شنبه, ۳ آذر(۹) ۱۴۰۳ / Sat, 23 Nov(11) 2024 /
           
فرصت امروز

پیشنهاد شراکت

9 سال پیش ( 1393/10/8 )
پدیدآورنده : سلطان حسین فتاحی  

مهندس پناهی به کارگرهایی که به این ترتیب و به‌تدریج به کارخانه منتقل می‌شدند، آموزش می‌داد و همین کارگرها باید بعدا شیوه کار با دستگاه را به دیگر کارگران انتقال می‌دادند. آقای مهندس پناهی سال‌ها مدیریت کارخانه را برعهده داشت و هم‌اکنون برای خود صاحب چندین کارگاه است. روزهای به‌یادماندنی زیادی را با هم تجربه کردیم و هم‌اکنون نیز با هم ارتباط نزدیک داریم.

بعد از حدود سه سال که با مرحوم حاج‌آقا نمازی کار می‌کردم، روزی مرا برای ناهار به کارخانه اجاق‌گازسازی خود برد. کارخانه بزرگی در سیمین‌دشت کرج داشت که شامل چندین سالن بزرگ بود و محوطه بزرگی هم داشت. گفت: «ببین! دو تا از این سالن‌ها خالیه، یخچال‌سازیت رو بیار اینجا با هم کل کار رو شریک می‌شیم، تو تولید می‌کنی و من می‌فروشم. تازه، جنسمون هم جور می‌شه. آره رو بگو، قال قضیه رو بکَن!» جواب دادم: «حاجی یک هفته بهم وقت بده تا جوابتون رو بدم.» او هم پذیرفت. 

یک هفته به سرعت تمام شد اما من خیال شراکت نداشتم. مرحوم حاجی پس از 10 روز به کارگاه من آمد و پرسید: «حسین جوابت برای شراکت چیه؟» گفتم: «آخه محل کارخونه شما خیلی دوره!» سریع جواب داد: «باشه! پس نمی‌خوای شریک شی، مهم نیست! همین‌جوری به کارمون ادامه می‌دیم.» بزرگی کارخانه حاجی و امکانات زیادش هم من را قانع نکرد تا با او شریک شوم. من هنوز به دنبال رویاهای خود بودم.

فروش کل محصولات را تا اواخر 1374 با مرحوم حاجی ادامه دادم. وقتی با ایشان مطرح کردم که اگر امکان دارد فروش را خودم اداره کنم، آن مرحوم خیلی سریع موافقت کرد و گفت: «هرچی خدا بخواد همون می‌شه.» او خدمت بسیار بزرگی در حق من کرد که هنوز هم برایم قابل تقدیر است.

قضیه از این قرار بود که حاج آقا نمازی یک میهمانی ترتیب داده بود و کل فروشنده‌های بزرگ خودش را از سراسر ایران دعوت کرد. من هم به آن میهمانی دعوت شدم. در آنجا با صدای بلند گفت: «همه عزیزان توجه کنند! تا حالا امرسان رو از من می‌خریدید و همه می‌دونستید که صاحب اون آقای فتاحیه. از حالا به بعد باید از خودش بخرید با همون شرایطی که از من می‌خریدید. یه چیزی هم بهتون بگم، فتاحی گُله ولی چپش خالیه. اگه ازتون پول خواست براش حواله کنید. خدا نکرده اگه باهاش به مشکل خوردید، بیایید از من بگیرید. یادتون باشه، حرف اون حرف منه.»

گیج شده بودم. حاجی با این حرکت من را مات کرد. با این کار دست من را در دست بهترین فروشندگان کشور گذاشت و مرا تا آخر عمر مدیون مرامش کرد. در نهایت وقتی از او تشکر کردم، گفت: «فقط به خاطر صداقت و تنهایی‌ات این کار رو کردم، می‌دونم موفق می‌شی.»

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/0wyeCAbg
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
خرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانکمک به خیریهسریال ازازیللوازم یدکی تویوتاگالری مانتوریفرال مارکتینگ چیست؟محاسبه قیمت طلاماشین ظرفشویی بوشآژانس تبلیغاتیتعمیرگاه فیکس تکنیکتور سنگاپورتولید کننده پالت پلاستیکیهارد باکستالار ختمبهترین آزمون ساز آنلایننرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکیقرص لاغری پلاتینirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامگیفت کارت استیم اوکراینمحصول ارگانیکبهترین وکیل شیرازخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلقیمت ملک در قبرس شمالیچوب پلاستضد یخ پارس سهندخرید آیفون 15 پرو مکسمشاور مالیاتیقیمت تترمشاوره منابع انسانیخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختاکستریم VXدانلود آهنگ جدیدلمبهخرید جم فری فایرتخت خواب دو نفره
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه