اسکات فیتزجرالد که زمانی در پاریس زندگی میکرد، یک بار نوشت: «یک آزمایش برای بالا بودن هوش این توانایی است که دو ایده متضاد در یک زمان در ذهن افراد نگه داشته شود.» با این معیار، نمایندگان 195 کشوری که تا 12 دسامبر به مدت دو هفته در حومه پاریس بر سر توافق جدیدی درباره تغییرات اقلیمی مذاکره میکردند، باید هوش خیلی زیادی میداشتند؛ آنها اعلام کردند بسیار حیاتی است که دمای جهان نسبت به دمای قبل از دوران صنعتی شدن از 1.5 درجه سلسیوس بالاتر نرود و همزمان یک توافق جدید اقلیمی را جشن میگرفتند که به هیچ وجه به ممانعت برای چنین افزایش دمایی شبیه نبود.
به گزارش اکونومیست، با قولهایی که کشورهای جهان بهصورت انفرادی در مذاکرات پاریس میدادند، این طور تخمین زده میشد که میزان گرم شدن زمین نسبت به دمای قبل از دوران صنعتی حدود 3درجه سلسیوس باشد. در دنیای غیرخطی تغییرات اقلیمی، تفاوت بسیار زیادی در خطرها و آسیبها بین گرم شدن 3درجهای و گرم شدن 1.5 درجهای هست. برای مثال، تفاوت این است که یخهای گرینلند آب شود و سطح دریاهای آزاد به اندازه 6 متر بالا بیاید یا نه.
کشورهای جهان میدانند که نمیتوانند به طور ناگهانی به یکدیگر فشار آورند تا انتشار گازهای گلخانهای را متوقف کنند چون سوختهای فسیلی برای اینکه اقتصادها کار کنند یک امر بنیادی است. اما همچنین بسیاری از کشورها میخواهند خطرهای ناشی از تغییرات اقلیمی را کاهش دهند و میدانند که نیاز دارند راههایی را پیدا کنند تا با یکدیگر کار کنند. توافق پاریس طیفی از سازوکارهایی را که این امر ممکن میکند، پیشنهاد کرده است.
اکنون کشورها چارچوبی دارند که اطمینان حاصل کنند هرکدام کاری را انجام خواهند داد که گفتهاند؛ آنها قول دادهاند پول بیشتری به کشورهای فقیرتر و آسیبپذیرتر کمک کنند تا خود را با تاثیرات تغییرات اقلیمی وفق دهند، آنها باید با در نظر گرفتن مسائلی که مدام بیشتر میشوند کشورهایی را که نمیتوانند خود را با شرایط وفق دهند یا نیاز دارند جای جدیدی برای زندگی کردن پیدا کنند به جلو برانند و همچنین یک مبنا برای مبادله قیمتگذاری جدید کربن دارند. به همین ترتیب، کشورها توافق کردهاند که کشورهای بزرگ در حال توسعه که توافقات قبلی آنها را در نظر نگرفته بودند، همکاری بیشتری برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی داشته باشند.
توافق پاریس یک جدول زمانی برای افزایش رغبت کشورهای منتشرکننده گازهای گلخانهای به وجود آورد که قول دهند فناوری خود را بهبود بخشند و تجربیاتشان را جمع کنند. بیرون از مذاکرات اصلی، پاریس شاهد بود که کشورها و اشخاص ثروتمند تحقیقات زیادی را درباره یافتن منابع جدید انرژی پاک بر عهده گرفتند. همه اینها به سرمایهگذاران این پیام را میدهد که هم کشورهای توسعهیافته و هم کشورهای در حال توسعه باید دست به عمل بزنند. این اتفاقات به معنی این نیست که دوران سوختهای فسیلی در حال پایان است؛ با این حال، قدمی در این مسیر به شمار میآید.
اما قدمهای بیشتر دلهرهآوری نیز در این میان وجود دارد؛ برخی از این قدمها به ظرفیت مدیریتی کشورها بستگی دارد. در برخی کشورهای فقیر توانایی ارزیابی عمل در قبال تغییرات اقلیمی متفاوت است و تنها اعلام وفق یافتن با تاثیرات اقلیمی کافی نیست؛ باید این وفق یافتن به ثمر بنشیند. برخی قدمهای دلهرهآور به استفاده از سرمایههای خصوصی مربوط است. اگر سرمایهگذاران دیگر راغب نباشند که روی سوختهای فسیلی سرمایهگذاری کنند، اجباری نیست که حتما پول خود را در مسیر انرژیهای پاک سرازیر کنند؛ ممکن است ترجیح دهند که اصلا در حوزه انرژی سرمایهگذاری انجام ندهند. دولتها نیاز خواهند داشت که به بازار برق خود ساختار بدهند و برای رشد آن برنامهریزی کنند تا حمایت بلندمدت از آن را معنیدار سازند. بدون ایجاد جاذبه سود در انرژی کمکربن، دست زدن به عمل مقابل تغییرات اقلیمی میتواند صدها میلیون نفر را به این نتیجه برساند که در نبود خدمات انرژی نوین، آنها مدتی طولانی در تاریکی باقی خواهند ماند.
به همین ترتیب نیز باید گفت که افزایش تعداد واحدهای تحقیق و توسعه بهتنهایی برای بهبود وضعیت ضروری است، اما کارا نیست. حامیان مالی باید مطمئن شوند که راهحلهایی که پیش پای آنها گذاشته میشود همانطور که نوآورانه هستند در مقیاس اقتصادی و نهفقط در مراکز تحقیقاتی دانشگاهی نیز قابل دفاع هستند. کشورهای جهان در مذاکرات پاریس تمام تلاش دیپلماتیک خود را به کار بستند تا توافق حاصل شود اما حالا نوبت این است که همه کشورها تواناییهای خود را به کار بگیرند تا بتوانند بهصورت واقعی انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهند. فیتزجرالد در آزمایشی که برای باهوش بودن ارائه کرد، به این مسئله اشاره کرد که همزمان که انسان هوشمند احساس ناامیدی میکند، میتواند بازگردد و با اراده خود کارها را پیش ببرد. درباره اجلاس پاریس نیز میتواند همین اتفاق بیفتد.