یکی از پیامدهای توافق هستهای ایران با غرب، باز شدن درهای بازار جهانی به ایران است. این باز شدن درها رابطهای دو سویه را بین ایران و دنیای بیرون باز خواهد کرد که طرفین میتوانند از آن سود ببرند. یکی از بخشهای کلیدی که نفع زیادی از برداشته شدن تحریمها خواهد برد، بخش انرژی است. ایران میتواند با سرمایهگذاریهای خارجی در صنعت نفت تولیدش را بالا ببرد. در مقابل، کشورهای دیگر هم میتوانند دغدغه کمتری برای تأمین انرژی مورد نیاز خود داشته باشند. در بخش گاز طبیعی، این توافق میتواند سود دوطرفهای هم برای ایران و هم برای اروپا داشته باشد. اتکای اروپا به گاز طبیعی روسیه، بعد از اتفاقاتی که در شروق اروپا افتاده، کشورهای این قاره را به فکر انداخته است که منبع مورد اطمینان دیگری پیدا کنند.
برای ایران هم انتقال گاز به اروپا- در صورت نهایی شدن- بدون نفع نیست. اروپا البته یکی از بازارهای عمده در دسترس ایران است. ایران میتواند با تکمیل خط لوله گاز از پاکستان به هند، خود را به یکی از دو بازار بزرگ مصرف گاز طبیعی در دنیا برساند. جابهجایی گاز بهصورت الانجی هم که یکی از گزینههای صادرات گاز است، ایران را به همه بازارها در دنیا خواهد رساند. بازار اروپا اما هدفی وسوسهانگیز است.
با این حال موانع خاصی در راه تحقق این طرح بلندپروازانه وجود دارد. نشریه فایننشیال تایمز به تازگی همین مسئله را مورد بررسی قرار داده است: ایران با ذخیره 43 تریلیون مترمکعبی (در دنیا 2 گزارش اصلی درباره ذخایر گازی وجود دارد که در یکی از آنها منابع گاز ایران 33 تریلیون متر مکعب است) گاز طبیعیاش که میتواند برای 90 سال نیاز اتحادیه اروپا را تأمین کند، بیشترین منابع گاز طبیعی در دنیا را دارد. با وجود این ذخایر بزرگ، این کشور هنوز نتوانسته توان بالقوهاش را به واقعیت تبدیل کند. بهصورتی واقعاً متناقض، تولید گاز طبیعی ایران به قدری پایین است که حتی نمیتواند مصارف داخلیاش را تأمین کند.
دو دلیل عمده برای اینکه ایران نتوانسته از منابع عظیم گاز طبیعیاش استفاده کند وجود دارد: رژیم تحریمهای بینالمللی (که از سال 2007 بخش انرژی در ایران را هدف گرفته بود و بهصورت کامل فعالیت شرکتهای بینالمللی نفتی در ایران را متوقف کرده بود) و چارچوب قانونی این کشور برای فروش نفت (که به آن به اصطلاح بیعمتقابل میگویند و برای شرکتهای بینالمللی نفتی غیرجذاب است).از زمان انتخاب حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور ایران در سال 2013، فاز دیپلماتیک جدیدی شروع شده است که به توافق جولای 2015 منجر شد.
این توافق اجازه میدهد که تحریمهای بینالمللی علیه ایران، در ازای برخی محدودیتهای ایران در صنعت هستهای، برداشته شوند. این یک گام تاریخی است که میتواند بهصورت کلی به اقتصاد ایران و بهصورت ویژه به بخش انرژی ایران کمک کند تا دوباره خودش را شکل بدهد.به موازات مذاکرات در مسئله هستهای، دولت ایران از سال 2013 روی چارچوبهای قانونی فروش نفت خود کار کرده است و با هدف جذاب کردن این بخش برای شرکتهای بینالمللی، در پی رسیدن به مدلی است که در عراق پیاده شده است. بعد از چند بار تعویق، مشخصا به خاطر تکامل مذاکرات هستهای، دولت ایران قراردادهای جدیدش را در ماه نوامبر رونمایی خواهد کرد.
با توجه به این پیشرفتهای مثبت، صداهای زیادی در اروپا که کمیسیون اروپایی را هم شامل میشود، پیشبینی کردهاند که ایران میتواند یک تأمینکننده اصلی گاز برای اتحادیه اروپا باشد. چنین منظری، از نظر تئوریک، کاملاً با سیاستهای اتحادیه اروپا برای تنوع منابع انرژی که بعد از بحران اوکراین در سال 2014 طرح شدند همخوانی دارد. با این حال، نگاه نزدیکتر به صنعت گاز ایران در میانمدت و بلندمدت مشخص میکند که طرح تبدیل ایران بهعنوان تأمینکننده گاز برای اروپا ایدهای نهچندان جسورانه است.
در کوتاهمدت، صنعت گاز طبیعی ایران احتمالا روی مصرف داخلی و همینطور صادرات محدود منطقهای تمرکز خواهد کرد. در پی توافق هستهای، ایران احتمالا تمرکز خود را روی این موضوع خواهد گذاشت که بخش نفت خود را توسعه بدهد. در این چارچوب، احتمالا گاز بیشتری برای تزریق به میادین نفتی استفاده خواهد شد تا صادرات ایران پیشرفت کند و تداوم داشته باشد. به موازات این اقدام، ایران سعی خواهد کرد تا از منابع گازی خود برای افزایش قدرت رقابتی اقتصادش استفاده کند؛ از طریق سهم بیشتر گاز ارزان در تولید انرژی و همینطور سرمایهگذاری روی خودروهای گازسوز، با این هدف که مصرف داخلی (نفت و بنزین را کاهش بدهد) تا منابع بیشتری برای صادرات (نفت) داشته باشد.
در چنین شرایطی، سخت است انتظار داشته باشیم که ایران در کوتاهمدت مقدار چشمگیری گاز صادر کند، البته به استثنای روزانه 10 میلیارد مترمکعبی که ایران در سال 2014 توافق کرد تا برای 25 سال از سال 2017 به بعد روزانه به عمان صادر کند. براساس این طرح، بخشی از این گاز طبیعی در بازار داخلی عمان مصرف میشود، درحالیکه بخش دیگری از آن توسط عمان به گاز مایع طبیعی (الانجی) تبدیل میشود و این شروع راهی خواهد بود که در نهایت به پیدایش چیزی که به آن «الانجی ایرانی» گفته میشود ختم خواهد شد.
تا آنجا که منظر بلندمدت صادرات گاز ایران مدنظر باشد، ایران به جای اروپا بازارهای آسیایی را ترجیح میدهد. در سالهای اخیر ایران بهصورت ویژه به پیشرفت پروژه خط لوله به پاکستان تمرکز کرده است.ایران همین حالا هم کار ساخت زیرساختهای بخش مربوط به خودش را تمام کرده (اتصال میدان پارس جنوبی به مرز پاکستان). یک دلیل آن این است که این طرح اجازه میدهد گاز برای مناطق جنوبی کشور تأمین شود. با این حال، پاکستان به دلایل اقتصادی و مشکلات سیاسی در راه تجارت با ایران تحت رژیم تحریمها، نتوانسته است بخش مربوط به خودش را تمام کند.
این شرایط در کنار مذاکرات هستهای، به سرعت تکامل داشته است؛ در ماه آوریل 2015 چین خودش را به ساخت بخشی از این زیرساختها (از بندر گواتر تا نوابشاه) متعهد کرد. با این توافق تازه، سرنوشت این خط لوله به طرز قابل ملاحظهای تغییر کرده است و میتوان از این خط لوله به جبهه اصلی ایران برای صادرات گاز بعد از سال 2020 یاد کرد. یک نفع عمده این خط لوله این است که میتوان آن را بهراحتی به هند، که از ابتدای دهه 90 میلادی یکی از اهداف اصلی بوده، کشاند. این کار در بلندمدت بسیار حیاتی است چون واردات گاز طبیعی هند بعد از سال 2030 بهصورت چشمگیری افزایش پیدا خواهد کرد. به موازات این پروژه، ایران به دنبال پیشبرد پروژه الانجی خود در میدان اصلی پارس جنوبی خواهد بود.
در دهههای اخیر چند شرکت انرژی اروپایی و آسیایی درگیر این پروژهها بودهاند اما در نهایت به خاطر تحریمهای بینالمللی از پروژهها کنارهگیری کردهاند. برای ایران الانجی حیاتی است، چون به این کشور بدون اینکه به خطلولههایی که ممکن است در یک منطقه از نظر ژئوپلیتیک ناامن، بلااستفاده شوند وابسته شود، در برابر بازارهای جهانی (به خصوص در شرق) انعطاف قابل ملاحظهای میدهد. بنابراین ایران خود را به بازارهایی بهجز اروپا متعهد خواهد کرد.
صادرات گاز ایران نهتنها با مانع کمبود گاز در این کشور مواجه است که یک شکاف زیرساختی هم در این راه وجود دارد. بهجز الانجی (که هدف اصلیاش به خاطر نوسانات قیمت و تقاضای بیشتر شرق آسیا را هدف خواهد گرفت)، گاز طبیعی ایران فقط میتواند از طریق ترکیه خودش را به اروپا برساند. اما این امر مستلزم توسعه چشمگیر ارتباطات بین ایران و ترکیه و همینطور ایجاد خط لوله جدید است تا گاز ایران از طریق ترکیه به اروپا برسد. ایران برای اینکه گازش به اروپا برسد باید به ترکیه اتکا کند، اما در حال حاضر به نظر میرسد که ایران اولویتهای متفاوتی دارد.
این موضوع، وقتی که به کمبود تقاضا در اروپا نگاه کنیم، قابل درک است؛ درخواست برای گاز در اروپا حالا به میزانی که در سال 1995 بود کاهش یافته است و بازار اروپایی به سختی میتواند برای صادرات گاز طبیعی ایران یک گزینه از نظر تجاری جذاب باشد. صادرات گاز طبیعی ایران به اروپا در حال حاضر تخم طلا نیست. اما ایجاد یک خط واردات از ایران میتواند برای ایران، ترکیه و اتحادیه اروپا ارزش استراتژیک داشته باشد.برطرف کردن محدودیتهای ژئوپلیتیک و تجاری در راه رسیدن به یک پروژه میتواند به همکاریهای منطقهای مربوط به گاز طبیعی منجر شود. این نهتنها باعث میشود که اطمینان و وابستگیهای دوجانبه ایجاد شود که زمینه را برای متنوع کردن صادرات و واردات در آینده ایجاد می کند،چیزی که می تواند در زمان های بحرانی،کاملا با ارزش باشد.