دنیل دی لوئیس، بازیگر ایرلندی که اکثر هم قطارانش او را بهترین بازیگر تاریخ سینما می دانند یکی از سرسخت ترین کمال گرایان دنیاست. در دنیایی که اکثر افراد تن به هر کاری برای بیشتر دیده شدن و داشتن در آمد بیشتری می دهند او یک تنه بسیاری از قواعد عادی موفق شدن را زیر پا گذشته است و با وسواسی حیرت انگیز و درجه ای کمال گرایی که به جنون پهلو می زند تصویری از خود ساخته که می تواند هر انسانی با اندیشه های کمال گرایانه را به خود جذب کند.
او به انتخاب هایش احترام می گذارد
با آنکه او تا به حال سه جایزه اسکار برده و در مجموع پنج بار نامزد این جایزه شده اما سیاهه نقش های موفقی که او رد کرده حیرت انگیز است. دی لوئیس بازی در نقش وکیل مبتلا به ایدز در فیلم فیلا دلفیا را رد کرد و این نقش به تام هنکس رسید. هنکس برای این فیلم جایزه اسکار گرفت درست در همان سالی که دی لوئیس برای فیلم به نام پدر رقیب او بود.
او نقش اصلی بیمار انگلیسی را رد کرد. نقشی که برای رالف فاینز نامزدی اسکار به همراه داشت و خود فیلم نیز جایزه ای برنده نشد. او مدت ها از پیشنهاد اسپیلبرگ بازی در نقش لینکلن سر باز می زد و حتی در ابتدا برای پذیرفتن نقشش در خون به پا خواهد شد مردد بود. او در هیچ مصاحبه ای از رد کردن این نقش ها ابراز پشیمانی نکرده است.
از فراموش شدن ترسی ندارد
چند نفر را در زندگی تان می شناسیدکه در حرفه ای پررقابت فعالیت می کنند و به یک باره پنج سال دست از کار می کشند و ناپدید می شوند؟ کارنامه کاری دی لوئیس نشان دهنده عدم ترس او از فراموش شدن و شناخت او از ماندگاری فعالیت هایش است. از سال 1988 تا 2012 او تنها در 13فیلم بازی کرده و این حد از گزیده کاری در هالیوود بی سابقه است.
از حضور او در فیلم بوکسور در سال 1997 تا نقش آفرینی بعدی اش در فیلم دار و دسته های نیویورکی در سال 2003،پنج سال فاصله است. هیچ اطلاعات دقیقی از این پنج سال زندگی او وجود ندارد به جز آنکه در این مدت صاحب دومین فرزند پسرش شده و مدتی در ایتالیا کفاشی می آموخته! او از معدود بازیگرانی است که هیچ حساب کاربری در شبکه های اجتماعی ندارد.
پول برایش اولویت نیست
بسیاری از بازیگران پس از بردن جوایز و مطرح شدن به سراغ فیلم های پرفروش و دنباله دار می روند تا هم دستمزد های بالایی بگیرند و هم دنباله دار بودن فیلم ها امنیت کاری شان را تضمین کند. در این مورد هم دی لوئیس استثناست. او تنها بازیگری است که شهرتی جهانی دارد و سه جایزه اسکار برده اما تنها یک فیلم با فروش بالای 100 میلیون دلار در کارنامه اش دارد. اکثر فیلم های او موفقیت ها نسبی در گیشه داشته ولی هیچ کدام به غیر از لینکلن فروش فوق العاده ای را تجربه نکرده است.
دی لوئیس حتی بازی در نقش آراگون در سه گانه ارباب حلقه ها را نیز رد کرده است؛ تصمیمی که جنون آمیز شاید بهترین صفت برای توصیفش باشد. البته کمال گرایی و وسواس در انتخاب نقش و بی میلی اش به حضور در آثار پرفروش در بسیاری از موارد به کمکش آمده و باعث شد تا در فیلم های ناموفقی مانند جزیره کات تروت و رستگاری ترمیناتور بازی نکند.
او یک کمال گرای واقعی است
هر کس که ذره ای به سینما و داستان های پشت صحنه فیلم ها علاقه ای داشته باشد قطعا شرح دیوانگی های او را شنیده است. از ابتدای کارش تا به امروز او افراطی ترین نمونه های بازیگری متد را در کارهایش به نمایش گذاشته است. در حین بازی در فیلم «پای چپ من» در پشت صحنه نیز از قالب کاراکترش که شخصیتی معلول بود بیرون نمی آمد و این منجر به شکسته شدن دنده هایش شد.
برای فیلم «بوته آزمایش» بدنش را واقعا خالکوبی کرد برای فیلم آخرین بازمانده موهیکان به او تعقیب و شکار و کندن پوست حیوانات را آموخت و برای بازی در به نام پدر او دو روز را در یک سلول بدون آب و غذا گذراند تا به نقشش که جوانی به اشتباه محکوم شده بود، نزدیک شود.
برای بازی اش در فیلم بوکسور پیش از فیلمبرداری شروع به یادگیری بوکس کرده بود و حتی در مصاحبه ای گفته بود اگر از ورزش بوکس خوشش نمی آمد بازی در این فیلم را سومین همکاری اش با جیم شرایدان بود رد می کرد. هنگامی که سر صحنه دار و دسته های نیویورکی سرماخوردگی به سراغش آمد از خوردن داروهای آنتی بیوتیک اجتناب کرد چون اعتقاد داشت این داروها با برهه تاریخی که شخصیت فیلم در آن زندگی می کند مغایرت دارد! سر صحنه فیلم ترانه جک و رز به کارگردانی همسرش ربکا میلر برای آنکه تنها شخصیتی که آن را ایفا می کرد بهتر درک کند شب ها را در کلبه ای دور از همسر و فزندانش می گذراند.
او با گوش دادن مکرر به صدای جان هیوستن توانست صدای خاص شخصیتش در فیلم «خون به پا خواهد شد» را خلق کند و در پشت صحنه لینکلن اصرار داشت تا همه او را آقای رئیس جمهور صدا بزنند و حتی پیامک هایش را به اسم آبراهام لینکلن می فرستاد!