به نظر میرسد که بنده و گروهم اصولا علاقهمندیم که چرخ را از اول اختراع کنیم. نه فقط چرخ، وسایل اولیه دیگر مثل کارد، نیزه و بیل. هماکنون جریان یکی از این اختراعات و ابداعات را خدمتتان عرض میکنم که ملتفت شوید.
اوایل مدیریت بر گروه هستم که یکی از کورانهای شدید کاری از راه میرسد. مدرک است که پشت مدرک از راه میرسد.
پروژه است که در پس پروژه کلید میخورد. نفرات گروه تحتفشار هستند و خود من رسما در آستانه ترکیدن به سر میبرم. این فشار کاری و شلوغی به تبع خود مسائلی را به وجود میآورد، از جمله بالا رفتن نرخ اشتباهات افراد گروه و خودم. تا آن تاریخ به شکل سنتی برنامه اینطور بود که بچهها اصل کارها را انجام میدادند و مدارک را تهیه میکردند و بازبینی نهایی و تصویب آنها به عهده شخص حقیر بود. زیاد شدن حجم کار باعث شد که هم تهیهکنندگان مدارک اشتباههای بیشتری کنند و هم من مشکلات بیشتری را نبینم و از زیر دستم دربرود.
دو، سه بار رییس یقهام را گرفت و مراتب نارضایتی خود را از این آشفتهبازار به من اعلام کرد و من هم عینا پیام را به افراد گروه منتقل کردم که در نهایت فهمیدم آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. تحت آن شلوغی کاری و بلبشوی پروژهها صدای من و رییس ویز ویز پشهای را میمانست در گوش کرگدن.
این شد که به فکر اختراع چرخ افتادم که قطعا کارها را آسانتر میکرد. مقرر شد نفرات بعد از انجام کارهایشان یک مرتبه کامل آنها را در روز بعد بازبینی کنند و بعد به من تحویل دهند. این باعث یک مقدار کندی در انجام کارها میشد ولی امیدوار بودم میزان خطاها را پایین بیاورد. یکی دو هفتهای گذشت. در کمال تعجب تغییر زیادی ایجاد نشد.
ای داد! چرا اینجوری شد؟ بعد از مقادیری تفحص و مداقه و سوزاندن زیت دماغ به نتیجهای مشعشع رسیدم. افراد موقعی که کار خودشان را چک میکنند معمولا اشتباه قبلی خود را نمیبینند. حتی پیش آمد که شخصی کار خودش را دوبار و سه بار هم بازبینی کرد و باز همان اشتباه بار اول بدون تغییر ماند.
انگار ذهن افراد موقع حل یک مسئله یا تحلیل و بررسی یک پدیده از مسیری مشابه حرکت میکند. عواملی در ذهن شخص دستاندرکار هستند که او را وامیدارند در یک مسیر حرکت کند، حتی برای چندمینبار. برایتان پیش آمده که یک خاطره یا یک موضوع را برای یک نفر دو بار تعریف کنید و هر دو بار از لغات و اصطلاحات و ساختار یکسان استفاده کنید؟ اگر هم خودتان این کار را نکرده باشید دیگران چنین بلایی را سرتان آوردهاند. حداقل در افراد مسن این پدیده زیاد مشاهده میشود.
از بحث ضعف حافظه گذشته نکته مهم یکسان بودن فرم گفتار، مکثها و تأکیدها، لغات و اصطلاحات در چندبار گفتن یک موضوع است. این تکرار اشتباه هم به نظرم چیزی از همین قبیل باید باشد.
بعد از این کشف محیرالعقول به فکر رفع این مشکل میافتم و بعد از کلی فکر کردن به نتیجه درخشان بعدی میرسم؛ هرکس کار همکار خودش را بازبینی کند. فورا همین روش را اجرایی میکنم و به طرفهالعینی بازخورد مثبت میگیرم. عجب فکر بکری! مشکل تا حد زیادی کم میشود.
بعد از چندی به فکر میافتم که این روش را به رییس هم ارائه دهم تا ضمن ثبت این اختراع به نام من به دیگران هم اجازه استفاده از آن را با ذکر مأخذ بدهد و به این ترتیب نام خودم را در ردیف مخترعان بزرگ ثبت کنم که در همان قدم اول رییس آب پاکی را روی دستم میریزد که این روشی بسیار شایع است و من کجای کارم و خجالت نمیکشم که این اصول بدیهی را نمیدانم؟