در کشور ما رسم بر این است که وقتی نتیجه تلاشهای یک کارآفرین بهثمر رسیده و کسبوکاری راه میافتد، بسیاری از مدیران ترجیح میدهند پستهای سازمانی را به آشنایان، اعضای خانواده و اقوامشان بسپارند، چرا که هم به آنها اعتماد دارند و هم اینکه فرد وابسته در شغلی که مرتبط با یکی از اعضای خانوادهاش باشد، اثربخشی بیشتری را نشان خواهد داد. نتیجه این میشود که در بسیاری از کسبوکارهای ایران وقتی وارد شرکتی میشویم از آبدارچی تا سرپرست و دیگر مناصب، همه را با هم قوم و خویش مییابیم، اما این کسبوکارهای خانوادگی در کنار مزایای عمدهای که دارند، بینقص هم نیستند. به همین بهانه به سراغ امیر یوسفی، کارشناس ارشد بازاریابی و کسبوکار رفتیم تا نظر کارشناسی او را در مورد خوب و بد کسبوکارهای خانوادگی بدانیم.
مزایا و معایب کسبوکارهای خانوادگی کوچک
کسبوکار خانوادگی، به مثابه سازمانی است که اصلیترین تصمیمات و برنامههای عملیاتی آن برای انتقال و جایگزینی رهبری، تحتتاثیر و نفوذ اعضای خانوادهای قرار دارد که این اعضا در مالکیت یا مدیریت آن سازمان نقش اصلی را برعهده دارند. مزایا و معایب این مبحث در سطح کسبوکارهای بزرگ و کوچک متفاوت است. امیر یوسفی درباره مزایا و معایب کسبوکارهای خانوادگی در سطح کوچک به «فرصت امروز» چنین میگوید: «استفاده از اقوام و آشنایان در کسبوکارهای کوچک مزایایی دارد که شامل موارد زیر است: اعتمادی که بین افراد در کسبوکار خانوادگی است باعث ایجاد همگرایی بین کسبوکار و خانواده و برقراری رابطهای مستحکم و دوستانه در محیط کار میشود و در واقع محیطی شکل میگیرد که بیشترین تعاملات و حسن اعتماد افراد شاغل را میتوان شاهد بود.
چنین کارمندانی به موسس مجموعه وفادار بوده و این باعث حفظ انسجام و کار تیمی میشود. همچنین وجود مشارکت در سرمایه و داراییها هم مطرح است. اگر تهدید یا بحران در کسبوکار به وجود آید، در آن دسته کسبوکارهایی که بینشان وفاداری و اعتماد وجود دارد، مسئولیت عبور از بحران بین سهامداران تقسیم شده و باعث میشود بهصورت تیمی برای عبور از آن اقدام کنند. در این مواقع و در هنگام بروز تهدیدات خارجی بازار و رقبا مجموعههای خانوادگی از استحکام و قابلیت چرخش و همخوانی بیشتری برخوردارند. این شرکتها اگر از افراد توانمند و متخصص در پستهای خــودشان استفاده کنند باعث ایجاد چابکی، پویایی و نوآوری در کسبوکارهایشان میشوند.
از دیگر مزایای این نوع کسبوکار میتوان انتقال رهبری و جانشینی و تحکیم مالکیت خانواده بر شغل را نام برد.
آشناپروری
این کارشناس درمورد معایب کسبوکارهای خانوادگی چنین میگوید: اکثر قرابتهای فامیلی در شرکت باعث انتصاب افرادی میشود که بعضا فاقد تجربه مدیریتی در کسبوکار بهصورت عینی و ذهنی و فاقد تجربه لازم در کسبوکار یا شغل موردنظر هستند. همچنین به واسطه عدمتناسب مشاغل و لیاقتها، باعث اطمینان از بقای شخص در مجموعه شده و باعث میشود تعهد و پایبندی به شغل به حداقل ممکن برسد. به دلیل انتقال دستورات از بالا به پایین (ساختار هرمی) توان کار گروهی، انگیزه و ارتباطات به حداقل ممکن میرسد و از سوی دیگر مدیران و کارکنان در این ساختار، تنها در یک رشته خاص که ماموریت و وظیفه آنهاست تجربه و آگاهی پیدا میکنند و با سایر تخصصها در واحدهای دیگر، بیگانه میمانند. در اغلب مواقع فضایی برای شایستهسالاری کارکنان وجود ندارد و این امر سد راه پرورش کارکنان و مدیران در سازمان و آمادگی آنان برای قبول مشاغل در ردههای بالاتر است. همچنین عملکرد ضعیف و درگیر کردن تعارضات خانوادگی با شغل را نیز میتوان بهعنوان دیگر معایب نام برد.
مزایا و معایب کسبوکارهای خانوادگی بزرگ
امیر یوسفی در مورد مزایای این نوع کسبوکار در سطح سازمانهای بزرگ اضافه میکند: کم شدن بروکراسی اداری، همبستــگی و پوشش یکسان شغل در سازمانهای بزرگ از مزایای کسبوکارهای خانوادگی است، به این معنا که افرادی که قرابت و نزدیکی با مدیریت یک سازمان دارند به واسطه شناخت ذهنی و تجربه قبلی یک استراتژی کلی را برای سازمان در نظر گرفته و تفکر ارائه شده همراستا با نیاز و اهداف کلی مدیریت مجموعه است. یکی دیگر از مزایا که در میان سازمانهای بزرگ و کوچک مشترک است، وجود اعتماد فیمابین مدیریت و پرسنل و انتقال وظایف سازمان با ایجاد انسجام و وحدت رویه در بین این افراد است.
با وجود یک فرد در رأس هرم سازمانی فرصتی پیش میآید تا افراد خانواده، دوستان و آشنایان با اتكا به منابع مالی و انسانی سازمان، برای توسعه و رشد كارآفرینی در تلاش مضاعفی قرار بگیرند. در مورد معایب آن هم باید گفت، روابط و میزان آن جای خود را به شایستگی داده و همچنین باعث کم شدن قدرت مانور مدیریت سازمان میشود. عدموجود فرصتهای یکسان برای رشد و تعالی کارکنان و ایجاد تنبلی و اهمال کاری در محیط سازمان و مدیریت یک نفره از دیگر نتایج ناخواسته آن است. این مسئله در سازمانهای کوچک نیز صادق است.
جانشینپروری
این کارشناس در مورد مبحث کسبوکــارهای خــانـوادگی در خارج از کشور میگوید: سهم شرکتهای خانوادگی از كل شرکتهای موجود در اروپا حدود 60 تا 93 درصد، در ایالاتمتحده حدود 95 درصد و در آمریكای مركزی و جنوبی حدود 65 درصد است. در خارج از کشور بحث توانمندسازی و جانشینپروری شامل پرورش دادن افراد برای احراز مشاغلی معین است. اشخاص پس از چند سال فعالیت و کسب تجربه و دانش لازم در محیط سازمانی میتوانند ارتقای شغلی معقولی را نیز تجربه کنند. وی در انتها وجود تخصصهای لازم برای شروع یک کسبوکار در بین افراد خانواده را لازم دانسته و پیشنهاد میکند کسبوکارها در مراحل ابتدایی از محیط خانوادگی شروع کرده و طی روند تخصصهای لازم را به مجموعه اضافه کنند. از صنایع موفق داخلی در این زمینه میتوان به صنایع بهروز، روغن لادن، کفش ملی، محصولات ارکیده و... و در خارج کشور از کمپانیهای پژو، هنکل، BMW و IKEA نام برد که با محوریت دوستانه و خانوادگی به موفقیت و شهرت جهانی رسیدند.