بالطبع پولدار شدن و فراهم کردن یک زندگی راحت و بیدغدغه، آرزوی اکثر انسانهاست. بیشتر مردم دوست دارند یکشبه ره صدساله را طی کنند و به خواستههایشان برسند. من هم یکی از همین مردم بودم و دنبال فرصت میگشتم تا به خواستههایم برسم. همیشه دوست داشتم در کاری سرمایهگذاری کنم که زندگیام بهطور ناگهانی تغییر کند و فقط اوقاتم با مدیریت سپری شود...
یک روز یکی از دوستانم پیشنهاد سرمایهگذاری عجیبی را به من داد که برایم بسیار جذاب بود. انگار بستههای زرورقی اسکناسهای نو در مقابل چشمانم رژه میرفتند. بدون معطلی قبول کردم و همراه او در جلسههای به اصطلاح کاریشان شرکت کردم.
حتما شما هم نام چنین شرکتهایی را شنیدهاید؛ شرکتهایی که با نام سرمایهگذاری آیندهدار، مبلغی گزاف از آدمهای سادهلوح دریافت میکنند و به آنها وعده میدهند که اگر بازاریابی قوی داشته باشید و بتوانید چند نفر را مانند خودتان برای سرمایهگذاری معرفی کنید، سود سرشاری نصیبتان میشود که تا آخر عمر زندگی راحتی خواهید داشت.
نهتنها من، بلکه چندین نفر نیز فریب این شرکتهای هرمی خارجی را خوردند و به امید آیندهای بهتر در آن سرمایهگذاری کردند. در ابتدای امر، حرفهایی که در جلسات آنها میشنوید بسیار زیبا و جذاب است. آنها (یعنی سرشاخهها) چنان شنوندگان را مجذوب خود میکردند که چشم همه از خوشحالی برق میزد.
حتی در بین مجموعه زن و شوهری حضور داشتند که هر دو کارگر یک کارخانه بودند و نزدیک بود به خاطر این سرمایهگذاری اشتباه، شغل خود را از دست بدهند. من هم مثل کسانی که عضو گروه شده بودند، هشت میلیون تومان سرمایه خود را در این راه به باد دادم.
چهار ماه برای بازاریابی دویدم. به تمام دوستانم پیشنهاد سرمایهگذاری دادم اما هیچ پیشرفتی در کارم حاصل نمیشد. وقت و انرژیام سراسر برای این کار هدر میرفت و سرمایهام نیز نابود شد. بعد از چندماه کمکم جلسات آنها به سردی گرایید و یکی یکی از مجموعه کم شد. تا جایی که یک روز متوجه شدیم همه آنها از ایران فرار کردهاند و ما ماندهایم و کلی طلب.
اتفاقا یکی از افراد، معلمی بود که بسیار شغلش را دوست داشت اما به خاطر غرق شدن در این نوع سرمایهگذاری، متاسفانه از محل کار اخراج شد و دیگر نتوانست به آنجا باز گردد.
اگرچه از این اتفاق، درس بزرگی گرفتم تا دیگر بدون تحقیق و بررسی کامل روی هیچ کاری سرمایهگذاری نکنم اما پولی که چند سال پیش از دستم رفت، باعث شد که بنده دیگر مجال سرمایهگذاری روی هیچ کار دیگری را پیدا نکردم. این شکستی بود که فکر میکنم داغ آن تا آخر عمر در ذهن و دلم خواهد ماند.
شما هم میتوانید تجربیات خود را به آدرس forsat.tajrobe@gmail.com بفرستید تا با نام خودتان در همین صفحه به چاپ برسد.