شما ممكن است صاحب یكی از بهترین كمپانیهای جهان باشید كه میتوانید محصولاتی با كیفیت بسیار خوب را به مشتریانتان ارائه دهید اما اگر نتوانید داستان خود را به درستی روایت كنید، چندان نمیتوانید حضور پر دوامی در بازار كسب و كار داشته باشید. هر كسی كه یك شركت را تاسیس میكند، باور دارد كه كسب و كار او بینظیر است. هر زمانی كه با یكی از مشتریان تبلیغات درباره نوع كسب و كار و استراتژی برند آنها صحبت میكنیم، آنها معمولا بسیار مشتاق هستند تا برایمان شرح دهند تا چه حد كسب و كارشان خاص و بیهمتاست. ما هم معمولا در پاسخ به آنها میگوییم: «بله! شما درست میگویید. محصولات و خدماتی كه ارائه میدهید واقعا بینظیر است و میتوانید به همه قولهایی كه به مشتریانتان میدهید عمل كنید.»
آنها هم بلافاصله میپرسند: «پس چرا ما نمیتوانیم به اندازه تلاشی كه برای جذب مشتری انجام میدهیم، فروش قابل قبولی داشته باشیم؟» و ما هم در جواب به آنان میگوییم: «حتما داستان خود را به درستی تعریف نمیكنید.»
زمانی كه شما فعالیت حرفهای خود را به بازار تبلیغات وارد میكنید، برای معرفی خود باید قدرتمند جلوه كنید و نیاز به تفكر جدی در زمینه این معرفی دارید، چراكه باید این كار بهگونهای انجام شود تا به همگان نشان دهید تا چه حد در بین همنوعان خود یكتا و بینظیر هستید.
برای نمونه بهتر است به داستانهایی گوش كنید كه بازاریابان حرفهای برای مشتریان خود روایت میكنند. یكی از این كمپانیها میتواند شركت «جی پترمن» باشد. پترمن درباره موفقیت خود در عرصه پوشاك میگوید: «مردم به دنبال چیزهایی هستند كه یافتن آنها مشكل باشد. آنها به دنبال اجناسی هستند كه عاشقانه باشند. البته یك عاشقانه واقعی درباره آنها». او اعتقاد دارد كه مشتریان فقط برای خرید لباس بیرون به فروشگاه او سر نمیزنند. آنها خرید میكنند و سپس در انتظار یك خرید ماجراجویانه هستند.
حالا به سراغ كمپانی لباس ورزشی كلمبیا میرویم. رییس این كمپانی معتقد است: «من همیشه به این فكر میكردم كه تبلیغات ما باید عجیب، خارقالعاده و مهندسی شده باشد، چراكه این محصولات ویژه هستند و تبلیغات برای آنها هم باید به صورتی انجام شود كه مشتریان مطمئن شوند این محصولات همچون تبلیغاتشان مهندسی شده ساخته شدهاند.»
شما اگر بخواهید داستان خود را تعریف كنید، چه میگویید؟ قدم اول در این راه قابل اعتماد بودن است. دو كمپانی كه درباره آنها صحبت شد تبلیغاتی داشتند كه گویی از قلبشان برمیآید و بر قلب مخاطب نیز مینشیند.