در این شماره از ستون ستارههای تبلیغات به معرفی یکی دیگر از مشاهیر عرصه تبلیغات – آقای آلبرت لاسکر- میپردازم. آلبرت لاسکر اول مه سال 1880 در فرایبورگ آلمان بهدنیا آمد. او سومین فرزند از خانواده پر جمعیت آقای موریس لاسکر بود. زمانی که لاسکر دوران کودکی را میگذراند، آنها به آمریکا رفتند و در گالستون (Galveston) تگزاس ساکن شدند. جایی که آلبرت دوران نوجوانی خود را در آنجا گذراند.
حتما ببینید: ارزش آفرینی با کلمات حرفه ما است.
پدر لاسکر فردی صاحب نفوذ و موفق بود و شاید به همین دلیل بود که از فرزندانش بهویژه آلبرت توقع داشت مسیر موفقیت را بهخوبی طی کنند اما آلبرت لاسکر در دوران تحصیلات مقدماتیاش یک فرد کاملا معمولی بود و شاید به این خاطر که نتوانسته بود درخواستهای پدرش را برآورده سازد دوران کودکی و نوجوانیاش در بیم و امید گذشت.
با اینکه لاسکر دانشآموز متوسطی بود اما از همان دوران کودکی و نوجوانی استعداد خوبی در روزنامهنگاری داشت بهطوری که در سن 12سالگی برای روزنامه گالستون یک ویژهنامه چهار صفحهای رایگان هفتگی تهیه میکرد که تقریبا تمام کار نویسندگی، ویرایش و انتشارش با خود لاسکر بود. جالب اینکه در همان ویژهنامه تبلیغ یک کسبوکار محلی را قرار داد و ویژهنامه گالستون را به درآمدزایی رساند.
البته او یک سال بعد این بخش را دیگر منتشر نکرد و بهعنوان خبرنگار روزنامه گالستون مشغول به کار شد اما در همان زمان هم مدیرانش را با تهیه یک مصاحبه اختصاصی شگفتزده کرد.
روزنامهنگاری یا تبلیغات
لاسکر پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان برای مدت کوتاهی با روزنامههای نیواورلئان تایمز (New Orleans Times-Democrat) و دالاس (Dallas News) همکاری کرد ولی دوباره به گالوستون بازگشت.
روزنامهنگاری پیشهای بود که پدر قدرتمند آلبرت با آن بهشدت مخالف بود. بنابراین از او خواست به مدت سه ماه از نیویورک دور باشد و در شرکت تبلیغاتی لرد و توماس (Lord and Thomas) در شیکاگو کار کند و در صورتی که مجددا تمایل داشت به نیویورک بازگردد. آلبرت لاسکر پذیرفت و بهعنوان یک نظافتچی ساده در این شرکت مشغول به کار شد.
همکاری او رو به پایان بود و او میخواست هر چه زودتر به نیویورک بازگردد که یک اتفاق به ظاهر پیش پا افتاده مسیر زندگی او را تغییر داد. او در یک شرطبندی 500 دلار از دست داد. او نگران بود که پدرش به این مسئله پی ببرد به همین دلیل از مدیرانش خواست این مبلغ را به او وام بدهند. آنها نیز این مسئله را پذیرفتند به این شرط که لاسکر در ازای پولی که دریافت کرده است در لرد و توماس بماند و برایشان کار کند. این اتفاق شروع مسیر آقای لاسکر برای تبدیل شدن به یکی از ستارههای تبلیغات دنیای معاصر بود.
سرآغاز موفقیت
او تا مدتی در شرکت لرد و توماس همان کارمند ساده نظافتچی باقی ماند اما با رفتن یکی از فروشندگان، لاسکر از آقای توماس –مدیر شرکت – درخواست کرد تا زمانی که جایگزین او را بیابند، اجازه دهد تا او مسئولیتهای فروشنده را بهعهده بگیرد. نتایج بهدست آمده در این جایگاه جدید کاملا شگفتانگیز بود. او در عرض تنها سه ماه توانست مبلغ 50 هزار دلار بفروشد.
تا آن زمان مرسوم بود که شرکتها خودشان تبلیغات را مینوشتند و آنها را برای درج در نشریات به شرکتهای تبلیغاتی میسپردند و از محل این قرارداد شرکتهای تبلیغاتی 10 درصد پورسانت عایدشان میشد.
لاسکر که به توانایی خود در حوزه نویسندگی مطبوعات واقف بود از شرکت Wilson Ear Drum درخواست کرد تا به وی اجازه دهند شخصا متن آگهیشان را بنویسد و در صورتی که آگهی موفق بود، 15 درصد از مبلغ قرارداد آگهی بهعنوان پورسانت به لرد و توماس تعلق گیرد و در صورت شکست کل مبلغ تبلیغات بازگردانده شود.
مشتری با این پیشنهاد موافقت کرد. نتایج بهدست آمده از تبلیغی که لاسکر نوشته بود بسیار جالب توجه بود در حدی که آن کمپانی مبلغ تبلیغاتش را از 36 هزار دلار به مبلغ 240 هزار دلار افزایش داد. در سال 1901 در حالیکه او تنها 21 سال سن داشت یک فرد برجسته در شرکت محسوب میشد و سالی 5 هزار دلار حقوق میگرفت. ادامه دارد...
مشاور تبلیغات و برندسازی
ارتباط با نویسنده: alijah.ir