آیا میدانستید دو حرکت، درجات متغیر پویایی و وظایف سازمانی را تغییر داده است؟ این دو حرکت عبارت است از مدیریت عمومی جدید و دستورات حاکمیت دموکراتیک. این دو رویکرد مفاهیم متفاوتی از اقدامات عمومی و ادراکات مربوط به نقش شهروند در روابطش با سازمان را در خود جای دادهاند. این مفاهیم در موارد مختلفی با یکدیگر در ستیزند.
درحالیکه ادبیات مدیریت عمومی جدید شهروند را در جایگاه موکل یا حتی مصرف کننده، با تأکید بر واکنش پذیری به نیازها و مطلوبیتها به وسیله یک منطق مدیریتی و اقتصادی قرار داده است. حاکمیت دموکراتیک تلاش کرده است مفهوم شهروند را با تبدیل آن به یک همکار برای سیاستگذاری و ارائه خدمات مورد توجه قرار دهد. هر دو جریان نقشی با اهمیت روز افزون برای افراد قائل میشوند، ولی این کار را از طریق تأکید بر نقشهای متفاوت، از راههای متفاوتی انجام میدهند.