با توجه به رشد روزافزون سایتها و شبکههای اجتماعی و ظهور پدیده اخیر بازار سرمایه که نگارنده از آن به تلگرامبازی بورسبازها یاد میکند، طیف وسیعی از سرمایهگذاران در تصمیمات سرمایهگذاری خود دچار سوگیری رفتاری آشناگرایی یا تمایل در دسترس بودن شدهاند. درحالیکه بخش عمدهای از اطلاعات دریافتی سرمایهگذاران، دارای دقت و صحت کافی نبوده و مبتنی بر عقاید نامتجانس و اطلاعات ناکافی است. سوگیری آشناگرایی موجب میشود که افراد در میان جنجالهای رسانهای، عکسالعمل درستی نسبت به این اطلاعات بروز ندهند. بسیاری از سرمایهگذاران از سنگینی بار اطلاعاتی در رنج هستند و اغلب متوجه نیستند که آنها فاقد آموزش و تجربه کافی برای پالایش و تفسیر خیل انبوه دادهها هستند. سرمایهگذاران اغلب بیش از آنچه واقعا هستند، خود را مجهز به اطلاعات صحیح و دقیق میبینند. در این مقاله با این سوگیری رفتاری که میتواند نتایج مخرب و زیانباری را برای سرمایهگذاران به ارمغان بیاورد بیشتر آشنا میشویم.
سوگیری آشناگرایی (Availability) یا تمایل به در دسترس بودن که از سوگیریهای رفتاری رایج است هنگامی پدید میآید که افراد برای اطلاعاتی که بهراحتی در دسترس هستند، اهمیت غیرقابل قبول و غیرمنطقی قائل میشوند. ترجیح و تقدم پدیدههای آشنا توجیه میکند که چرا سرمایهگذاران بهرغم اصول اساسی سرمایهگذاری پرتفوی که بیان میکند تنوعسازی برای بهینهسازی مطلوب است، قویا به سرمایهگذاری در شرکتهای محلی علاقه دارند (Waweru & Munyoki, 2008). سوگیری آشناگرایی یک قاعده سرانگشتی یا راه میانبر ذهنی است که موجب میشود افراد، احتمال وقوع یک پیامد را براساس میزان شیوع یا رواج آن در زندگی و تجربیات خود تخمین بزنند. افرادی که در معرض این نوع رفتار هستند، تخمین احتمالات هرچند پیچیده را بهسادگی انجام میدهند (پمپین، 1963؛ ترجمه بدری، 1388).
یک مثال کلاسیک نشان میدهد که اکثر مردم گمان میبرند که مرگ و میر (انسانها) ناشی از حمله کوسه، بیشتر از مرگ و میر ناشی از برخورد با قطعات هواپیمای در حال سقوط است. اگرچه ممکن است قبول آن برای شما قدری مشکل باشد ولی واقعیت این است که احتمال مورد دوم، حدود 30 برابر بیشتر است. حمله کوسه علت شایعتری فرض میشود، چراکه کوسهها ترس بیشتری را در ذهن مردم ایجاد میکنند یا اینکه توجه رسانهها به این مورد بیشتر است. در نتیجه برای اکثر مردم، تصور مردن ناشی از حمله کوسه در مقایسه با مرگ ناشی از برخورد قطعات یک هواپیمای درحال سقوط، آسانتر است. بهطور خلاصه قاعده سرانگشتی آشناگرایی، قضاوتها و ارزیابیهایی را موجب میشود که عمدتا براساس اطلاعاتی شكل میگیرد که به سهولت در دسترس است، نه الزاما اطلاعات کامل، عینی یا واقعی.
غالبا افراد بهطور ناخودآگاه فرض میکنند که تصورات، ایدهها یا تفکراتی که به سهولت در دسترس است، نشانگرهای غیرسوگیرانهای از احتمالات آماری ارائه میدهد. افراد احتمال وقوع رویدادهای معینی را براساس درجه سهولت یادآوری یا مثالهایی از رویدادهای قابل قیاس که میتوان آنها را در ذهن جستوجو كرد، تخمین میزنند. ذهنیتهایی که از تصور و تجربیات گذشته حاصل شده است با هم ترکیب میشوند تا آرایشی از پیامدهای قابل تصور را که درجه احتمال آن در واقع دلخواه و برپایه ترجیحات فردی است، شکل دهند. طبقات مختلفی از سوگیری آشناگرایی وجود دارد که از بین آنها چهار مورد بیشترین کاربرد را برای سرمایهگذاران دارد:
1) قابلیت بازیابی (Rrtrievability)، 2) طبقه بندی(Categorization)، 2) طیف محدود تجربیات (Narrow Range of Experience) و 4) هم آوایی(Resonance)
1- قابلیت بازیابی. ایدههایی که آسانتر بازیابی میشوند، احتمالا باورکردنیتر نیز هستند گرچه الزاما اینگونه نیست. کانمن، اسلاویک و تورسکی آزمایشی انجام دادند که در آن فهرستی از نامها برای گروهی خوانده شده و سپس از آنها پرسیده میشد، اسامی که خوانده شده، بیشتر نام مردان بوده است یا زنان. در واقع، اکثر نامهای خوانده شده مشخصا نام زنان بود ولی اسامی مردان- که از نظر تعداد به وضوح کمتر بود- نام افراد بسیار مشهور بود. براساس پیشبینی تئوری آشناگرایی، اکثر افرادی که تخمین سوگیرانهای زده بودند، اشتباها بیان میکردند که تعداد اسامی مردان از اسامی زنان بیشتر است. حال درعرصه سرمایهگذاری اگر از سرمایهگذاران خواسته شود که بهترین صندوقهای مشترک سرمایهگذاری را شناسایی کنند، اکثر آنها موسساتی را نام خواهند برد که تبلیغات زیادی انجام میدهند. اما درواقع صندوقهای مشترک سرمایهگذاری که دارای بهترین عملکرد بودهاند، آنهایی هستند که یا تبلیغاتی نداشتهاند یا اینکه میزان آن اندك بوده است. مشتریانی که این صندوقها را نادیده گرفته و به صندوقهایی رو میآورند که تبلیغات گستردهای انجام دادهاند، شاهد مثالهای خوبی برای سوگیری آشناگرایی از نوع قابلیت بازیابی هستند.
2- طبقهبندی. افراد میکوشند تا اطلاعاتی را که با مرجع معینی(Certain Reference) سازگار و هماهنگ است، طبقهبندی کنند. نخستین کاری که مغز انجام میدهد، ایجاد مجموعهای از واژگان جستوجو است که به آنها اجازه میدهد بهطور کارا، ساختار طبقهبندی مغز خود را هدایت کرده و دادههای مورد نیاز را جاسازی کنند. با این حال وظایف مختلف، نیازمند مجموعه متنوعی از جستوجو است و هنگامی که ایجاد چارچوب برای جستوجو مشکل است، افراد غالبا دچار اشتباه میشوند. برای مثال اگر از آمریکاییان سوال شود که بهترین چشماندازهای سرمایهگذاری درکدام کشور است، اکثرا ایالات متحده را نام خواهند برد. چرا؟ زمانی که خاطرات و انباشتههای ذهنی فرد برای پاسخ به این سوال بهکار گرفته میشود، کشوری که خیلی سریع به ذهن آمریکاییها میآید، خود آمریکاست. اما میدانیم که انکار فرصتهای سرمایهگذاریهای خوب خارج از ایالات متحده، غیرعقلایی است.
3- طیف محدود تجربیات. درمواقعی که افراد چارچوب بسیار محدودی از مرجعها را دراختیار دارند و برمبنای آن میخواهند یک تخمین را فرموله كنند، اغلب سوگیری ناشی از طیف محدود تجربه بهوجود میآید. بهعنوان مثال فرض کنید که یک بازیکن بسیار موفق تیم بسکتبال دانشگاه به یک تیم حرفهای در انجمن ملی بسکتبال آمریکا (NBA) وارد شده و طی چند فصل بازیکن موفقی است. از آنجا که این فرد روزانه با تعداد زیادی از سایر بازیکنان موفقی که قبلا عضو تیم بسکتبال دانشگاه بودهاند، برخورد دارد، به احتمال زیاد، تعداد نسبی بازیکنان ناموفق دانشگاه را کمتر از واقع تخمین میزند، زیرا اکثر بازیکنانی که او هماکنون با آنها سروکار دارد، افراد موفق تیم بسکتبال دانشگاه بودهاند. اما واقعیت این است که تنها درصد بسیار کمی از بازیکنان بسکتبال دانشگاه، در نهایت وارد NBA میشوند. یا در حوزه سرمایهگذاری فرض کنید از یك کارمند شرکت فناوری پیچیده با رشد سریع، سوال شود که موفقترین سرمایهگذاریها را در کدام صنعت میبینید؟ چنین فردی به احتمال زیاد، با بیش از حد تخمین زدن موفقیتهای صنعت فناوریهای پیچیده، این صنعت را موفقتر میبیند.
4- همآوایی. موقعیتهای خاص هر فرد میتواند بر قضاوت و ارزیابی او تاثیر بگذارد. بهعنوان مثال طرفداران موسیقی کلاسیک، احتمالا نسبت افرادی را که به موسیقی کلاسیک علاقهمندند، بیش از واقع تخمین میزنند. متقابلا افرادی که موسیقی کلاسیک را دوست ندارند نیز احتمال میرود که تعداد طرفداران موسیقی کلاسیک را کمتر از واقع برآورد کنند. در دنیای سرمایهگذاری نیز افراد عموما سرمایهگذاریهایی را میپسندند که احساس میکنند با شخصیت آنها هماهنگ است. یک فرد مقتصد که در فروشگاهها به دنبال کوپن تخفیف و چانهزنی است، ممکن است نوعی تمایل طبیعی به سرمایهگذاری در سهام ارزشی داشته باشد. چنین سرمایهگذاری ممکن است به منطق ایجاد تعادل بین این نوع از سرمایهگذاریها و ترکیب آن با سرمایهگذاریهای رشدی در یک پرتفوی، اعتقادی نداشته باشد. مفهوم ارزش در ذهن چنین سرمایهگذاری یک مفهوم در دسترس است، اما در مورد رشد اینگونه نیست. بنابراین پرتفوی چنین شخصی در نتیجه سوگیری آشناگرایی از نوع همآوایی، ممکن است در معرض عملکردی کمتر از حد بهینه باشد.
مثال کلاسیک از سوگیری آشناگرایی: در دوره زمانی 1927 تا 1999، همبستگی عملکرد بازار سرمایه آمریکا با احزاب سیاسی (دموکراتها/ جمهوریخواهان) چگونه بوده است. چون گرایش خبرگان والاستریت به جمهوریخواهان بیشتر بوده است، لذا بسیاری از افراد تحت تاثیر این گرایش از سرکار آمدن این حزب استقبال میکردند. براساس تحقیق انجام گرفته توسط پروفسور کلارا(Prdrosanta- Clara) و پروفسور والکانو(Rossen Valkanov) از دانشگاه کالیفرنیا، دریک دوره زمانی 72 ساله بین سالهای 1927 تا 1999، نتایجی حاصل شد که نشان میدهد یکی از شاخصهای اصلی بازار سهام آمریکا یعنی شاخص اساندپی500 (Standard & 500 Poors S&P) در دوران ریاست جمهوری دموکراتها بهطور متوسط در مقایسه با اوراق خزانه(Treasury Bonds (T-Bonds سهماهه، سالانه 11 درصد بازده بیشتری داشته است. درمقابل زمانی که جمهوریخواهان بر مسند قدرت بودهاند، بازده این شاخص در سال تنها 2 درصد بیشتر از بازده اوراق قرضه خزانه بوده است. حال اگر در عمل معلوم شود که سهامداران در پاسخ به سوالی که مطرح شد، جمهوریخواهان را موجب عملکرد بهتر بازار سهام میدانند، میتوان گفت که آنها در معرض سوگیری آشناگرایی هستند.
در ادامه چهار نوع سوگیری آشناگرایی برای سرمایهگذاران در معرض بروز این سوگیری بهطور خلاصه توصیف شده است و خواهید دید که در تمامی این موقعیتها افراد، سرمایهگذاریهای بالقوه سودآور را نادیده میگیرند، زیرا یا اطلاعات آنها بهسادگی در دسترس نیست یا اینکه افراد عموما کمتر عادت به بررسی مستمر دارند و بیشتر به اطلاعات کاملا در دسترس اتکا میکنند. چند نمونه از رفتارهای اشتباه که در نتیجه تورش رفتاری تمایل در دسترس بودن، سرمایهگذار از خود بروز میدهد عبارتند از:
1- قابلیت بازیابی. افراد سرمایهگذاریهای خود را برمبنای اطلاعاتی انتخاب میکنند که در دسترس آنها باشد. (تبلیغات، پیشنهادات، مشاوران، دوستان و...) و برای اطمینان از مطلوب بودن تصمیم خود، بررسی منظم و مستمری انجام نمیدهند.
2- طبقهبندی. افراد سرمایهگذاریهای خود را براساس فهرستهای طبقهبندی شده ذهنی انتخاب میکنند. درحافظه آنها سایر طبقهبندیها به سهولت قابل یادآوری نیست و معمولا نادیده گرفته میشود. بهعنوان مثال سرمایهگذار آمریکایی ممکن است کشورهایی را که دارای فرصتهای سرمایهگذاری بالقوه پربازده است نادیده بگیرد، زیرا این کشورها در حافظه او در دسترس نیست.
3- طیف محدود تجربیات. عموما افراد، سرمایهگذاریهایی را انتخاب میکنند که با طیف محدود تجربیات آنها تطابق دارد، مثل صنعتی که در آن کار میکنند، منطقهای که در آن زندگی میکنند یا افرادی که با آنها در تعاملند. بهعنوان مثال سرمایهگذارانی که در صنعت فناوری کار میکنند، احتمالا معتقدند که نگهداری سرمایهگذاری در این صنعت سودآور است.
4- همآوایی. افراد غالبا سرمایهگذاریهایی را انتخاب میکنند که شخصیت آنها را بازآوایی کرده یا سرمایهگذاریهایی را هدف قرار میدهند که ویژگیهای آن با رفتار فرد مرتبط است. بنابراین برخی فرصتهای سرمایهگذاری را نادیده میگیرند، زیرا قادر نیستند ویژگی این سرمایهگذاریها را با رفتار خود مرتبط سازند یا با آن تعامل کنند. بهعنوان مثال افراد مقتصد و صرفهجو، ممکن است سهام گرانقیمت (P/Eبالا) را خریداری نکنند و از مزایای بالقوه آن محروم شوند.
بهطورکلی به منظور فائق آمدن بر سوگیری آشناگرایی، سرمایهگذاران باید تحقیقات دقیقی انجام دهند و قبل از اجرای تصمیمات سرمایهگذاری درمورد آن فکر کنند. تمرکز بر نتایج بلندمدت و پیگیری روندها، یکی از بهترین ابزارها برای تمرکز روی موضوعی است که به نظر میرسد در معرض سوگیری آشناگرایی باشد. بهطور طبیعی انسان دارای تمایل ذهنی در جهت تاکید بیش از حد رویدادهای قابل توجه اخیر است. این گرایش باید همواره مدنظر باشد. این یک قاعده کلی و اصل بدیهی است كه «هیچ چیزی به آن اندازه که به نظر میرسد خوب یا بد نیست».(Nothing is as good or as Bad as it seems) این قاعده، راهحل معقولی برای غلبه بر محرکهای سوگیری آشناگرایی ارائه میدهد.
در زمان انتخاب سرمایهگذاری، توجه به اثرات قاعده سرانگشتی آشناگرایی ضروری است. بهعنوان مثال لازم است کمی درنگ کنید و نحوه تصمیمگیری قبل از سرمایهگذاری خود را مرور کنید. آیا شما غالبا روی شرکتهایی متمرکز میشوید که نشریات، سایتها و گروههای بورسی مطالبی در مورد آنها مینویسند. یکی از محققان دانشگاه کرنل(Cornell) به نام گاداروسکی (Gadarowski) در سال 2001 رابطه بین بازده سهام و پوشش خبری رسانهها را مورد بررسی قرار داد. او دریافت سهامی که زیر بیشترین پوشش خبری رسانهها و جراید قرار میگیرند در دو سال بعد از مواجه شدن با این اخبار، نسبت به متوسط بازار، بازده کمتری را عاید میکنند.
یادآوری این موضوع نیز اهمیت دارد که افراد عموما تحت تاثیر وقایع اخیر هستند. بهعنوان مثال اگر شما هفته گذشته به دلیل سرعت غیرمجاز جریمه شده باشید، به احتمال زیاد در طول ماه آینده و شاید کمی بعد از آن سرعت خود را کاهش میدهید، اما با گذشت زمان مجددا به عادات گذشته در رانندگی باز خواهید گشت. به همین ترتیب سوگیری آشناگرایی موجب میشود که سرمایهگذاران به شرایط فعلی بازار خواه مثبت و خواه منفی، بیش از حد واکنش نشان دهند. حباب شرکتهای تکنولوژی در اواخر دهه 1990، مثال روشنی از این پدیده است. (پمپین، 1963؛ ترجمه بدری، 1388)
* کارشناس بازار سرمایه