براساس تحلیلهای علمی، عوامل متعددی هستند که در فرآیند سرمایهگذاری، تصمیمگیری، در شروع و ادامه یک کسبوکار موثرند از این رو علاوه بر منابع مالی و استفاده از فرصتهای مناسب سرمایهگذاری عوامل دیگری نیز وجود دارند که در تصمیمات سرمایهگذاری اثر دارند. نوآوری، تحقیقات بازار، تبلیغات، برندسازی و بسیاری از عوامل دیگر که اگر درست و اصولی انجام گیرند میتوانند مسیر یک سرمایهگذاری روشن و موفقیتآمیز را برای شما ترسیم کنند. همه این عوامل نه تنها درشروع یک فعالیت سرمایهگذاری بلکه در ادامه راه پر پیچ و خم کسبوکار نیز بسیار اثرگذار است.
پویایی تصمیمات سرمایهگذاری و انتخابات موثر در زمان درست میتواند مسیر سرمایهگذاری شما را به سمت ثروت و موفقیت سوق دهد. از میان تمامی عوامل موثر در سرمایهگذاری موضوعی وجود دارد که شاید بیش از همه چیز در شکلگیری یک جریان موفق سرمایهگذاری موثر باشد. مدیریت تیم کاری، برقراری ارتباط پویا با شرکای تجاری، اتخاذ تصمیمات بهموقع و توانمندی مدیریت کسبوکار در یک فرآیند کنشی و واکنشی پویا عواملی هستند که شاید بیش از همه به مهارتها و توانمندیهای هوش هیجانی بستگی دارند.
بهطورکلی هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی که ضریب آن با EQ نشان داده میشود شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانات فردی، توانمندی مدیریت و رهبری گروه و مهارتهای ارتباطی است که میتواند در فرآیند سرمایهگذاری و کسبوکار موثر باشد. تاثیرگذاری هوش هیجانی در تصمیمات سرمایهگذاری به قدری اهمیت دارد که از آن بهعنوان یک عامل مهم در موفقیت یا شکست کسبوکار یاد میشود. از این رو محققان حوزههای اقتصادی و مالی تحقیقات گستردهای در رابطه با این موضوع انجام دادهاند.
دانیل گلمن بهعنوان نخستین کسی که هوش هیجانی را وارد مباحث سازمانی کرد معتقد است، هوش عاطفی یا هوش هیجانی بالا تبیین میکند که چرا افرادی باضریب هوشی(IQ) متوسط موفقتر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالاتری دارند. بنابراین ضریب هوشی(IQ) بالا نمیتواند بهتنهایی توضیحدهنده سرنوشت متفاوت افرادی باشد که فرصتها، شرایط تحصیلی و چشماندازهای مشابهی دارند از این رو افراد موفق در دنیای سرمایهگذاری وکسبوکار لزوما منابع مالی بالا، یا ضریب هوشی بالایی ندارند، به واقع میتوان گفت افراد با هوش هیجانی بالاتر پتانسیلهای بهتری برای موفقیت در کسبوکار دارند چرا که با توجه به شرایط عصر حاضر که اطلاعات و ارتباطات انسانی، ارزش بیشتری یافته هوش هیجانی تاثیرگذاری چشمگیری در ارتقا و رشد فرآیند کسبوکار و سرمایهگذاری با توجه به موقعیتهای استراتژیک سازمانی در فرآیند تصمیمگیری و تصمیمسازی و ایجاد روابط سازنده در جهت بهبود شرایط فروش و بازاریابی دارد از این رو در این گزارش به بررسی جنبههای مختلف تاثیرگذاری هوش هیجانی یا هوش عاطفی در فرآیند سرمایهگذاری و کسبوکار میپردازیم.
هوش هیجانی و اتخاذ تصمیمات بهموقع
اصطلاح هوش عاطفی برای نخستین بار در دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و پس از آن بهطور تدریجی در مباحث سازمانی و دنیای کسبوکار راه یافت. امروزه از میان مهارتهای مرتبط با هوش هیجانی بهبود کنشها و واکنشهای رفتاری و مدیریت ارتباط با دیگران مهمترین عملکرد را در فرآیند سرمایهگذاری و کسبوکار دارد. مهدی قاسمی، از کارشناسان اقتصادی و طراح مدلهای کسبوکاری و سرمایهگذاری در گفتوگو با «فرصت امروز» میگوید: بهطورکلی نقش و عملکرد هوش هیجانی در فرآیند سرمایهگذاری و کسبوکار را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: در بخش اول هوش هیجانی میتواند در فرآیند تصمیمگیری در شناخت فرصتهای سرمایهگذاری و کسبوکار موثر باشد از این رو افراد با هوش هیجانی بالاتر واکنش بهتری در استفاده بهموقع از فرصتهای سرمایهگذاری رقم خواهند زد. از سوی دیگر این افراد در برقراری ارتباط با دیگران بهتر عمل میکنند و این موضوع در تشکیل تیم کاری و مدیریت و رهبری گروه بسیار موثر است. به هر حال هر سرمایهگذاری گزینههای زیادی پیشرو دارد که تصمیمگیری درست بین این گزینهها مهمترین نکته است. از این جهت هوش هیجانی بالا به افراد کمک میکند تا تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند. البته این تعدد گزینههای تصمیمگیری نهتنها در ابتدای راه سرمایهگذاری بلکه در ادامه روند هم وجود دارند.
در بخش دوم باید گفت که هوش هیجانی میتواند در بهبود عملکرد سازمان یا بنگاه اقتصادی در فرآیند سرمایهگذاری و در جریان تعاملات کاری تاثیرگذار باشد. طبیعتا افراد دارای هوش هیجانی بالاتر عملکرد بهتری در ادامه مسیر کسبوکار و سرمایهگذاری و توسعه فعالیتهای خود خواهند داشت. این افراد بهراحتی میتوانند تیم کار خود و ارتباطات با شرکای تجاریشان را مدیریت کنند و درک بهتری از شرایط و موقعیتهای حال و آینده بازار دارند از این رو میتوانند سریعتر مسیر موفقیت را طی کنند.
وی ادامه میدهد: امروزه در دنیای سرمایهگذاری و کسبوکار توان برقراری ارتباطات سازنده و درک موقعیت کاری حرف اول و آخر را میزند، بنابراین در عصر جدید که عصر اطلاعات و ارتباطات نامگذاری شده مهم است که شما بتوانید در مواجهه با دیگران ارتباط موثر و پویایی داشته باشید و دنیای سرمایهگذاری و کسبوکار نیز از این قاعده مستثنا نیست. این کارشناس سرمایهگذاری عنوان میکند: در تعاملات اقتصادی افراد مدام در حال برقراری ارتباط با تامینکنندگان منابع، تیم کاری تحت مدیریتشان و بهویژه مشتریان محصولات خود هستند بنابراین تنها مسئلهای که عامل تمایز بین سرمایهگذاران و مدیران موفق و ناموفق است چگونگی برقراری این ارتباطات است. امروزه شرکتهای تجاری بزرگ سعی دارند بهگونهای موثر با مشتریان خود ارتباط داشته باشند، بنابراین در تیم بازاریابی خود به این نکته توجه میکنند که افراد با هوش هیجانی و توانمندیهای رفتاری بالا را استخدام کنند. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که مولفههای هوش هیجانی هم در تعاملات با شرکای تجاری و تامینکنندگان منابع و مواد اولیه بسیار تاثیرگذار است و هم در معضل بازاریابی و فروش - این روزها مسئله اصلی تولید کنندگان داخلی است - موثر است.
حفظ ارتباطات مهمتر از برقراری ارتباط
قاسمی میگوید: یکی از نکاتی که در مسائل اقتصادی و کسبوکار باید به آن توجه شود، حفظ ارتباطات کاری و تجاری است. متاسفانه بسیاری از صاحبان کسبوکار ما توانمندی لازم در حفظ یک ارتباط کاری پویا و موثر را ندارند و بهراحتی از کنار مسائل این چنینی عبور میکنند. وی ادامه میدهد: در مدلهای توسعهیافته کسبوکاری در دنیا و روند حرکتی شرکتهای موفق این موضوع بهراحتی قابل مشاهده است که افراد به شرکای تجاری و حتی مشتریان خود بسیار وفادارند و شاید سالها ارتباط خود را بهصورت موثر و پویا حفظ میکنند. از سوی دیگر خدماتی را به مشتریان خود ارائه میدهند که نشاندهنده وفاداری آنها به مشتری است. در کشور ما هم نمونههای موفقی وجود دارند که این مسئله را تأیید میکنند.
هوش هیجانی و مسئله فروش محصول
شاید مهمترین مشکلی که بین تولیدکنندگان و سرمایهگذاران کشور ما وجود دارد مبحث بازاریابی و فروش محصول باشد از اینرو مهمترین سوالی که مطرح میشود این است که هوش هیجانی چگونه میتواند به کمک سیستمهای بازاریابی و فروش بیاید؟ قاسمی در پاسخ به این سوال میگوید: مسئله فروش محصول، دغدغه اصلی تولید و سرمایهگذاری در کشور است. اگر بخواهیم از هزینههای بالای تولید و قیمت تمام شده کالا که بسیار مرتبط با موضوع بهرهوری است گذر کنیم- باید بگویم نکتهای که معمولا در بنگاههای اقتصادی ما مورد غفلت قرار میگیرد- توجه به مسئله هوش تجاری در استخدام نیروی کار، به ویژه در بخش بازاریابی و فروش است. این تفکر در ساختار بهکارگیری نیروی کار جاافتاده که افراد با توجه به روابط و شاید در برخی از شرکتها و بنگاهها براساس تخصص که در سوابق تحصیلی خلاصه میشود استخدام میشوند. درصورتیکه بهویژه در ساختار سازمانی فروش، انتخاب افراد با هوش هیجانی بالا بسیار موثر است، این افراد توانمندی بهتری در برقراری ارتباط دارند، مدیران بهتری هستند و به خوبی میتوانند رفتارهای خود و دیگران را مدیریت کنند، بنابراین در افزایش فروش تأثیرگذارند.
این کارشناس سرمایهگذاری در پایان میگوید: نکتهای که لازم میدانم مطرح کنم و به اعتقاد من باید بیشتر به آن توجه شود این است که مدیران ما به مباحث این چنینی کمتر توجه و علاقهمندی نشان میدهند. ضعف دانش بهویژه در مباحث جدید مرتبط با سرمایهگذاری باعث شده تا درصد ریسک کسبوکارها در ایران افزایش یافته و میزان آسیبپذیری آنها در کشور بیشتر شود از این رو لازم است تا با دقت و تمرکز بیشتری مباحث سرمایهگذاری دنبال شوند.