با گذشت چند روز از سی امین سالگرد «روز جهانی سرشکنی فقر» حالا بانک جهانی برآورد کرده است که بیش از 10درصد جمعیت جهان یعنی760میلیون نفر در فقر مطلق یا شدید به سر می برند. این آمار تکان دهنده در حالی است که سه دهه از نامگذاری «روز جهانی مبارزه با فقر» از سوی سازمان ملل متحد می گذرد و شاید مهم ترین موهبت این روز این باشد که هر سال در روز هفدهم اکتبر به ما یادآوری می کند که هنوز سیاست های اقتصادی ما به ریشه کنی مسئله فقر در جهان منجر نشده است، چنانچه براساس تازه ترین گزارش بانک جهانی تنها 10درصد جمعیت جهان در فقر شدید و مطلق زندگی می کنند و این پرسش برای مان تداعی می شود که پس میزان فقر نسبی در جهان چقدر است؟
سابقه برگزاری «روز جهانی مبارزه با فقر» به 30سال پیش و به 17 اکتبر 1987 برمی گردد که گردهمایی یکصد هزار نفری به یاد قربانیان فقر، گرسنگی، خشونت و ارعاب در میدانگاه حقوق بشر در پاریس برگزار شد و پنج سال بعد در سال 1992 از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ای به عنوان «روز جهانی ریشه کنی فقر» به رسمیت شناخته شد.
البته میدان تروکادروی پاریس تنها مکان یادمان «روز جهانی مبارزه با فقر» نبوده و 39 سال پیش از آن یعنی در سال 1948 نیز محل امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است؛ براساس ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر، برخورداری از امکانات مناسب رفاهی از جمله دسترسی به خوراک، پوشاک، مسکن و خدمات درمانی و اجتماعی کافی از جمله حقوق اساسی هر انسان به شمار می رود.
برآورد بانک جهانی از فقر مطلق
بانک جهانی در تازه ترین گزارش خود پیش بینی کرده که 10.7درصد از جمعیت جهان در فقر شدید یا مطلق به سر می برند. استاندارد بانک جهانی برای این برآورد، زندگی روزانه با یک دلار و 90 سنت است و در واقع، بانک جهانی به تازگی استانداردهای جدیدی را برای اندازه گیری فقر در کشورهای با درآمد متوسط و بالا معرفی کرده است؛ این استانداردها، نخستین استانداردهای اضافه شده به معیار تعیین خط فقر از زمان تدوین آن در سال 1990 است و براساس این استانداردهای جدید، زندگی با روزی 3 دلار و 20 سنت در کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین، زندگی با روزی 5 دلار و 50 سنت در روز در کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا و زندگی با روزی 21 دلار و 70 سنت در کشورهای با درآمد بالا به عنوان خط فقر شناخته می شود.
براساس طبقه بندی بانک جهانی 53 کشور جهان با درآمد سرانه یک هزار و 3 تا 3هزار و 955 دلار در ماه از جمله مصر، هند، اندونزی، کنیا، فیلیپین، مولداوی، میانمار، پاکستان و نیجریه در زمره کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین قرار دارند. 56 کشور جهان نیز با درآمد سرانه 3 هزار و 956 تا 12 هزار و 235 دلار در ماه در طبقه کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا جای می گیرند که از جمله آنها می توان به ایران، عراق، الجزایر، آذربایجان، لیبی، برزیل، چین، کلمبیا، لبنان، جامائیکا، آفریقای جنوبی و مالزی اشاره کرد.
همچنین کشورهای با درآمد سرانه بالا شامل 78 کشور با متوسط درآمد 12 هزار و 236 دلار یا بیشتر هستند که آمریکا، کانادا، اسپانیا، عربستان، کویت و ایتالیا از جمله آنها هستند. این در حالی است که خط فقر در ایران در سال گذشته از سوی مرکز پژوهش های مجلس، برابر با یک میلیون و 800 هزار تومان اعلام شد و امسال نیز این خط فقر در محدوده زندگی با 20 میلیون ریال در ماه تعیین شده است.
سهم فقیران از کیک اقتصاد
فقر پدیده ای چندبعدی است و ارائه تعریفی جامع و دقیق از فقر کار ساده ای نیست. در همین زمینه، علی دینی ترکمانی، عضو هیأت علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی معتقد است که دیدگاه واحدی در زمینه فقر وجود ندارد و ما با دیدگاه ها و رویکردهای رقیب و متفاوتی درباره فقر و فقرشناسی روبه رو هستیم.
او در نشست «فقر و فقرزدایی؛ نقد رویکردهای متعارف و اقدامات جاری» که پنجشنبه گذشته در موسسه «مطالعات دین و اقتصاد» برگزار شد، «رویکردهای مختلف فقرشناسی؛ از رویکرد ارتدوکس تا رویکردهای دگراندیش» را تشریح کرد و در نهایت، کوشید تا تفاهمی میان رویکردهای نظری فقرشناسی ایجاد کند. دینی ترکمانی تعریف فقر را از جمله چالش های مسئله فقر و فقرشناسی برشمرد و گفت: «بسته به اینکه چه تعریفی از فقر ارائه شود، طبعا برآوردهای مختلفی از فقر مطلق و فقر نسبی ایجاد می شود.به عنوان مثال، اگر در تعریف فقر مطلق ۲۲۰۰ واحد کالری را میزان مصرف روزانه ای در نظر بگیریم که هر فردی برای زنده ماندن به آن نیاز دارد، خط فقر پایین تعریف می شود و به 33درصد می رسد، اما اگر ترکیب مواد غذایی را کمی لوکس تر کنیم و مواد پروتئینی را هم به آن اضافه کنیم طبعا خط فقر بالاتر خواهد رفت و تا 50 الی 60درصد افزایش پیدا می کند، بنابراین متناسب با تعریف و برآورد از فقر، درصد فقر نیز تغییر پیدا می کند، یعنی هر چقدر تعریف ما از فقر حداقل گرا باشد کمک می کند برآورد ارائه شده از فقر کمتر باشد و اگر تعریف حداکثرگرا باشد تعریف فقر متفاوت خواهد شد.»
او رویکردهای نظری فقرشناسی را رویکرد پولی، قابلیت، محرومیت اجتماعی، مشارکتی و رویکرد مارکسیستی نام برد و سپس به تعریف هر یک از این رویکردهای مختلف پرداخت. به گفته دینی، «رویکرد پولی مبتنی بر نظریه مطلوبیت گرایی در اقتصاد است و پول، درجه آزادی افراد را افزایش می دهد. همچنین از جمله دلالت های رویکرد قابلیت این است که فقر پدیده ای چندبعدی است و در ارزیابی وضعیت افراد و کشورها باید به فراتر از بحث درآمد نظر دوخت، مانند شاخص توسعه انسانی. از همین رو، دولت ها در این رویکرد، نقش مهمی در افزایش قابلیت ها از طریق ارائه کالاهای عمومی نظیر آموزش، بهداشت و تغذیه دارند.»
این اقتصاددان سپس به رویکرد محرومیت اجتماعی اشاره کرد و گفت: «این رویکرد عمدتا توسط جامعه شناسان مطرح می شود؛ فرآیندی که طی آن افراد برخلاف میل شان ناتوان از مشارکت در جامعه ای می شوند که در آن زندگی می کنند.» دینی ترکمانی در تشریح رویکرد مارکسیستی نیز فقر را پدیده ای تاریخی خواند که تعریف آن در گذر زمان و بسته به شرایط تغییر پیدا می کند و ریشه اصلی فقر از نظر این رویکرد را طبقاتی بودن نظام اجتماعی بیان کرد. او راهکار اساسی در مواجهه با فقر را پیش از هر چیز، دموکراتیزه شدن ساخت قدرت دانست و در پایان گفت: «دیدگاه واحدی در زمینه فقر وجود ندارد و ما با رویکردهای متفاوتی درباره فقرشناسی روبه رو هستیم، بنابراین باید بکوشیم تا با ایجاد سنتزی از رویکردهای مختلف نظری که به ریشه اصلی فقر پرداخته اند، به تفاهم رسیده و نگاه مان را عوض کنیم.»
ارتباط با نویسنده: ivankaramazof@yahoo.com