اساسا «کسب وکار» عبارت است از هرگونه فعالیت و فرآیند خرید و فروش کالا، تولید محصول و عرضه خدمات به منظور به دست آوردن سود. به این ترتیب، یک کسب وکار هنگامی راه اندازی می شود که شخصی به این نتیجه برسد که می تواند از طریق تولید کالا یا ارائه خدمات و فروختن آن به مردم و مشتریان، کسب سود کند و در نتیجه جامعه از خدمات او بهره مند شود. بنابراین افراد مذهبی و ملتزم و معتقد به احکام دینی در اینجا از واژه «سود» نترسند و ناراحت و نگران نشوند. چه، انسان ها برای بقای خود باید از زحمات خویش بهره ببرند و خاصیت و ماهیت هر کار و خدمتی در جامعه به طور طبیعی چنین است و از سوی دیگر، این فرآیند – کسب و سود به رشد و توسعه جامعه نیز می انجامد.
پیتر دراکر یک نظریه پرداز نامی علم سازمان و مدیریت معتقد است که «کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می کند.» براساس سخن وی، بزرگی و حجم فعالیت در اینجا مهم نیست. مهم این است که آن شخص براساس ظرفیت و امکانات خود، تن به دشواری می دهد و دست به ریسک می زند و صبوری پیش می گیرد تا با تلاش و همت خود بتواند سرمایه هرچند اندک خود را طی یک فرآیند تولید محصول یا خدمات، وارد عرصه بازار و مصرف مشتریان کند.
این مسیر در واقع همان مسیری است که کارآفرینان جوامع در آن توسط دیگران جست وجو و شناخته می شوند. اکنون به طور یقین می توان گفت که «بنگاه های استقرار یافته» نتیجه زحمات بی انقطاع و چندین ساله آنان است یعنی تجسم کسب وکار یا شرکت و موسسه ای که برای سال های متمادی به فعالیت اقتصادی، صنعتی و تولیدی پرداخته و در بازار محصولات، دارای تولیدات شناخته شده باشد.
چنین آدمی که به درستی به صفت کارآفرین مفتخر است، به حاصل تلاش های خود که در تولید محصول یا ظهور یک «برند» تجسم و تبلور یافته عشق می ورزد و آن را با «دنیا» عوض نمی کند. بدون تردید، این فرآیند در بخش خصوصی قابل مشاهده و تلاش برای رویت آن در بخش های بی انگیزه دولتی، بیهوده و محال است. بدون هیچ تردیدی، خودکارآفرین ما که اکنون به کوله باری از تجربه و موفقیت تکیه زده است، دارای صفات و شرایطی بوده که دیگران از داشتن آن ویژگی محروم بوده اند. او به مهم ترین فاکتورهای ایجاد کسب وکار موفق، مسلح و مجهز بوده است، دارای استعدادهای شخصی بوده و به کار و طرح خود عمیقا اشراف داشته، وضع بازار را به طور دقیق شناخته و رقبای خود را به درستی تحلیل کرده است. همزمان، مکانی مناسب برای ایجاد واحد خود پیش بینی و تهیه و با یک برنامه ریزی دقیق مالی، میزان سود را نیز محاسبه کرده و چشم انداز آینده را نیز تخمین زده است.
«وارن بافیت» (Warren Buffett) کارآفرین، بازرگان، سرمایه گذار و نیکوکار آمریکایی که به عنوان موفق ترین سرمایه گذار قرن بیستم شناخته می شود دو اصل و قانون طلایی دارد؛ قانون شماره یک: پول سهامداران را هرگز هدر ندهید.
قانون شماره دو: قانون شماره یک را هرگز فراموش نکنید.
روزنامه نگار