کارش را در زمینه صنعت مس شروع کرده و الان کارخانه تولید شمش و مفتولهای مسی دارد. تشکیل تعاونی ویژه زنان در منطقه بهشهر مازندران در زمینه تولید محصولات ارگانیک کشاورزی دیگر کار مهم اوست که تولید محصولات فرآوری شده و در نهایت صادرات از اهداف این تعاونی است. تعاونی که از صفر تا صدش به دست زنان پیش میرود. سال 88، سال آغاز فعالیت جدیاش بوده هرچند به گفته خودش از سال 82 وارد فضای کسب و کار شده است.
از حسابداری و امور مالی کارخانه همسرش شروع کرده و در نهایت وارد هیاتمدیره میشود و تا مقام ریاست هیاتمدیره هم پیش میرود. سال 88 هم شرکت شخصیاش یعنی افق نوید پرشیا را تأسیس میکند که فعالیتش روی صادرات متمرکز بوده است. سال 89 کارآفرین برتر ملی میشود و سال 2012 هم بهعنوان کارآفرین برتر منطقه آسیا و اقیانوسیه معرفی میشود.
***
از سال 91 وارد حوزه کشاورزی ارگانیک میشود و در این زمینه به تحقیق و برنامهریزی میپردازد. مازندران سرزمین پدریاش منطقه اولیه این طرح بوده است. تحقیقات خود را بهصورت پایلوت در چند شهر پیش میبرد و آزمون و خطای آن را بررسی میکند و در نهایت شرکت افق تابان کاسپین تأسیس میشود. طرحی که به زعم او بر محور دانش و تحقیق شکل گرفته و محدوده طرح قابل گسترش به همه مناطق کشور است. طی تحقیقات خود علت رکود کشاورزی منطقه را بررسی کرده و راهکاری پیدا میکند تا حلقه ارتباطی باشد بین رکن تولید و تأمین مواد کشاورزی و رکن مهمی به نام بازار و در نهایت صادرات. همه این کارها را هم با کمک مشاوران متخصص این حوزه انجام داده و اعتقاد زیادی به کار برمبنای علم و پژوهش دارد.
کارآفرینی
به رسم مریم نصیری خلیلی
وقتی در مورد میزان کارآفرینیاش از او میپرسم، میگوید: 39نفر بهصورت مستقیم در ارتباط با تولید مس صاحب شغل شدهاند و افراد زیادی هم بهصورت غیرمستقیم و در ارتباط با بازرگانی بهکار مشغول هستند. همچنین در ارتباط با تعاونی هم 50نفر بهصورت مستقیم و حدود 250نفر بهصورت غیرمستقیم در این رابطه همکاری میکنند. مهم این است که در تعاونی عمده تمرکز بر اقتصاد محلی مردم منطقه قرار دارد. البته این کارآفرینیها به سادگی انجام نشده. مسیر کاریاش هموار نبوده و سختیهای زیادی کشیده است. اما تلاش و حرکت برمبنای پژوهش و تحقیق مهمترین دلیل موفقیتش بوده است. همچنین استفاده از تجربیات دیگر بانوان کارآفرین کانون زنان بزرگان ایران چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ اقتصادی کمک بسیاری به او کرده است تا در سن 38سالگی به فردی موفق که موفقیت افراد دیگری را هم رقم زده است، تبدیل شود.
کمک به زنان، یک وظیفه اخلاقی
نصیری با همه اهمیتی که برای درآمدهای اقتصادی قائل است سهم ویژهای هم برای مسئولیتهای اجتماعی در نظر گرفته است: بخشی از درآمد شرکت افق تابان کاسپین، بهنوعی نذر معنوی آن است و صرف آموزش و توانمندسازی زنان میشود و به همین دلیل همه نیروهای این مجموعه از صفر تا صد زنان هستند. در بخش دیگری اضافه میکند: زنان ما احتیاج زیادی به پشتوانههای مالی دارند تا هویت اجتماعی خود را بسازند. همیشه این دغدغه را داشتهام و این مسئله را وظیفه اخلاقی خود میدانم که برای زنان کشورم کاری کنم. در واقع این قسمت را برای دلم انجام میدهم. به همین دلیل یکی از این کارگروههای تعاونیاش به اشتغال خانگی زنان اختصاص دارد: در این قسمت به دنبال منافع اقتصادی نیستم و بیشتر برایم جنبه مسئولیت اجتماعی دارد. ضایعات تولید در حوزه کشاورزی را در اختیار این بانوان قرار میدهیم در خانه آن را به محصولی جدید تبدیل میکنند و ما محصولاتشان را در فروشگاههای مشخصی به فروش میرسانیم.
در واقع با ایجاد بازار برای فروش محصولات خانگی بهنوعی ضعف این قسمت را پوشش دادهاند: متأسفانه بسیاری از افرادی که وام مشاغل خانگی دریافت میکنند، بازاری برای فروش محصولاتشان ندارند و در نهایت مبالغی به دولت مقروض میشوند و باید قسط وامی را بدهند که سودی از آن نصیبشان نشده است. اینها همه کارهای او برای بانوان نیست. هنوز هم در این راه تلاش میکند و تهیه بانک اطلاعاتی از زنان سرپرست خانوار منطقه از دیگر اقدامات اوست. زنانی که تعدادشان به بیش از 210 نفر رسیده است: از این بانوان خواستهایم که هر کدام هر هنری که دارند از آن استفاده کنند. از جمله پخت انواع غذاهای محلی، ساخت صنایع دستی محلی و ...
نتیجه خدمترسانی به بانوان را هم به عینه دیده است: نتیجه آن را در روحیه افراد میبینم. اعتماد به نفسشان رشد کرده و احساس ارزشمندی میکنند چون از یک مصرفکننده صرف به فردی دارای درآمد از راه توانمندیهای خود تبدیل شدهاند. من اعتقاد دارم که باید به مردم ماهیگیری یاد بدهیم تا هم عزت نفس افراد حفظ شود و هم از خلاقیت و توانمندیهای آنها استفاده شود. به سرمایه اولیه اعتقاد زیادی ندارد و خلاقیت و توانایی شخصی را بهایی بیشتر مینهد و درست به همین خاطر است که افق روشنی برای آینده کاری زنان در ایران پیشبینی میکند. حالا زنان سرزمین او فعال اجتماعی هم شدهاند: مشاوران متخصصی در حوزه زنان سرپرست خانوار داریم که پیوسته با این بانوان صحبت میکنند و در پی حل کردن مسائلشان هستند و در پی همین اهداف است که فعالیتهای اجتماعی از جمله مشارکت در روز هوای پاک و حفاظت از محیطزیست با همراهی زنان فعال در حوزه اجتماعی شورای شهر خلیلشهر انجام میشود.
مصائب کاری
خانواده مادریاش از تجار بزرگ بودهاند و در زمینه صنعت و تجارت فعالیت داشتهاند و همسرش کارخانهدار مس. بهنوعی اطرافش پر بوده از تجربههای اقتصادی: به همین دلیل میل به کار کردن در من نهادینه شده بود. چون صنایع غذایی خوانده بودم، میخواستم درحوزه تخصصی خودم مشغول شوم اما با مخالفت همسرم مواجه شدم و در نهایت موافقت کرد که در کارخانه مس خودش مشغول به کار شوم آن هم در بخش مالی و خب مشخص بود که من بیشتر حالت ویترینی داشتم و احساس بیهودگی میکردم چون هیچ سررشتهای در زمینه مالی و حسابداری نداشتم.
در واقع میخواستند که من به اصطلاح بیخیال شوم و کار را رها کنم. در آن زمان 21ساله بودم. اما چون اهل پا پس کشیدن نبودم با گذراندن دورههای حسابداری، مهارتهای لازم را کسب کردم. در شرکت هم از سادهترین کار که نوشتن حسابهای روزانه بود شروع کردم و اینقدر این کار را جدی گرفتم که به یکی از اعضای اصلی حسابداری شرکت تبدیل شدم. در نهایت من وارد امور اداری شدم و با همین جدیت کار کردم. از بس کتاب قانون کار را خوانده بودم، آن را از بر بودم چون معتقد بودم که کارها باید بر مدار قانون پیش برود. جالب است بدانید که در سال 83 آلارم یک تهدید بزرگ را در شرکت دیدم و به هیاتمدیره این خطر را گوشزد کردم که یکی از شرکا احتمالا کجروی دارد اما به حرف من توجه نکردند و من را بیتجربه دانستند و در نهایت بابت کار یکی از شرکا شرکت در برههای از زمان ورشکست شد.
به هر حال وقتی دیدند در هر قسمتی که کار میکنم جدیت به خرج میدهم و خوب عمل میکنم، برای اینکه بتوانم در جلسات هیاتمدیره شرکت کنم و از ایدههای من استفاده کنند، درصد بسیار اندکی یعنی کمتر از یک درصد از سهام شرکت را به نام من زدند. من از این فرصت استفاده کردم و همان سختکوشی سابق را به کار بردم تا جایی که به عضویت هیاتمدیره درآمدم و در نهایت به ریاست هیاتمدیره هم رسیدم. همچنان درس هم میخواندم و دورههای بازرگانی را هم کاملاً گذراندم.
شرکتی برای خودش
بنابراین تحملش برای همکارانش روزبهروز سختتر میشود و نتیجه در نهایت برای او مثبت است چون شرکت خودش را تأسیس میکند: با قهر از شرکت بیرون آمدم بدون اینکه طی این مدت حقوقی گرفته باشم. نظرم هم این بود که کار خودمان است و آدم که از جیب خودش پول برنمیدارد. با ثبت شرکت طی ششماه روی بازارهای صادراتی تحقیقات کردیم و در نهایت نوعی آلیاژ مس را به ترکیه صادر کردیم. هیچ سرمایهای هم نداشتم. خانواده بهشدت مخالف این همه ریسک بودند. چون با چک کالا گرفته بودیم و صادر میکردیم. اما کمکم هزینههایمان جبران شد و به این فکر افتادیم که ماشینهای لازم را برای تولید خریداری کنیم و کارخانه خودمان را راهاندازی کنیم. مقدمات کار فراهم شد و کارخانه روی روال طبیعی قرار گرفت و تا به امروز هم در حال فعالیت است. «روحیه جنگندهای دارم و وقتی کاری را شروع میکنم باید تا آخرش بروم» این جمله را با قاطعیت خاصی میگوید و اضافه میکند: برای اینکه ریسک کار را کاهش بدهم با تحقیقات چندین ماهه بازارهای هدف را بررسی کرده بودم و میدانستم دارم چه میکنم.