چرم رشتههای متفاوتی دارد. حداقل پوشاک و کیف و کفشش را همگی میشناسیم. اما با همین چرم هم میتوان کالاهای متفاوتی تولید کرد که به نوعی نوآوری محسوب میشود و میتواند بر پایه خلاقیت درآمدهایی را نصیب خلاقانش بکند. حامد بابااحمدی و مرضیه ابراهیمی از جمله هنرمندانی هستند که با تولید کیف و چرمی بهصورت سنتی و تولید مجسمههای حجم با جنس چرم هم جنبه سنتی و رویکردی جدید را در این حوزه در پیش گرفتهاند. برای شروع از سابقه کاریشان میگویند و اینکه 18سال بهصورت حرفهای کیف چرم دستدوز ساختهاند و در این زمینه آموزشهایی را هم ارائه میکنند و الان ششسال است که با همدیگر همکار هستند.
در سالهای اخیر و برای گسترش کارشان، مجسمهسازی با چرم را هم به کارهای سابق خود اضافه کردهاند. مجسمههایی که بهصورت حجم ساخته میشوند. هر چند بهگفته بابااحمدی هنوز مجسمههای حجمشان آنچنان که باید درک نمیشوند و آثار سنتی کماکان طرفدار بیشتری دارند.
ورودی کوچه چرمها
اما هر کاری ممکن است در نوعی علاقهمندی دوران کودکی یا نوجوانی ریشه داشته باشد، بابااحمدی هم از این امر مستثنا نیست و در این باره میگوید: از دوران تحصیل دوستی داشتم که پدرش کفاش بود و همیشه تکههایی از چرم به همراه داشت که با هم تفریحی کارهایی را درست میکردیم و کمکم این بحث برایمان جدی شد.
وی ادامه میدهد که همان تمرینهای تفریحی با همکلاسیاش موجب شده تا تبحر لازم را کسب کند و در طول انجام کار تجربه کسب کند و میگوید که شاگردی نکرده است بلکه تجربی یاد گرفته است. یکی از دغدغههای این هنرمند این است که هنوز هم هستند افرادی که کاردستی را با کار هنری یکی میدانند و در این میان رنجی که فرد هنرمند برای ساخت یک اثر هنری میبرد، نادیده گرفته میشود.
مجسمههایی که فهمیده نمیشوند
وجه مشخصه کار بابااحمدی و ابراهیمی ساخت مجسمههای حجم با چرم است. بابامحمدی برای معرفی این رسته کاریشان از سالهایی شروع میکند که برای شناخت این رشته تحقیقاتی چهارساله انجام داده است و میگوید حتی در دنیای هنر هم تعداد انگشت شماری به ساخت چنین مجسمههایی با چرم پرداختهاند. یکی از دلایل این امر را نیاز به مواد اولیه خاص میداند. موادی که هر چند از جنس چرم است اما چرم معمولی نیست بلکه در چندین مرحله پرداخت میشود. وی همچنین به طراحی ویژه این آثار اشاره میکند که هم بسیار سخت است و هم زمان زیادی میطلبد.
بابااحمدی همچنین در جواب این سوال که برای ساخت مجسمههای خود از چه ابزاری استفاده میکنند، میگوید: حتی ابزار مورد نیاز را خودم میسازم. وقتی از او میخواهم نام ابزارها را هم بگوید، جواب جالب توجهی میدهد: شاید باورش برایتان سخت باشد ولی واقعا هر زمانی که ابزاری نیاز داشتهایم و در بازار هم وجود نداشته، خودمان آن را ساختهایم و حتی نمیدانیم چه نامی بر آنها بگذاریم و بسیاری از این ابزارها هیچ نامی ندارند.
درآمدزایی روی شانه مجسمهها
ماهی 100سفارش کار دارند. سفارشهایی که بیشتر برای مجسمههاست. مجسمههایی که کاراکترها و چهرههایی هستند که صرفا براساس انتزاع ساخته میشوند. در این میان بعضی از کارها هم بهصورت سفارشی انجام میشود. قیمت اینگونه کارها هم براساس اندازه مجسمه و میزان زمانی که برای ساختش صرف شده است، محاسبه میشود. مثلا اندازهها از 5 در 5سانتیمتر شروع میشوند و تا 1/5 متر در 2/5 هم میرسد. قیمت اندازههای کوچک بین 5 تا 35هزار تومان است. وقتی هم اندازه به متر میرسد قیمتها تا چند میلیون تومان هم میرسد.
براساس گفتههای این هنرمندان، بهطور کلی درآمدشان میتواند به 9میلیون تومان در ماه هم برسد اما در حال حاضر بهصورت میانگین باید درآمد 2میلیون تومانی را برایشان در نظر گرفت. قیمتی هم که برای کیفها در نظر گرفتهاند بین 100تا 600هزار تومان است. خودشان معتقدند که این قیمتها با وسع مالی اکثر مردم متناسب است.
مشتریانی از لونی دیگر
وقتی صحبت از این مسئله به میان میآید که چنین کارهایی حتی در سطح جهان هم کمتر کسی به آن مشغول است و تنها در کشورهایی چون آرژانتین و مکزیک انجام میشود، پس مشتریان چگونه چنین کارهایی را میشناسند و خریداری میکنند، این هنرمند در جواب این سوال میگوید: مشتریان خاصی داریم که طی گذشت زمان کار ما را شناختهاند و علاقهمند شدهاند، به همین دلیل خواهان این آثار هستند. از طرفی خریداران ثابتی داریم به نام مجموعهداران. مجموعهداران به دلیل جمعآوری آثار خاص علاقه زیادی به این آثار دارند و از مشتریان ثابتمان هستند. همچنین دکوراتورها و طراحان حرفهای از مشتریان آثار ما بهشمار میروند.
هنوز صادرات نداریم
کار صادراتی ندارند. یعنی در واقع هنوز نتوانستهاند کارها را به سطح صادراتی برسانند. دلیل این کار را هم بابااحمدی اینگونه توضیح میدهد: کارهای حجمی که ما با چرم میسازیم خیلی مورد استقبال مسئولان قرار نمیگیرد. حتی در سازمان صنایع دستی هم از آنها استقبال زیادی نمیشود و در نمایشگاهی که اواخر سال گذشته در محل میراث فرهنگی برگزار کردیم، نتوانستیم این آثارمان را بهصورت گسترده ارائه کنیم و بیشتر کارهای دیگرمان از جمله کیفهای چرمی را به نمایش گذاشتیم.
وی معتقد است هنوز هم در ایران ساخت گل و مرغ به شیوه سنتی، صنایع دستی محسوب میشود و مثلا کارهایی که ما انجام میدهیم نگاه تردیدآمیزی نسبت به آنها وجود دارد. اما از آنجا که نوآوری چوب خوردن هم دارد، من این کار را ادامه میدهم. به همین دلیل در کارم روزی را برای از پا نشستن نمیشناسم و هر روز از هشت و نیم صبح تا هشت شب کار میکنم.
آموزش هم میدهیم
اما حوزه کاری این دو هنرمند صرفا ساخت مجسمه و تولید کیف چرمی نیست؛ آموزشگاه داریم و این کارها را آموزش میدهیم. حتی شاگرد خصوصی هم داریم که مثلا برای ساخت یک کیف باید چهارجلسه وقت بگذاریم و به کارآموز آموزش بدهیم. برای این دوره چهارجلسهای هم 40هزار تومان دریافت میکنیم. این فعال حوزه صنایع دستی از نبود مواد اولیه در ایران هم گلایه دارد. میگوید چرم مورد نظر ما در ایران تولیدش کم است، یعنی کیفیت مورد نظر ما را ندارد. در اصفهان هم که نیست و معمولا از تهران تهیه میشود.
برای رفع این مشکل کارگاه چرمسازی هم راه انداخته است که بهصورت محدود چرم تولید میکند. وی در ادامه به نبود آموزشهای صحیح در این حوزه هم اشاره میکند و میگوید: شناخت جنس چرم برای تولید یک محصول بسیار مهم است. اما ما شاهد این مسئله هستیم که مثلا با چرم مناسب برای کفش، کیف میسازند و. . . اینها ضعف کار است. ضعفی که مشتری عادی هم آن را تشخیص نمیدهد اما کالای بیکیفیت عمر زیادی ندارد و با گذشت زمان دست سازنده رو میشود. حالا بابااحمدی و ابراهیمی با راهاندازی آموزشگاه سعی میکنند که دانستههای خود را به علاقهمندان هم منتقل کنند. این دو نفر کتابهایی را هم تدوین کردهاند که اصول آموزشی چند رشته را در بر دارند.
دو جلد کتاب آموزشی در زمینه ساخت کیف دستدوز و بافتهایی در همین ارتباط. آموزشگاه ظرفیت 14نفر را دارد ولی همیشه این ظرفیت پر نمیشود و حتی شده که با دو نفر کلاسی را برگزار کردهایم. دلیل این کار را هم مرضیه ابراهیمی اینگونه توضیح میدهد: بازار فروش اینگونه آثار کساد است و افراد کمتری رغبتی به فراگیری این هنرها دارند. این آموزشگاه ویژه خانمهاست و دغدغهشان همیشه فروش آثارشان است. این دغدغه ما هم است. ابراهیمی میگوید حمایتها کم است. میگوید گاهی حتی به این مسئله فکر میکنم که یا باید شغلمان را عوض کنیم یا کشورمان را. در حالی که خود من کارمند شهرداری بودم ولی به شوق هنر آن کار را ترک کردم.
پیدا و پنهان آینده کاری
این دو هنرمند آینده کاریشان را با عینکی تقریبا تیره نگاه میکنند. در واقع معتقد هستند که دیدگاهها نسبت به هنر و موجدان هنر باید بیش از اینها جدی باشد. حرفها باید از سطح شعار خارج شود.میگویند بسیاری از هنرمندانی که نام شناختهشدهای ندارند، برای در اختیار گرفتن ساعات نمایش گالریها و سالنها با مشکل مواجه هستند و هنوز هم بهترین ساعات و سانسها در اختیار نامهای شناخته شده است، چون صاحبان اینگونه اماکن معتقدند که تنها با نامهای شناختهشده میتوانند بیشتر بفروشند.
مثلا بیش از یک سال است که قصد داریم در موزه هنرهای معاصر اصفهان نمایشگاهی برگزار کنیم ولی هنوز اجازه ندادهاند. در حالی که این موزه نام هنرهای معاصر را بر خود دارد اما هنوز هم تصاویر و آثار گل و مرغ را که مربوط به سدههای گذشته است، نمایش میدهد و هنر معاصر در آن جایگاهی ندارد. در این میان شاگرد کسی بودن یا نام درشتی داشتن و سازنده مجسمه رئال بودن، ملاکی برای در اختیار گرفتن ساعات نمایش آثار در گالریها و موزههاست. این نگاه آسیب میزند و ذوق و شوق هنرمندان به واقع معاصر را کور میکند.
بابااحمدی همچنین به هزینههای حضور در گالریها اشاره میکند: خانه هنرمندان هزینه اندکی دریافت میکند. اما گالریها بعضا برای 5 روز تا 5 میلیون تومان هزینه دریافت میکنند و ادامه میدهد که نمایشگاههای خارج از کشور را هم افراد خاصی میروند!