وقتی انقلاب سال 1357 در ایران اتفاق افتاد، اصلا عجیب نبود که موج انقلاب بهسرعت دامن پایتخت را بگیرد و نام بسیاری از میادین و خیابانهای اصلی شهر تغییر کند. یکی از این تغییر نامها، در خیابان «وینستون چرچیل» اتفاق افتاد؛ خیابانی منتهی به ساختمان سفارت انگلستان در تهران، که تا سال 1359 به نام سیاستمدار مشهور و کهنه کار انگلیسی خوانده میشد، اما در فضای انقلابی و ایدئولوژیزده سالهای ابتدای انقلاب به خیابان «بابی ساندز» تغییر پیدا کرد. ذوقی که چند دانشجوی انقلابی و عصبانی از سیاستهای بریتانیای پیر به خرج دادند، باعث شد تا سرنوشت این خیابان در تهران به نوعی با تاریخ گره بخورد و تجربه پیاده روی در این خیابان شبیه تجربه پیاده روی در تاریخ به نظر برسد.
بابی ساندز (1981-1954) مبارزی ایرلندی بود که در 18سالگی به ارتش آزادیخواه ایرلند پیوست و در رویای آزادی و استقلال ایرلند شمالی کوشید و سرانجام در 27 سالگی در زندان بلفاست، در شصت و ششمین روز از اعتصاب غذایش درگذشت. بالطبع انتخاب نام «بابی ساندز» برای خیابانی در مجاورت سفارت انگلستان در تهران که تا کمی پیشتر «وینستون چرچیل» خوانده می شد، تنها یک جابجایی اسمی، یا دنباله روی از ضرب المثل عامیانه «دشمن دشمن من، دوست من است» یا سندی از احساسات ضد انگلیسی یک ملت نبود، بلکه موید وقوع زمین لرزه ای بود که در جغرافیای سیاسی جهان اتفاق افتاده بود و برخی متفکران نظیر «میشل فوکو» را درباره ماهیت انقلاب ایران در انتهای قرن بیستم به تامل واداشته بود.
درحالی که رسانه های انگلیسی در پی سیاستهای ضداستقلالگرایانه بریتانیا سعی داشتند مرگ ساندز را عملا به مازوخیسم و خودآزاری صرف تقلیل دهند، نامگذاری خیابانی در تهران به نام او، بسیار بیشتر از آنچه تصور می شد، در شهرت و مشروعیت سیاسی بابی ساندز و به طور کلی جنبش ایرلندی های جمهوریخواه تاثیر داشت. ساندز خوش شانس بود که قرعه در ایران به نام او افتاده بود تا در غیاب یک اسطوره وطنی خوش آب و رنگ، پای او در این مبارزه ضد انگلیسی به میان کشیده شود و همه اینها در حالی است که به رغم گذشت بیشتر از سه دهه از مرگ بابی ساندز، هنوز هیچ تابلوی رسمی به نام او در ایرلند وجود ندارد و این شاید از بازی های تاریخ است که ساندز به عنوان اسطوره ای ایرلندی، به جای بلفاست یا دوبلین، در تهران صاحب نام خیابانی می شود.
بی تردید، بابی ساندز حتی در رویاهایش نیز تصور نمی کرد روزی خیابانی در ایران به اسمش نامگذاری شود و مهمتر از آن، نامش کیلومترها آن طرفتر از مرز ایرلندی که برایش جان باخته، سفارت دشمن دیرینه اش در تهران را وادار کند تا درب سفارتش رو به این خیابان را ببندد و درب دیگری از سمت شرقی مجموعه رو به خیابان فردوسی باز کند، تا مبادا در نامه نگاری های رسمی مجبور شوند ذیل نشانی سفارت انگلستان در تهران نام خیابان بابی ساندز را به کار برند.
برای انسان ایرانی که حافظه تاریخی خوبی ندارد، بابی ساندز، نام تقاطعی است در دل پایتخت، که به خیابان جمهوری راه می برد!