این هفته یه هفته بسیار سرگرمکننده و البته شلوغ پلوغ بود برای اهل قلم، منم که میدونین چقدر اهل فن بیان و قلم و خودکار و اتود و این حرفام. احتمالا هم که میدونین نمایشگاه مطبوعات بوده و بچهها ریخته بودن وسط و عرض اندام میکردن، هرکس به طریقی دل دیگری رو میشکونه و سعی میکنه توی این روزا یه خودی نشون بده، یعنی اسمش هست نمایشگاه مطبوعات اما تنها اتفاقی که نمیافته کار و امور فرهنگیه، به هرحال اهل قلم دغدغههای مهم تری دارن که فقط توی همین کارناوال سالانه میشه به دادشون رسید!
البته یه سری از دوستانم یه کم ناز و عشوه اومدن و گفتن یا غرفه مون الا و بلا طبقه هفتم باشه یا ما اصلاً نمایشگاه رو تحریم میکنیم، یه جورایی بچهها دست به تحریمشون خوب شده و خلاصه از ما اصرار که بابا اصلاً طبقه هفت نداریم که بدیم به شماها و از اونا انکار که ما این حرفارو قبول نداریم و همون که گفتیم رو میخوایم! خلاصه که آخرشم عشوهها کارساز افتاد و دوستان همونجوری که میخواستن خودشونو رسانهای کردن و به شکلی نو برای خودشون اسم در کردن!
حالا همه این بازیها به کنار، رونق بازار رو ببین چه کرده! یعنی عارضم خدمت شما که تمام مسئولان کشوری و مدعوین لشکری و دستاندرکاران سیاسی یک به یک تشریف میارن، تازه با دیدن همدیگه کلی ذوق زده شده و تیم تشکیل میدن و دور دور توی نمایشگاه میچرخن و سلفیهای یادگاری میگیرن و یه سری حرفهایی داغ روز رو میزنن (که البته اگرچه ربطی به مطبوعات نداره ولی خوب چون داغه باید زد دیگه، همین حرفاست که میمونه! ) و آخرشم از همون راهی که اومدن که نه، از یه در دیگه خارج میشن و میرن تا ایشالا سال بعد.
بازار نشریات رنگین کمونیام که حسابی داغه داغه، کیفیت نشریات به یه حدی رسیده که دیگه از زرد و نارنجی رد شدیم و این روزا به همت عزیزان، نشریات قرمز و جیگری هم توی بازار دست به دست میچرخن، البته بماند که یک خانم خیاط چندروز پیش برای شکایت اومده بود و اعتراض داشت که چرا جنس این کاغذا که بهعنوان الگو ازشون استفاده میکرده اینقدر بد شده و معتقد بود یارانه کاغذ باید مبلغش اضافه بشه که نشریات از کاغذهای مرغوبتری استفاده کنن و از اون طرفم آقای قصاب پشت هم نامهنگاری میکنه که اینقدر کاغذ گلاسه استفاده نکنین لیزه و مشتری اذیت میشه ولی از نظر ما این منفی نگریا اصلاً مهم نیست و همین که قشر بزرگ سبزی فروشیهای سطح شهر از نشریات راضی ان یه جور قوت قلبه برای ادامه کار و فعالیت ما و دوستان رنگی رنگی. اصلاً ما فقط سبزی میخوریم و میخوایم گیاهخوار شیم!
از کمیت هم که دیگه اصلاً گفتن نداره، همینجوری پیش بریم طی چند سال آینده برای هر یک خانواده ایرانی یک نشریه اختصاصی چاپ میکنیم، مسائل درون خانوادهای رو پوشش میدیم و اختلافاتشون رو توی مجله حل میکنیم، عکسهای یادگاری رو براشون چاپ میکنیم و خوشی هاشونو منعکس میکنیم، مسائل و مشکلات جامعهام اصلاً طرفدار نداره که، این همه سال مشکلات دنیا و جنگ و سیاست و غیره رو گفتیم مگر کسی میخونه؟
خلاصه که کلی برنامه داریم البته تا همین الانش که توی چاپ نشریات به خودکفایی رسیدیم خودش یه جور موفقیته، حالا کی بخونه و کی استفادههای دیگهای از این نشریات بکنه به نظر من اهمیتی نداره، مهم چاپه که به خودکفایی رسیده! پیشنهاد امسال منم همین چاپ 20میلیون مجله برای 20 میلیون خانواده اس، پس ایرانی به پا خیز و تخته گاز مجله چاپ کن. . .