اقتصاد آمریكا یك مشكل دارد: كارگرانش دیگر به اندازه گذشته تولید نمى كنند. عده اى شبكه هاى اجتماعى را عامل این مشكل می دانند. كارفرماها شاید فكر كنند كه دارند سخت كار می كنند، اما واقعیت این است كه توییت كردن و چت كردن در فیس بوك منجر به شكوفایى اقتصاد نمى شود.
كار ایهان، یك مدیر برنامه بودجه شاخص و حامى دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهورى آمریكا می گوید: «ما چى تولید می كنیم؟ دائما دور خودمان می چرخیم و براى هم پیغام می فرستیم.»
دلیل هر چه هست، آمریكایى ها دیگر به اندازه سابق سختكوش نیستند و این جلوى رشد اقتصادش را گرفته است.
براساس آمار و ارقام دولتى، بازده هر كارگر آمریكایى از دهه ٧٠ میلادى تا به حال در پایین ترین سطح خود قرار گرفته است.
در دهه ٩٠ میلادى بازده كارگرها در سال به ٢/٢درصد رسید، با شروع قرن ٢١ به 6/2 درصد، اما از زمان ركود بزرگ اقتصاد آمریكا دارد با بازده كارگرى یک درصدى در سال پیش می رود.
حالا اوضاع وخیم تر هم شده. براساس آخرین آمارى كه از بازده كارگرها (كارمندان) وجود دارد، رقم آن بین ماه آوریل تا ژوئن به منفى ٠/٥درصد رسیده است. (بازده كارمندان آمریكایى حتى نسبت به همین دوره در سال گذشته هم پایین تر آمده است).
اقتصاددانان بر سر این موضوع توافق نظر دارند كه میزان بازدهى كار آمریكایى ها در وضعیت خطرناك و هشداردهنده اى قرار گرفته و كسى نمى داند چطور باید این مشكل را حل كند.
دو راهكار معمول این است: تجارت ها روى آوردن تجهیزات بهتر سرمایه گذارى كنند یا آمار و ارقام بازدهى نیروهاى خود را مورد بررسى و بازبینى قرار دهند تا بتوانند مزایاى اقتصاد گوشى همراه را شناسایى كنند.
دیوید كلى، استراتژیست جهانى ارشد بانك جى پى مورگان می گوید: «مهم ترین مشكل فقدان بودجه سرمایه گذارى است.»
شركت هاى آمریكایى روى پول هاى شان نشسته اند. در یك اقتصاد سالم، تجارت ها قاعدتا پول شان را براى كارخانه ها، ابزار و تحقیقات جدید خرج می كنند. در حال حاضر چنین اتفاقى در آمریكا رخ نمى دهد. تجارت ها یا پول های شان را در حساب بانكى خود نگه می دارند یا از آن براى خرید سهام استفاده می كنند، این جور كارها به اقتصاد كمك چندانى نمى كند.
كلى می گوید: براى كارآمد بودن باید به هر كارگر ابزار جدید مورد نیاز كارش را داد. در دهه ٩٠ میلادى و اوایل قرن ٢١ كارآمدى یا همان بازدهى كار در ایالات متحده به اوج خود رسید، چراكه تجارت ها در حال سرمایه گذارى روى فناورى براى بهبود وضعیت كارخانه ها و فرآیندها بودند.
امروز دلایل زیادى وجود دارد كه تجارت ها دیگر سرمایه گذارى نمى كنند. عده اى انتخابات ریاست جمهورى را سرزنش می كنند. براساس تحقیقى كه در تابستان از سوى انجمن ملى اقتصاد تجارى روى اقتصاددان هاى تجارى صورت گرفت، ٦٢درصد می گویند عدم قطعیت نسبت به نتیجه انتخابات باعث ركود اقتصادى شده، چرا كه شركت ها نسبت به نتیجه سرمایه گذارى خود در آینده شك دارند.
عده اى هم ضوابط و قوانین بانك مركزى را عامل این وضعیت می دانند. بانك مركزى آمریكا از زمان بحران اقتصادى سال ٢٠٠٨ نرخ سود را پایین، نزدیك به صفر درصد، آورده است.
قاعدتا این اقدام باعث می شود تجار ها بیایند و از بانك وام بگیرند و روى پروژه هاى جدیدشان سرمایه گذارى كنند، اما این اتفاق هم نیفتاده است. اقتصاددانان می گویند شركت ها ترجیح می دهند پول شان را در بازار به جریان بیندازند نه در كارخانه ها.
فرضیه نهایى این است كه شاید آمریكایى ها مثل سابق سخت كار نمى كنند، اما آمار و ارقام دولت هم كاملا درست نیست. محاسبه میزان بازدهى یك ساعت كار یك كارمند كارخانه كار آسانى است. سنجش میزان بازدهى هر كارگر در هر ساعت (براى كسى که با رسانه هاى اجتماعى سر و كار دارد) كار دشوارى است.
شاید همه اینها به خاطر آیفون است. این آیفون است كه اقتصاد آمریكا را بر سر دوراهى قرار داده. نام اپل نخستین بار در سال ٢٠٠٧ بر سر زبان ها افتاد و دقیقا از همان سال میزاى بازدهى كار آمریكایى ها پایین آمد.