«زنجیره فولاد کشور باید تکمیل شود.» این درخواست محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت از تولیدکنندگان سنگآهن بود که هفته گذشته در جلسهای مشترک با آنها مطرح کرد.
طبق آن چیزی که در سند توسعه پنجم دیده شده، میزان تولید فولاد کشور در سال 1394، یعنی پایان این برنامه باید 43میلیون تن باشد. از سوی دیگر، در افق 1404 نیز میزان تولید فولاد 55میلیون تن در سال دیده شده است. ارقامی که با توجه به شرایط فعلی فولاد در کشور غیرواقعی به نظر میرسد و همین پیشبینیهای غیرواقعی موجب فشار به بخش معدن شده است.
تکمیل زنجیره ارزشی فولاد با توجه به شرایط واقعی ایده بدی نیست، اما باید بررسی شود که این اقدام با چه هزینهای انجام میشود و ارزش افزوده ایجاد شده در کالای نهایی باید مورد بررسی قرار گیرد. میزان انرژی مصرف شده، میزان آب، توجه به شرایط اقلیمی، سطح زیرساختهای حملونقل و از این قبیل موارد باید به ترتیب و در کنار یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد.
برنامهریزی برای فولاد در شرایطی غیرواقعی
اما در شرایطی سخن از تکمیل زنجیره فولاد گفته میشود که تولید سال 92 فولاد کشور 14میلیون تن بوده و این یعنی فاصلهای نزدیک به 30میلیون تن با آنچه که در برنامه توسعه پنجم در نظر گفته شده است. از سوی دیگر، وقتی صحبت از تولید 55میلیون تن فولاد در افق 1404 میشود، یعنی به 150میلیون تن سنگآهن نیاز است؛ در حالیکه سال گذشته جمع معادن سنگآهن با درنظر گرفتن تمام زیرساختهای استخراجی 50میلیون تن، تولید داشتهاند.
حالا با توجه به چنین آمارهایی آیا میتوان صحبت از تکمیل زنجیره فولاد کرد؟ سجاد غرقی، عضو انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن، در گفتوگو با «فرصت امروز» درباره تکمیل زنجیره فولاد میگوید: «برنامهریزیهای موضوعی که در صنعت فولاد مطرح شده بر اثر شرایط واقعی نبوده و موجب شده که فشاری مضاعف روی این بخش بیاید. موضوع دوم مطالعات بازاری است که گویا در این زمینه انجام نشده است. وقتی صحبت از تولید 55میلیون تن فولاد میکنیم، آیا بازار را در نظر گرفتهایم؟ برای چه بازاری قرار است این میزان فولاد تولید شود؟ نیاز بازار داخل ما اکنون 24میلیون تن است و در بازار خارجی نیز با توجه به حضور قدرتمند چین، ترکیه، هند و غیره در بازار جهانی، آیا جایی برای صادرات ایران وجود دارد و آیا مازاد تولید ما قابلیت صادرات دارد؟»
میخواهیم برای یک دگمه، کت بدوزیم
بازار و ارزش افزوده دو پارامتری هستند که باید در تکمیل زنجیره فولاد دیده شود، اما به اعتقاد غرقی در هر دو این موارد ابهام وجود دارد. از سوی دیگر، بحران کمآبی، ضعف در زیرساختهای حملونقل، کمبود انرژیهای مورد نیاز تولید فولاد از دیگر مواردی است که در پیشبینیهای انجام شده برای فولاد در نظر گرفته نشده است. اینکه ما صرفا بخواهیم به دلیل وجود ذخایر سنگآهن در کشور که آن هم در درجهبندیها، در دسته سنگآهن درجه دو قرار میگیرد، مانند این است که بخواهیم برای یک دگمه، یک کت بدوزیم!
برای مثال، کشورهای ترکیه و ژاپن که اکنون در میان بزرگترین تولیدکنندگان فولاد جهان قرار دارند، ذخایر سنگآهن ندارند و در مقابل برزیل هم که بزرگترین ذخایر سنگآهن را دارد، مشکل آب و نیروی انسانی ندارد و میتواند در امریکای جنوبی بازار خوبی داشته باشد، تولیدکننده فولاد نیست، بلکه یکی از بزرگترین صادرکنندگان سنگآهن در جهان است. این به این معنا است که کشور برزیل مطالعات دقیقی در این زمینه انجام داده و به این نتیجه رسیده که ارزش افزودهای که میتواند در صادرات سنگآهن باشد بیشتر از تولید فولاد است.
زنجیره فولاد، زنجیرهای ضد ارزش
اکنون به بهانه تکمیل زنجیره فولاد و جلوگیری از خام فروشی سنگآهن، به معدنکاران سنگآهن که در سال گذشته رتبه دوم صادرات غیرنفتی کشور را به خود اختصاص دادند، فشاری مضاعف وارد است. فشاری که هنوز مشخص نیست میتواند به نتیجه برسد.
با توجه به اینکه در ایران اکنون ما با بحران کم آبی مواجه هستیم، ذخایر سنگآهن کشور به اندازه نیاز نیست، در حملونقل ضعفهای عمدهای وجود دارد و در دسترسی به گاز و برق صنعتی در مضیقه قرار داریم، تکمیل زنجیره فولاد یک زنجیره ضد ارزش است.
غرقی در اینباره بیان میکند: «تاکید بر تکمیل زنجیره فولاد در چنین شرایطی، به نفع یک بخش و به ضرر بخشهای زیست محیطی و معدن است که دست آخر هم به نتیجه موردنظر نمیرسد، ما نیازمند یک شیفت استراتژیک و تمرکز روی بخش معدن هستیم. باید در اینگونه طرحها اقلیم در نظر گرفته شود، اکنون کشور ما دچار کمآبی است یا کمفولادی؟ این نوع نگاه به فولاد خطرناک و فاقد نظر کارشناسی است.»
با چنین شرایطی حتی اگر قرار است که ما به عدد موردنظر در سند توسعه پنجم برسیم نیاز است که در بخش معدن اکتشافات سیستماتیک انجام گرفته، معادن تازه کشف و به بهرهبرداری برسند. در غیر این صورت، صحبت از تکمیل زنجیره فولاد و گذاشتن فشاری چنین مضاعف بر بخش معدن با توجه به کمبود در بخشهای دیگر ممکن است به غیر از تعطیلی بخشی از معادن سنگآهن و تبدیل شدن ایران به واردکننده سنگآهن، فایده دیگری نداشته باشد.