با به نتیجه رسیدن مذاکرات 1+5 و توافق نهایی برجام وقت آن رسیده که دولت با عزمی جدیتر به مشکلات داخلی اقتصاد بپردازد و زمینه را برای رشد اقتصاد و بازار سرمایه فراهم کند. این در حالی است که انتظارات برای تعیین تکلیف نرخ خوراک پتروشیمیها و حل چالشهای پیش روی این صنعت بیشتر از قبل میشود و از طرفی بودجه سال 95 و برنامه ششم توسعه را پیش رو داریم. از سوی دیگر، کاهش قیمت نفت درآمدهای دولت را کاهش داده و قدرت مانور را برای دولت محدود کرده است.
اگر چه مشکل تحریمها حل شده و درهای تازهای به روی اقتصاد کشور باز میشود اما به نظر میرسد اقتصاد و بازار سرمایه با چالشهای زیادی همراه است که سر و سامان دادن به آنها چند سال زمان میبرد.در گفتوگویی با نوید خاندوزی، مدیر سرمایهگذاری بیمه کوثر به تأثیر برخی برنامههای دولت بر بازار سرمایه و اقتصاد پرداختیم.
برنامه ششم توسعه چه تاثیری بر بازار سرمایه دارد؟
در مورد برنامه ششم موارد مختلفی را باید ذکر کرد. ابتدا باید دید در بخشهایی که مرتبط با بازار سرمایه است چه تحولاتی قرار است رخ بدهد. مثلا ما در برنامه ششم خواندیم سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح منحل میشود. هر چند این یک فرض است ولی ساتا یکی از بازیگران اصلی بازار است. نکته بعد اینکه خود دولت از برنامه فعلی خیلی مطمئن نیست. یعنی هنوز در بخشهایی از آن با مشکل مواجه شده است و تردید دارد.
بنابراین باید به این نکته توجه کرد که بحث آزاد سازیها در قیمت نهادههای انرژی هم یک ریسک و هم یک فرصت است بهعنوان مثال، برای برخی صنایع ما بهخصوص صنایع انرژیبر ریسک است و برای برخی دیگر مانند صنایعی که فروشنده انرژی و نهادهها هستند مانند شرکتهای برقی یا پالایشی اثر مثبتی دارد و فرصت محسوب میشود. از این رو، برنامه ششم را نمیتوان یکجانبه برای بازار سرمایه مفید یا مخل دانست.
نکته دیگر این است که متاسفانه در کشور قوانین اقتصادی و اینچنینی خوب تصویب میشود ولی دولتها با توجه به شرایط خود آن را تفسیر به رأی میکند. در این دولت نیز با اینکه قانونمداری بسیار سر و شکل بهتری گرفته ولی هنوز بازار سرمایه نمیتواند هیچ منطق منظمی از قانونها را شاهد باشد. اگر به برنامه این دولت نگاهی بیندازیم، در نرخ خوراک، بهره مالکانه، بدهی دولت، نرخ دلار، بنزین، پرداخت یارانه و هزار عدد دیگر دولت سرگردان است و بازارها را نیز سرگردان کرده است.
یکی از برنامههای دولت قطع وابستگی درآمدهای دولت به نفت است. برای عملی شدن این برنامه چه پیش نیازهایی لازم است؟
برنامه دولت برای قطع وابستگی به نفت به نظر بیشتر تحت تاثیر جبر قیمت نفت است. من به این قطع وابستگی چندان خوشبین نیستم. دولت در حال حاضر که قیمت نفت کم شده کمی از طریق فروش داراییها، مالیات و موارد دیگر را جبران کرده و البته از حق نگذریم روند وابستگی دولت به درآمد نفت کمتر شده است، ولی در حال حاضر در صورتی که قیمت نفت رشد کند دولت تدبیر و امید چه خواهد کرد؟
به نظر من دولت و شرایط کشور آنقدر چالههای بزرگ دارد که تا 10 سال آتی فکر کاهش وابستگی دولت به درآمدهای نفتی به نظر میرسد بیشتر یک آرزو از سر اجبار کاهش قیمت نفت باشد تا یک برنامه. تا وقتی جوانان این کشور که داراییهای انسانی ما هستند، این طور بیانگیزه بوده و از کشور مهاجرت میکنند «تکیه به سایر داراییها به جای نفت» بیشتر شبیه شعار است.
چرا با وجود خبرها مبنی بر کاهش قیمت خوراک پتروشیمیها، بازار نسبت به این خبر واکنش منفی نشان داد و روند قیمتی شرکتهای پتروشیمی منفی بود؟
در مورد پتروشیمیها به نظر هیچ بحثی از کاهش نرخ مطرح نشده و هنوز جدی نیست. متاسفانه وزیر نفت کشور با ادبیاتی پتروشیمیهای واگذار شده را تهدید میکند که گویی تاکنون آنها رانتخواران بزرگ کشور بوده و مشکل بیپولی دولت، این شرکتها هستند. کمی بیشتر دقت کنیم 70درصد سهامداران پتروشیمی و پالایشیها به طور غیرمستقیم در دست خود دولت است و این به نظر من ناشی از یک بیتدبیری در بدنه دولت یا تخاصم خاص با یک نهاد خاص است که اینگونه روی نرخ خوراک مانورهای تبلیغاتی میدهند.
این دولت به این فکر نمیکند که دلارهای همین پتروشیمیها بود که در دوران خاص کمک حال دولت بود.در مورد پتروشیمیها دو عامل به نظر من موثر است یکی بحث بلاتکلیفی نرخ خوراک است. عامل دوم که مهمتر است افت قیمت اکثر محصولات پتروشیمی در دنیاست؛ از اوره گرفته تا متانول، پلی اتیلنیها و...قیمت متانول کمکم به نقطه سربه سر نزدیک میشود. به نظر حقیر آیتم نرخ خوراک تا حدی اثرگذار است، بیش از آن آفت قیمت نفت و محصولات پتروشیمی است که در این گروه موثر بوده است.
تصویب قیمت نفت 40 دلاری و دلار 2997تومانی در بودجه سال 95 چه تاثیری بر شرکتهای حاضر در بورس دارد؟
این روزها بحث قیمت نفت و بودجه و دلار بسیار جدی شده است. قبل از هر چیز به نظر من دولت دو بودجه را در برنامههای خود شکل داده است. بودجه اول بودجهای ظاهری است که ما مشاهده میکنیم ولی بودجه دوم را در برنامههای پنهان خود دارد و آن را با سناریوی لغو تحریمها و ورود پولهای جدید به اقتصاد ایران گره زده است که به نظر به دلیل اینکه مطالبه عمومی و انتظارات مردم بالا نرود آن را به بیرون اعلام نکردهاند. ولی در مورد این بودجه باید گفت که هم درمورد قیمت نفت و هم نرخ دلار بودجه عجیبی است.
در نرخ نفت در حالی ۴۰ دلار دیده شده که برخی معتقدند، این نرخ دست بالا در نظر گرفته شده است ولی در مورد دلار ابهامات بیشتر است. در مورد دلار باید گفت، در حالی که نرخ دلار بازار ۳۶۵۰تومان و حتی در برخی مواد ۳۷۰۰ تومان است قیمت دلار مبادلهای هنوز تا پایان سال نرسیده از ۳۰۰۰تومان گذشته است، نرخ دلار زیر ۳۰۰۰تومان خیلی منطقی نیست. در سوی دیگر دولت سال بعد بحث تک نرخی کردن نرخ ارز را دارد.
دولت در اعلام سیاستهای خود با ابهام عمل کرده و این موضوع مشخص نیست که دولت محاسبات برای شرکتها را با نرخ مبادلهای میگیرد یا نرخ تصویب شده در بودجه. ولی اگر تسویه نرخ اعتبارات و تسهیلات برای شرکتها به شکل ارزی و با نرخ ۳۰۰۰تومان باشد که بعید است، این طور باشد، اثر خوبی دارد.برای پالایشیها به نظر رویداد بدی نیست هر چند تکنرخی شدن در نرخهای بالاتر بیشتر به سود این گروه بود.
حتی اگر دولت به سمت تکنرخی به ۳۴۰۰ و ۳۵۰۰تومان حرکت کند بیش از همه در بازار به سود این گروه و به ضرر واردکنندگان نظیر خودروسازها خواهد بود. برای پتروشیمیها اگر نرخ خوراک را با نرخ ۳۰۰۰تومانحساب کنند و آنها اجازه فروش دلار آزاد داشته باشد، مثل شرایط حال حاضر به سود آنها خواهد بود. در مجموع نفت ۴۰ و دلار ۳۰۰۰تومانبودجه به نسبت انقباضی است و کاهش کارهای عمرانی نیز روی اکثر بازاراست. در هیچ دورهای نبوده که دولت بودجه عمرانی را کم کند و بودجه انقباضی باشد و بورس حرکتهای تند داشته باشد.
به نظر باید صبر کرد و بودجه دوم و شرایط پس از لغو تحریمها را بررسی کرد. انتظار بازار هم همین است و به بودجه شاید توجه زیادی نکند. هر چند طی دو سال گذشته بدترین و تلخترین دوران بورس زمانی بوده که دولت بودجه را به مجلس فرستاده و نمایندگان نیز با افزایش هزینهها و عوارضها و بسیاری از پرداختها روی بازار سرمایه فشار آوردهاند.
این روزها شاهد افت قیمت اکثر شرکتهای فعال در بورس به دلیل کاهش شدید قیمت جهانی نفت هستیم، اما با وجود این، صندوقهای سرمایهگذاری که در صنعت پالایشگاهی در آمریکا و سایر بازارهای پیشرفته فعالیت دارند سودده بودهاند و توانستهاند درآمد خوبی کسب کنند. چرا آنها با افت قیمت نفت سود میبرند اما پالایشگاههای ما با کاهش سودآوری و قیمت همراه میشوند در حالیکه تاثیر کاهش قیمت جهانی نفت بر تمام پالایشگاههای دنیا یکسان است؟
جواب این سوال بسیار پیچیده است و البته بخشهای مهمی از آن فنی. اول اینکه به نظر سود صندوقها و شرکتهای نفتی رشد نکرده است و سود آنها نیز کاهشی بوده ولی ممکن است مثل شرکتهای ما هنوز به زیان نرسیده باشند. اگر عزیزان ناراحت نشوند به نظر من صنعت پالایشی کشور صنعت بخشنامهای است و شرکتها و سهامداران عمده هیچ اختیاری در سود و زیان شرکتها ندارند. سود و زیان شرکت پخش و پالایش را بخشنامهها و قیمتها تعیین میکند. در همه جای دنیا نرخهای بهای تمام شده و نرخ محصولات از تابع خاصی پیروی میکند مرجع مشخص دارد.
کسی با دستور نرخ مشخص نمیکند و سلیقهای رفتار نمیشود.ولی این حالت در داخل کشور از بین رفته است. در همه جای دنیا این شرکتها براساس کرک اسپرد تحلیل میشوند، ولی در داخل این نوع تحلیلها به دلیل اعلام نرخ دستوری و از بالا به پایین از بین رفته است. به نظر جواب این سوال را باید در وزارت نفت جستوجو کرد جایی که کمی مغرضانه به این صنعت نگاه میشود.
شاید اگر این صنعت خصوصی نمیشد یا به دولتیهایی که مورد اعتماد وزارت نفت و دولت فعلی بود واگذار میشد، امروز درجه مهربانی نرخگذاریها بیشتر احساس میشد، ولی در حال حاضر به این صنایع و شرکتهای خصوصی شده حوزه نفت بیشتر به دیدگاه فرزند ناتنی این اقتصاد نگاه میشود. به نظر پاسخ این سوال را بیشتر باید در وزارت نفت جستوجو کرد.