شاید توقف اکران فیلم به دلیل فروش پایین در سینمای ایران یک داستان تازه نباشد اما اینکه فیلمی چون «من دیهگو مارادونا هستم» با این تعدد بازیگران چهره و حرفهای نتواند کف فروش فیلمش را پر کند و سینماهای سرگروه خود را از دست بدهد و بهنوعی اکران آن متوقف شود مقوله بحث برانگیزی است. زمانی سینمای ایران دوران رکود خود را طی میکرد و تعداد سینماروها بسیار کم شده بود و در چنین شرایطی فیلمهای بسیاری بر سر در سینماها در انتظار مخاطب مینشستند و پس از چند هفته نمیتوانستند به حداقل فروش خود برسند و جای خود را به فیلمهای دیگر میدادند. اما در یک سال گذشته امیدهای تازهای در سینما ایجاد شده و کمابیش مردم با سینما آشتی کردهاند و سینما را جزو برنامههای تفریحی، فرهنگی خود قرار دادهاند.
البته بخشی از این موضوع به تغییر حال و هوای فیلمها باز میگرددو بخشی به ایجاد پردیسهای سینمایی که به نوبه خود نقش بسیار مؤثری در جذب مخاطبان به سینما داشتهاند. اما چه میشود که فیلمی پر بازیگر با یک فضای خاص متفاوت آنهم با سرگروهی یکی از همین پردیسها نمیتواند کف فروش خود را تأمین کند و مجبور میشود که در چند سینمای محدود و کم اهمیت اکرانش را بهنوعی متوقف کند. آیا اقتصاد سینمای ایران شکل صنعتی به خود گرفته و پردیسهایی که با بودجههای کلان ساخته شدهاند توقع دارند که سینما بودجه آنها را بازگرداند؟! سینمایی که بیشتر یک مقوله فرهنگی تا صنعتی در ایران تلقی میشود چگونه میتواند در موازنه بازار بیدر و پیکر موجود ادامه حیات دهد؟!
مکانیسم بازار یا مکانیسم سلیقه!
در شرایطی که سینمای ایران یک سینمای فرهنگی و نه اقتصادی است وقتی فیلمی به دلیل آنکه نتوانسته کف فروش خود را پر کند از ادامه اکران باز میماند خواه ناخواه بحث برانگیز میشود. گاه این شائبه تقویت میشود که آیا در واقع فیلم نتوانسته در مکانیسم بازار تقاضای مورد نیاز خود را به دست آورد یا این بازار نیز درگیر بازیهای رانتی و سلیقهای شده است. این شائبه زمانی تقویت میشود که به یاد بیاوریم فیلم در زمان نمایش جشنوارهای با واکنش برخی رسانههای ارزشی و منتقد جریان شبه روشنفکری روبهرو شد. این داستان وقتی ادامهدار شد که فیلم در زمان اکران در همه سینماهایی که قرار بود نمایش داده شود، نمایش داده نشد. سینماهایی که گفته میشد متعلق به حوزه هنری هستند. خبری با این مضمون که فیلم سینمایی «من دیهگو مارادونا هستم» به کارگردانی بهرام توکلی از امروز در سینماهای تهران به نمایش در خواهد آمد اما نه همه سینماهایی که قرار بود این فیلم در آنها اکران شود! به گزارش سینما رکس، طبق قرارهای قبلی قرار بود از امروز فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» اکران شود و نمایش آن در 20سینمای تهران آغاز شود اما وقتی برای خرید اینترنتی بلیت این فیلم اقدام کنید مشاهده خواهید کرد که فقط پردیس زندگی و پردیس کوروش به همراه سینما سمرقند بلیت این فیلم را اینترنتی میفروشند و خبری از پردیس آزادی و سینماهای حوزه هنری نیست!
این موضوع موجب شد شائبه تحریم فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» از سوی حوزه هنری مطرح شود. پیگیریهای خبرنگار سینما رکس در این مورد نشان میدهد که زمزمه تحریم این فیلم توسط حوزه هنری شنیده میشود و تا لحظه تنظیم خبر مسئولان آن با اکران این فیلم در سینماهای خود موافقت نکردهاند! طبق شنیدهها موضوع تحریم فیلمها از سوی حوزه هنری جدی است و شاید این موضوع در آینده نیز گریبان سایر فیلمها را بگیرد. اما اینگونه نشد و فیلم با وجود این حرف و حدیثها در همه سینماهایی که قرار بود نمایش داده شود چهار هفته اکران شد و در شرایطی که نتوانست کف فروش تعیین شده در قرارداد را به دست بیاورد سینماهای سرگروه خود را از دست داد. جواد نوروز بیگی، تهیهکننده فیلم در گفتوگو با «فرصت امروز» این شائبه را رد کرد و گفت: تنها مقولهای که مانع ادامه اکران فیلم شده بحث مالی آن است و مسائل حاشیهای در این میان نقشی نداشته است.
او با تأکید بر اینکه این نخستین بار نیست که چنین شرایطی برای فیلمی اتفاق میافتد و این یک قانون کلی برای همه فیلمهاست که اگر نتوانند به کف فروش برسند از ادامه اکران در سرگروهها باز میمانند و پیش از فیلم ما بسیاری از فیلمها این شرایط را تجربه کردهاند، افزود: «فیلم چهار هفته اکران داشت که متأسفانه نتوانست به حداقل کف فروشی که در قرارداد قید شده بود دست پیدا کند اما توقع میرفت که شورای نمایش مهربانانهتر با این فیلم برخورد کند و یک مجال دو هفتهای برای ادامه اکران فیلم ایجاد کند. دلایل متعددی سبب شد که فیلم نتواند کف فروش خود را پر کند. نخستین مشکل آن بود که در شرایط خاص من مجبور شدم که پخش فیلم را بر عهده بگیرم و این اجبار سبب شد تا فیلم به دلیل محدودیتهایی که وجود داشت بدون تبلیغات اکران شود. علاوه بر آن در زمان اکران فیلم دو پردیس مهمی که جزو سرگروههای فیلم بودند درگیر دو جشنواره بینالمللی بودند. به هر حال در این شرایط فیلم سرگروههایش را از دست داد اما همچنان چند سینما اکران فیلم را در اختیار دارد و نمایش فیلم به طور کامل متوقف نشده است.»
اعتراض مطبوعاتی هم بر نتابیده شد
چهار هفته که از اکران فیلم دیهگو مارادونا گذشت فیلم نتوانست به کف فروش خود دست پیدا کند و از عرصه رقابت باز ماند! شورای صنفی نمایش به جای آن دو اثر سینمایی «دریاکنار» به کارگردانی آرش معیریان و «عشق و جنون» به کارگردانی حسن نجفی را اکران کرد. در اصل فیلم معیریان با توجه به سبقه فیلمهای گیشه، جایگزین یک فیلم کمدی فلسفی شد. همچنان این اصل فراموش شده که باید ذائقه مخاطب را تغییر داد و به جای junk food او را با غذایی که ارزش غذایی دارد، تغذیه کرد. همان داستان همیشگی سینمای ایران که آخر مشخص نیست ذائقه مخاطب چنین فیلمهای نازلی را میپسندد یا آنکه مهرهگردانان سینما سینی پذیراییشان با این نوع فیلمها پر شده و به زور به خورد مخاطب میدهند. همان روندی که برندهایی چون مکدونالد و کیافسی در پیش گرفتهاند و با قیمت ارزان و تعدد شعبه خود را در جایگاه پرمشتریترین رستورانها جا انداختهاند. البته این به معنای آن نیست که فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» فیلم پر باری است اما حداقل دنیای تازهای را در برابر مخاطب سینمای ایرانی میگستراند و او را عادت میدهد که سینما تنها جکهای روزمره کوچه و خیابان نیست که در قالب فیلم به او غالب میکنند.
در هر حال این جایگزینی انجام شد و جواد نوروز بیگی، تهیهکننده فیلم در همان زمان در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها اقدام شورای صنفی نمایش را بهنوعی بیعدالتی در مورد فیلمش دانسته بود و از آنها بابت عدم تمدید اکران این فیلم سینمایی گلایه کرده بود. او در نشست نقد و بررسی فیلم گفته بود: «ما در ابتدا قصد داشتیم فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» را در عید نوروز اکران کنیم اما از من خواسته شد تا اکران این فیلم را به تعویق بیندازم و من هم بهنوعی مجبور شدم این موضوع را بپذیرم. زمانی که دور جدید فیلمهای فصل بهار اکران شد سرگروهها تغییر کرد و با یک کار غیرکارشناسی شده سرگروهی که تعیین شده بود باید هفتهای 13میلیون فروش میکرد و این میزان از فروش حتی برای فیلمهای پر فروش هم رقم بالایی است، به همین خاطر در دور جدید تصمیم گرفتند کف فروش را به 9 میلیون برسانند اما این کار غیرکارشناسی باعث شد که فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» آسیب ببیند. ما واقعاً این فیلم را برای مخاطب عام تدارک دیده بودیم و بیتردید اگر شرایط اکران برای ما بهگونهای دیگر رقم میخورد و مثلاً در ایام نوروز یا عید فطر اکران میشد فیلم به فروش بسیار بالایی دست پیدا میکرد. این اثر بدون سروصدا و با کمترین حاشیه و تبلیغاتی در زمان کوتاهی روی پرده رفت و طبیعی است به آن فروشی که باید دست پیدا نکرد و باور دارم که هنوز خیلیها نمیدانند چنین فیلمی اکران شده است.»
در همان زمان غلامرضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش، اظهارات گلایهآمیز جواد نوروزبیگی تهیهکننده فیلم سینمایی «من دیهگو مارادونا هستم» مبنی بر چرایی اتمام اکران این فیلم گفته بود: «هیچ تخلفی از سوی ما صورت نگرفته است و قراردادهای میان ما و تهیهکننده این فیلم موجود است. در وهله اول باید این نکته را عنوان کنم که برخلاف ادعای آقای نوروزبیگی فیلم سینمایی «من دیهگو مارادونا هستم» چهار هفته کامل روی پرده سینماهای کشور بوده است. این فیلم اکران خود را از نهم اردیبهشت ماه آغاز کرده و تا ششم خرداد ماه که اکرانش ادامه داشته است چهار هفته کامل از نمایشش گذشته و از این رو ادعای آقای نوروزبیگی ادعایی کذب و بیاساس محسوب میشود.»
وی سپس در تشریح این مسئله که قرارداد میان شورای صنفی نمایش و تهیهکنندگان یک فیلم به چه صورت منعقد میشود، اظهار کرده بود: «کف فروش هر فیلم متفاوت است. کف فروش فیلمها اصولاً با توافق میان سینمادار با تهیهکننده یا توزیعکننده یک فیلم سینمایی صورت میگیرد که معمولاً یا سه هفته یا چهار هفته است. اگر کف فروش یک فیلم در قرارداد سه هفته لحاظ شود، در پایان هفته دوم و اگر کف فروش در قرارداد چهار هفته لحاظ شود در پایان هفته سوم توسط شورای صنفی نمایش محاسبه شده و به پخشکننده و صاحبان فیلم اعلام میشود که در مورد این فیلم خاص نیز به همین شکل بوده است. قطعاً این فیلم سینمایی مخاطبان چندانی نداشته است چرا که براساس آمارهای موجود از سینمای سرگروه، این فیلم حتی نتوانسته به ۴۰ درصد از کف فروش خود دست پیدا کند و از این رو شورای صنفی نمایش براساس قرارداد منعقده با تهیهکننده در پایان هفته سوم اعلام کرد که این فیلم از ششم خردادماه دیگر در سینماها نمایش داده نخواهد شد.»
جواد نوروز بیگی در گفتوگو با «فرصت امروز» درباره اینکه آیا در این رابطه اعتراضی انجام دادهاید یا خیر گفت: «اعتراض در حد همان مصاحبههای مطبوعاتی بوده و امکان اینکه بخواهیم در جای دیگری اعتراض مان را عنوان کنیم فراهم نبود. » او در ادامه درباره چگونگی بازگشت سرمایه فیلم گفت: «فیلم در واقع ضرر داده است و دیگر نمیتواند سرمایه اولیهاش را تأمین کند. ما در خواستی برای جبران سرمایه ندادیم و تاکنون هم سازمانی جبران سرمایه را بر عهده نگرفته است. همه فیلمهایی که سرگروه داشته باشند در قرارداد برای آنها کف فروش در نظر گرفته میشود اما مشکلی که در این میان وجود داشت این بود سرگروهی که برای فیلم در نظر گرفته شده بود پردیس زندگی بود که نخستین بار بود فیلمی در این سرگروه نمایش داده میشد. بنابراین یک شکل آزمون و خطا داشت و رقمی که برای کف فروش آن در نظر گرفته بودند یک رقم غیرکارشناسانه بود. اکنون برای فیلمی که پس از ما اکران این سرگروه را در اختیار گرفته به جای 13میلیونی که برای کف فروش ما تعیین کرده بوند کف را 9 میلیون تومان تعیین کردهاند. درحالیکه اگر برای فیلم ما نیز این شرایط را تعریف کرده بودند فیلم قربانی نمیشد.»
بانک پاسارگاد، حامی فرهنگ و هنر!
هرچند فیلم قربانی بازی بازار رانتی سینما شد اما این سوال پیش میآید که اگر این روند ادامه یابد چگونه سینمای ایران که فیلمهایش با هزار زحمت و سرمایه شخصی سرپا نگه داشته شده میتواند ادامه حیات دهد. سوالی که با هر توقیف و بازی بازار بیموازنه سینماداران مطرح میشود. هرچند هزینه توقیفها را وزارت ارشاد میپردازد اما هزینه این بازی بازار بیمار را کسی متقبل نمیشود و این سینمای شبه روشنفکری است که همچون غریقی در این بازار دست و پا میزند و راهی به ساحل ندارد. طبق آمار رسمی برای تولید این فیلم حدودا یک میلیارد و نیم هزینه شده اما فیلم بعد از سه هفته که از اکران آن گذشته به زحمت رقم ۳۵۰ میلیون تومان را رد کرده است! به عبارت بهتر حتی اگر سینمادار هم سهم خود از فروش فیلم را از تهیهکننده نگیرد باز هم ضرری بیشتر از یک میلیارد برای پروژه رقم خورده است؛ رقم بالایی که هزینه بالای مادی و روانی را به اهالی سینما وارد میکند.
اما این فیلم برخلاف اعتراضهای زیادی که طی جشنواره در حوزه سرمایهگذار به خود دید، این برگ برنده را داشت که سرمایهگذارش از پشتوانه خوب مالی برخوردار است و با توجه به آنکه بیش از نگاه بازگشت مالی، نگاه تبلیغاتی به سینما دارد چندان از این داستان لطمه ندیده است و چه بسا از آن منظر که فیلم در این شرایط حواشی مختلفی را پشت سر گذاشته، برداشت تبلیغاتی خود را از فیلم کرده است. جواد نوروزبیگی از آن دست تهیهکنندگانی است که از سرمایهگذاری بانک پاسارگاد در چند فیلمش بهره برده است. مقولهای که پیشتر نیز بر آن تأکید کرده و ادامه بقای سینمای مستقل را در گرو جذب چنین سرمایهگذارانی دانسته است. شاید بانک پاسارگاد این احتمال را نمیداد که نتواند بازگشت سرمایه داشته باشد اما به نظر نمیرسد چندان از این موضوع لطمه دیده باشد. این بانک علاوه بر این فیلم در جشنواره سی و سوم سرمایهگذاری دو فیلم «مرگ ماهی» و «بهمن» را نیز بر عهده داشته است. دو فیلمی که احتمال فروش بالا برای آنها نیز وجود ندارد و ممکن است به سرنوشت «من دیهگو مارادونا هستم» دچار شوند اما بانک پاسارگاد خود را حامی فرهنگ و هنر قلمداد کرده و وقتی در این حوزه نگاه حامی دارد بیشک انتظار تبعات اینچنینی نیز برای خود متصور است.
هرچند این اتفاق ممکن است سرمایهگذارانی از این دست را بر آن دارد که با نگاه کارشناسانهتری سرمایهگذاری فیلمی را بر عهده بگیرند و سینمای گیشه در این میان برگ برنده را از آن خود کند. امید است که سینمای مستقل بتواند از این منظر بهنوعی مدیریت بحران کند و حیات نیم بند خود را به واسطه چنین سرمایهگذارانی ادامه دهد تا شاید بتواند در موازنه بازار سینما برای خود جایگاهی بیابد و حضورش را تثبیت کند.
***
خلاصه داستان فیلم: تو میدونی من از چی مارادونا خوشم میاد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رؤیا براش مرز نداشت، وقتی بازی میکرد با همه وجودش بازی میکرد، پرواز میکرد، بازی نمیکرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین میریخت جلوش د بکش همه چیز و تا تهش میرفت، خودشو لوس نمیکرد… همهاش برای این بود که واقعیت و رؤیا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمیتونست مرزشونو تشخیص بده.
بازیگران فیلم: گلاب آدینه، سعید آقاخانی، هومن سیدی، ویشکا آسایش، مهسا علافر، سارا بهرامی، پانتهآ پناهیها، سهی بانو ذوالقدر، علی استادی، میثاق زارع، سجاد تابش، بابک حمیدیان، جمشید هاشمپور و صابر ابر. . . .
عوامل تولید: نویسنده و کارگردان: بهرام توکلی، مشاور هنری پروژه: حسن بلخاری، مدیر فیلمبرداری: هومن بهمنش، طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم، طراح گریم: محسن دارسنج، صدابرداران: محمود سماکباشی، رضا تهرانی، حسین پوررحیمی، تدوین: بهرام دهقانی، طراحی و ترکیب صدا: سیدعلیرضا علویان، آهنگساز: حامد ثابت، جلوههای ویژهکامپیوتری: جواد مطوری، طراح بدلکاری: علیرضا فتحی، امیر حسین خنجری، مدیر تولید: کامران حجازی، مجری طرح: امیرحسین نوروز بیگی، مدیر تدارکات: شهرام شفیعی، مدیر برنامهریزی: سهیل بیرقی، دستیار اول کارگردان: امید جزینی، منشیصحنه: غزل رشیدی، عکاس: علی باقری، مشاور رسانهای: بیتا موسوی، سرمایهگذاران: شرکت پارس آریان، بانک پاسارگاد، جواد نوروز بیگی و تهیهکننده: جواد نوروزبیگی.