من یار مهربان بودم

اصلا متأسفانه وضع جامعه به یک جایی رسیده که تکنولوژی از گوش و چشم و حلقوممان به ما نفوذ کرده. آقا! مرد 40 ساله دیدم ناراحت نشسته غصه می‌خورد. پرسیدم چه شده؟ گفت: «یادم رفته بود به «پو» غذا بدم، حالش خیلی بد شده!» یا در اداره‌ها، همکاران می‌نشینند به پو هم غذا می‌دهند و رکوردهای نینجا فروتشان را به رخ هم می‌کشند. چندی قبل هم یک چیزی مد شده بود که اسم بازی‌اش طوری بود که بنده شرم دارم بیان کنم. اسم بازی یکی از ادوات مورد نیاز در توالت بود! حتماً بازی کردید. یکسری تصاویر به شما نشان می‌دهند، باید کلمه را حدس بزنید.

یعنی کافی است یک اپلیکیشن جدید، یک بازی جدید پیدا شود، سر 10 دقیقه کل ملت خبردار می‌شوند. حالا تازه‌های بازار کتاب چطور؟ طرف تازه‌ترین کتابی که خوانده است هری پاتر و کشکول سرمه‌ای است!

بعضی‌ها هم اصلاً نمی‌دانند مطالعه یعنی چه! در قطار بودیم، یک آقایی در کوپه نشسته بود، داشت تند تند مجله‌اش را ورق می‌زد. گفتم: «ماشاءا... هزار ماشاءا... شما اهل مطالعه‌اید.» خیلی جدی نگاهم کرد و گفت: «نخیر من اهل کرجم!» گفتم: «منظورم اینه که کتاب و مجله زیاد می‌خونید.» گفت: «نخیر آقا جان مدارکم رو گذاشته بودم لای این بی‌صاحاب که پاره نشه، الان پیداش نمی‌کنم! » از یک زاویه دید دیگر هم می‌شود به ماجرا نگاه کرد. بعضی از آدما هستن می‌نشینند هری پاتر می‌خوانند! بعد یک عده‌ای هم هستند که خیلی روشنفکر و فرهیخته به نظر می‌آیند، شروع می‌کنند به مسخره کردن کسانی که هری پاتر می‌خوانند! آن وقت می‌روی در زندگی طرف جست‌وجو می‌کنی، می‌بینی ‌ای بابا! طرف آخرین و مهم‌ترین کتابی که خوانده، کتاب‌های جیبی مترو است! بعد معلوم نیست چطور رویش می‌شود دیگران را به خاطر هری‌پاتر خواندن مسخره کند! بابا جان این بنده خدا با آقای پاتر و دامبلدور لااقل آشنا می‌شود! تو چی؟

بعضی‌ها هم هستند که سه صفحه از هر کتاب را می‌خوانند، از دو سه نفر هم راجع به آن چیزی می‌شنوند، یک جوری وانمود می‌کنند که انگار بیشتر از چهل بار آن کتاب را تورق کرده‌اند! نمایشگاه‌ها که همیشه مرثیه است. امسال شنیدم که جناب سیب‌زمینی سرخ‌کرده با 63 درصد فروش کل نمایشگاه، رتبه اول را کسب کرده است.

بعضی‌ها هم از روی جلد کتاب انتخابش می‌کنند. مثلاً کتاب‌های سبز رنگ به رنگ پرده‌های خانه‌شان می‌آید. آن را انتخاب می‌کنند یا مثلاً لباس آبی پوشیده‌اند، سرِ راه که می‌روند مهمانی، یک مجله آبی می‌خرند که با لباس‌شان ست باشد. یعنی کتاب فروشی و کیوسک روزنامه را با کاربری بوتیک مورد استفاده قرار می‌دهند. اصولا این هم وضع کتاب و کتابخوانی بین ماهاست. برخی از ما البته. شاکی نشوید لطفا.

* طنزنویس