه چی آرام است. علیخانی و ماه عسل باید از این سنگهای مردمی خوشحال باشند.
8- بهتر است علیخانی برخلاف آنچه در نخستین برنامه امسال گفت خسته نباشد. اگر این حرفها نبود باید نگران میشد.
* کارشناس ارشد مارکتینگ و تبلیغات