به ثبات رسیدن مالی و به دست آوردن پول زمان می خواهد. این را همه ما می دانیم اما گاهی در موردش به خود و دیگران دروغ تحویل می دهیم. هیچ کدام از ما نمی خواهیم دروغ هایی که به خود می گوییم مانع رفتن ما از یک مرحله به مرحله دیگر می شود و این یعنی پیشرفت به تاخیر می افتد. 30 سالگی زمان خوبی است که ما دروغ گفتن به خود را متوقف کرده و دیگر به آنچه پیش از 30 سالگی به خود می گفتیم خاتمه دهیم.
رسیدن به دهه چهارم زندگی مهم ترین فرصت برای رو راستی است؛ فرصتی که اگر از آن بهره ببریم، می توانیم از مهم ترین دهه زندگی برای پولدار شدن به خوبی استفاده کنیم. پس، از تکرار این دروغ ها به خود بپرهیزیم:
1- تا وقتی که خوب پول می گیرم کارم را حفظ می کنم حتی اگر از آن متنفر باشم
فضای بازار کار ممکن است آن طور که قبلا بوده و دلخواه ما نباشد. اما 30 سالگی وقت آن نیست که در شغلی بمانیم که سراسر استرس و بی علاقگی برای ما است. بعضی وقت ها فقط باید بگوییم نه و با اعتماد به نفس لازم شغل را ترک کنیم.
2- خود را اگر به بی خیالی بزنم، امور مالی خودش درست می شود
یکی از بدترین کارهایی که اکثر ما در دهه سوم زندگی یعنی بین 20 تا 30 سالگی انجام می دهیم این است که به خط قرمزهای مالی درست در هنگام پیشرفت کاری و افزایش درآمد بی توجه می شویم.
این درست همان زمانی است که باید مراقب حساب بانکی مان باشیم، حتی اگر پول چندانی در آن نباشد. استفاده از مزایا و امکانات جانبی که شغل در اختیار ما قرار می دهد نیز یکی دیگر از خط قرمزهایی است که ما در جوانی برایش ارزش زیادی قائل نیستیم. برای مثال بیمه شدن از مزایایی است که معمولا ما در اوایل کار به آن توجه زیادی نشان نمی دهیم. 30 سالگی همان وقتی است که باید نسبت به چنین مسائلی واقع بین تر باشیم.
3- حتما باید ازدواج کنم چون این «قدم بعدی» زندگی است
30 سالگی سن مناسبی برای ازدواج استَ، اما گاهی شرایط مالی برای ازدواج مناسب نیست. اینکه با کدام شرایط مالی بخواهیم ازدواج کنیم، بسیار مهم است. بنابراین نگاه به ازدواج به عنوان کاری که «باید» انجام شود، چندان منطقی به نظر نمی رسد. ازدواج کردن یکی از مراحل مهم زندگی است، اما چشم بسته سراغش رفتن هم از نظر مالی و هم از نظر روانی هزینه های جبران ناپذیری دارد.
4- قسط وام و قبض بدون توجه به چیزهای که من می خواهم راه خودشان را می روند
بعضی وقت ها شرایط زندگی به نحوی پیش می رود که راهی جز قسط و وام باقی نمی ماند. مدتی که از این شرایط گذشت، ما خودمان را تسلیم این کاغذها می کنیم، حال آنکه راه درست تسلیم شدن نیست، بلکه باید با آگاهی بیشتری به قسط ها نگاه کنیم. در واقع افسار قسط و وام باید دست ما باشد، نه اینکه اختیار زندگی ما به دست قسط و وام بیفتد.
5- باید خانه بخرم چون همان کاری است که هم سن و سال هایم انجام می دهند
گاهی دلایل منطقی وجود دارد که به ما می گوید حالا وقت خانه خریدن نیست. یکی از نشانه هایش هم اینکه هنوز سرمایه ضروری نداریم. گاهی ما از همه چیزمان می زنیم تا خانه دار شویم. اما این درست نیست. بهترین راه آهسته و پیوسته رفتن است. این یعنی خانه خریدن نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.
6- برای شروع سرمایه گذاری بیش از حد بی تجربه هستم
نیازی نیست که به یک کارشناس در امور سرمایه گذاری تبدیل شوم، همین که زندگی ام را بگذرانم، کافی است. این دروغ بسیار بدی است که فقط باعث از بین رفتن روزهای طلایی زندگی مان می شود. همه ما می توانیم کارشناس امور مالی خود باشیم، تنها کافی است دست از دروغ گفتن به خودمان برداریم.