بر کسی پوشیده نیست که بیشترین اقبال مخاطب سینمای ایران متوجه فیلمهای کمدی است. اقتصاد سینما نیز مانند هر رسانه دیگر بر پاشنه مخاطب میچرخد. نگاهی ساده به آمار فروش سالانه فیلمهای سینمایی به ما نشان میدهد فیلمهایی که در صدر جدول فروش نشستهاند قریب به 90درصد در ژانر کمدی دستهبندی میشوند. از این رو سینمای ایران هر چند که یک سینمای دولتی است و سهم بالایی از تولید خود را از بودجه دولت تامین میکند، اما به هر حال اگر بخواهد یک تولید ضررده نباشد ناچار به سمت ژانر کمدی میرود.
بحث گرایش کارگردانان چه کمدیسازان و چه کارگردانانی که در حوزههای دیگر فعال هستند به سینمای کمدی تنها به بحث بازگشت اقتصادی باز نمیگردد. آنها بههرحال دوست ندارند تا سینمایشان بیمخاطب باشد. آنها میخواهند فیلمهایشان تماشاگر داشته باشد و در مقابل صندلیهای خالی نمایش داده نشود. سینمای بیمخاطب مانند کتاب بیخواننده است. کتابی که خوانده نشود حتی اگر درخشانترین اثر ادبی هم که باشد ارزشش را از دست میدهد.
بنابراین سینمای کمدی خواسته یا ناخواسته تبدیل به ژانر غالب سینمای ایران شده است. سینمایی که نمیتوان آن را ژانر مبتذلی دانست، اما مقولهای که در این میان قابل توجه است تولید فیلمهای کمدی سطح پایین است که به شکل عمده به خورد مخاطب داده میشود. باید دید که اگر ذائقه مخاطب کمدی پسند است، آیا نمیتوان برای این ذائقه یک کار ارزشمند و باکیفیت تولید کرد؟! آیا کمدی بودن مترادف با سخیف بودن است؟! آیا اقتصاد سینمای ایران بر ژانر کمدی یا بر ساخت فیلمهای مبتذل و دمدستی میچرخد؟!
سینمایی که کمدی نیست
بد نیست در ابتدا ببینیم سینمای کمدی چه نوع سینمایی است. تعریف ساده و بنیادی کمدی در تئاتر و سینما این است که کمدی اثری است که در بیننده شادی و نشاط ایجاد کند و به خوبی و خوشی به پایان برسد. اما غنای یک اثر کمدی به مفهومی که به واسطه آن، تماشاگر به خنده افتاده بستگی دارد. انواع مختلفی کمدی وجود دارد که هر یک به شیوهای در بیننده شادی و خنده ایجاد میکنند، برای مثال در کمدیهای تلخ و سیاه، خنده از رخ دادن یک ماجرای جدی، ایجاد میشود و حتی گاه، پایان تلخی هم دارد.
اما عامل مشترک در همه انواع کمدی، وجود رگههای مضحک در رفتار و عملکرد انسانهاست و نیز کوشش در جهت خنداندن تماشاگر، به واسطه خطاها و ناکامیهای آدمهایی کمی کندذهنتر از خود آنان یا باهوشتر از خود آنان. در حالت اول، تماشاگر خود را برتر از قهرمان کمدی میپندارد و به این حس برتری دامن میزند و در حالت دوم که قهرمان از او برتر است، جهان را از چشم او میبیند. (سینما سنتر)
حال باید دید سینمایی که تحت نام کمدی در سینمای ایران تولید شود تا چه حد از این تعریف تبعیت میکند؟! آیا سینمای کمدی ایرانی شادی و خنده را به واسطه یک غنای مفهومی به مخاطبش ارائه میکند؟! براساس این خنده و شادی در سینمای ایران به چه واسطه رخ میدهد. یک مقایسه کلی بین سینمای کمدی ارزشمند و سینمای کمدی که در ایران ارائه میشود ما را به این سمتوسو هدایت میکند که سینمایی که مورد وثوق مخاطب است، اساسا حتی سینمای کمدی نیز نیست. این به آن معنا نیست که سینمای جهان در این حوزه بر ما برتری دارد فیلمهای مبتذل پرمخاطب تولید نمیکند. چه بسا کارخانه رویاسازی هالیوود نیز در این حوزه پیشرو است و فیلمهای پاپکورنی پرفروش کم ندارد. اما همان فیلمهای پاپکورنی نیز یک سری اصول و اساس فیلمسازی را مدنظر دارند. آنها منطق روایی و چارچوب سینما را رعایت میکنند و یک فرم قابل پذیرش ارائه میدهند حتی اگر به دنبال ارائه یک مفهوم غنی نباشند. اما سینمای کمدی ایرانی، یک سینمای جوک وار است. به آن معنا که جوکهای دمدستی کوچه خیابان پیرنگ داستانی این فیلمها را هدایت میکند.
این سینما، اغلب سینمایی است که براساس یک داستان یکخطی به واسطه بداههپردازی بازیگران و اداهای مثلا نمکین آنها پیش میرود. اتفاقی که نشان میدهد حتی اغلب بازیگران طنز ما بضاعت یک شومن کمدی خوب را نیز ندارند. شاید در یک یا دو فیلم شوخیها و جکهایی که از دهان بازیگر کمدی فیلم به واسطه اکتهای کمدیاش (اگر داشته باشد) تازه باشد، اما همین اداها هم رفته رفته در فیلمهای بعدی تکراری و حوصلهسر بر میشود. بنابراین سینمای کمدی ایرانی یک ملغمه خاص خود است که در تعریف استاندارد کمدی نمیگنجد.
پوسته فرهنگ کمدی
اقبال به سینمای کمدی چه در ایران و چه در جهان مقوله تازهای نیست. کمدی از دیرباز جزو ژانرهای مورد وثوق مخاطبان بوده است. نگاهی به تاریخچه سینمای کمدی نشان میدهد که فیلمکمدی جزو نخستین گونههای سینمایی بود که شکل گرفت و به خوبی تداوم پیدا کرد. در واقع فیلمسازان اولیه سینما، بعد از آنکه در تجربههای اولیهشان، فیلمهای مستند و واقعی از زندگی مردم ارائه دادند، در تجربههای بعدی به سراغ خنداندن مردم رفتند، زیرا از طرفی نمایشهای خندهدار در بین مردم بسیار پرطرفدار بود و ثانیا، از آنجا که آنها به دنبال بازیگران تئاتر میرفتند تا در فیلمهایشان بازی کنند، کمدین و شخصیتهای خندهدار بین آنها بسیار بود. بسیاری از آنها از فیزیک مناسبی برخوردار نبودند، برای مثال بسیار چاق بودند یا بسیار کوتاه و یا... و همین ویژگیها بود که آنها را به سمت اجرای نمایشهای کمدی و بعدا فیلمهای کمدی کشاند.
در واقع این شخصیتها، کمدینهای روی صحنه بودند و حال میخواستند کمدینهای عرصه سینما باشند. به این ترتیب، فیلمهای کمدی اولیه، براساس بازیگرانشان شکل میگرفتند و آنها بودند که به فیلمهایشان هویت میبخشیدند، این روشی است که بسیاری از فیلمهای کمدی براساس آن ساخته شدهاند، اینکه بازیگرانی تنها در کار کمدی هستند و نام مشخصی دارند که در تمام فیلمهایشان آن را حفظ میکنند و در واقع فیلمهایشان بیش از آنکه نام خود را داشته باشند، براساس نام کمدینشان شناخته شده هستند. (سینما سنتر) این شاخصه نیز درباره سینمای ایران جز چند مورد اندک صدق نمیکند.
سینمای ایران بازیگری مانند جری لویس، لورل و هاردی و افرادی از این دست نداشته است. هر چند شاید این بازیگران روند سینمای کمدی بازیگر محور را دنبال کردهاند و ضعف فیزیک را اغراقگونه در کارهایشان گنجاندهاند، اما کارهایشان غنی و مملو از مفاهیم اجتماعی و انسانی بوده است. اما اقبال مردم ایران به طنز و کمدی از دیرباز اتفاق افتاده است. این تمایل به واسطه دو مقوله پررنگ شده است. یکی از آنها به بحث فرهنگ و دیگری به ساختار حکومتهای گذشته بازمیگردد. فرهنگ ایرانی یک فرهنگ تعارفمحور است. افراد حتی در روابط خصوصی و دوستانه نیز به راحتی نظرشان را درباره یکدیگر اعمال نمیکنند و قالب طنز در این میان یک راه خاص است تا افراد آنچه را نمیتوانند به شکل جدی به یکدیگر بزنند در قالب طنز بگویند. بنابراین طنز قالبی است که به فرهنگ ایرانی کمک میکند تا خودسانسوری را کنار بگذارد و فارغ از تعارفات معمول آنچه را میاندیشد بر زبان بیاورد. بنابراین طنز همیشه برای ایرانیها مفر خوشایندی بوده است.
در این میان از دیرباز تا پیش از انقلاب اسلامی ایران یک کشور دیکتاتور زده بوده است که به واسطه حکومتهای توتالیتر امکان نقدهای سیاسی و اجتماعی فراهم نبوده است، بنابراین قالب طنز فضایی برای ابراز نقدها و نظرهای سیاسی و اجتماعی بوده است. حتی پیش از آمدن سینما، این شکل نقد در شکل تلخکها نمود مییافته است. بنابراین گرایش به طنز و کمدی در ساختار فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است. اما کارگردان سینمای ایران تنها روکش هجو و خنده را از این فرهنگ برداشته و مبتذلترین مفاهیم را به مخاطب ارائه میکند. مخاطب ناامید و خسته از اتفاقهای سخت اقتصادی که به واسطه سوءمدیریتها و تحریمها بر او آوار شده خود را به ناچار با این فستفودهای بیکیفیت سرگرم و تغذیه میکند.
در اصل رسالت سینمای کمدی این است که مخاطبش را دعوت کند تا با زندگی راحتتر روبهرو شود و با رنج کمتری سختیهایش را تحمل کند. «وودی آلن» میگوید: «میتوان دو کارگردان را در نظر گرفت که یکی از آنها تراژدی میسازد و دیگری کمدی. باید دید کدام یک بیشتر به مردم کمک میکند. کارگردان تراژدی معتقد است که شما فیلمش را میبینید، با واقعیتها روبه رو میشوید و از آنها فرار نمیکنید و یاد میگیرید که آدمهای دیگر را درک کنید و بخشندهتر شوید. کارگردان کمدی در فیلمش میگوید که دنیا وحشتناک است، بیا به آن بخندیم؛ اینگونه است که به سینما میروید و دو ساعت مینشینید و کمی میخندید، مثل خوردن یک لیوان آب خنک در هوای گرم. بنابراین کارگردان کمدی خدمت بهتری ارائه میدهد و بیشتر کمکتان میکند، چون بعد از دیدن فیلمش مدتی حالتان خوب است.»
در میان فیلمهای کمدی ایرانی با توضیحاتی که بیان شد، فیلمهای «اجارهنشینها» و «مهمان مامان» داریوش مهرجویی را میتوان در این چارچوب قلمداد کرد؛ ولی آیا برای دیگر فیلمهای کمدی ایرانی میتوان چنین رسالتی قائل شد؟
نبض سینما به شماره افتاده است
حال از بحث اینکه چرا سینمای کمدی مورد وثوق مخاطب ایرانی است که بگذریم. نگاهی به آمار فروش سالانه فیلمها در هر سال موید این امر است که فیلمهای کمدی صدرنشین جدول فروش هستند. سال گذشته وزیر ارشاد اعلام کرد؛ سینمای ایران در سال ۹۳ افزایش مخاطب داشته؛ آمار فروش فیلمها نیز در سالجاری به نسبت آخرین آمار اعلامی دولت گذشته در اواخر سال 91 حدود 62.5درصد رشد را نشان میدهد. جنتی فروش ۵۲میلیاردتومانی فیلمها را درحالی جزو افتخارات حوزه سینما اعلام میکند که نیمی از این افتخار در انحصار سه فیلم «شهر موشها»، «آتش بس2» و «طبقه هساث» بوده. فیلمهایی که غیر از «آتشبس2» از پتانسیلی به نام بانک مدد گرفتهاند؛ سه فیلمی که در ژانر کمدی طبقهبندی میشوند.
به طور میانگین هر سال حدود ۵۵ تا ۶۰ فیلم در طول سال مجوز نمایش را از وزارت ارشاد دریافت میکنند. امسال به غیراز ۵۲ فیلم نمایش داده شده در گروه اصلی، ۱۴ فیلم سینمایی هم در گروه هنر و تجربه اکران شدند. درصورتیکه گروه هنر و تجربه را از آن جهت که مخاطبان خاصتری دارد؛ کنار بگذاریم؛ میانگین فروش فیلمها در سال جاری ۵۰۰میلیون تومان بوده است. به شهادت تهیهکنندگان یک میلیارد تومان، کف سرمایه مورد نیاز برای ساخت یک فیلم است. با این تفاسیر نمیتوان وضعیت مناسب و امیدوارانهای را در این سال برای سینما ترسیم کرد. پایین بودن ضریب اشغال سینماها نیز گواهی دیگر بر وخیم بودن حال این بیمار است. در سال مورد بحث از ظرفیت ۲۴۵میلیون نفری کل سینماهای کشور 12.5میلیون نفر برای دیدن فیلم راهی سینماها شدند.
آمار مورد اشاره نشان میدهد که اقتصاد سینمای ایران با وجود رشد مخاطب همچنان وضعیت نامناسبی را طی میکند. آنچه نبض این سینما را همچنان در حال نزار زنده نگاه داشته سینمای کمدی است. بنابراین طبیعی است که خانواده سینما برای حفط حیات سینمای ایران به سینمای کمدی متوسل بماند؛ اتفاقی که همه کارگردانان مطرح چون داریوش مهرجویی و بهمن فرمان آرا را نیز درگیر کرده است. حتی برخی کارگردانان سینمای اکشن و دفاع مقدس کم و بیش از سینمای مورد علاقه خود در برهههای مختلف دور شدهاند و فیلمهای کمدی ساختهاند. دور نیست آن زمانی که سعید سهیلی از سینمای خود فاصله گرفت و فیلمهایی چون چارچنگولی و گشت ارشاد را ساخت.
او در آن زمان در گفتوگویی که با همشهری داشت درباره دور شدن از سینمای شخصی خود و ساخت چنین فیلمی گفته بود: اول این را بگویم که من فیلم طنز و کمدی را دوست ندارم و اصلا فیلم کمدی نمیبینم. اما من فیلمسازم و باید اگر لازم باشد در این ژانر فیلمی بسازم، مثل یک دکتر که خودش بیمار نیست ولی بیماران را معالجه میکند یا مثل یک آشپز که ممکن است یک غذایی را دوست نداشته باشد ولی آن را برای مشتریانش طبخ میکند. شرایط اجتماعی و مشکلات مردم باعث میشود من به ساخت یک فیلم کمدی مفرح فکر کنم. این یکی از وظایف فیلمساز است. ما نمیتوانیم نسبت به مردم جامعه خود بیتفاوت باشیم.
ما در مقابل مردم مسئولیت داریم. همانطور که گاهی کاملا به سمت سینمای شخصی خود میرویم، گاهی هم باید یک چرخش کامل به سمت تماشاگر داشته باشیم. اما در نظر داشته باشید که من کمدی سبک و زننده و سطحی نساختم. من روی جزییات فیلمم کار کردم و کم فروشی نکردم. حتی جزئیترین موارد را در جهت بالا بردن سطح کیفی فیلم رعایت کردم و به بهانه کمدی بودن، از این موارد صرفنظر نکردم. مشکل ما این است که سینمای کمدی را جدی نمیگیریم. حتی کاریکاتور و طنز را به هر شکلی که باشد جدی نمیگیریم. اگر با این ژانر جدی برخورد کنیم دیگر نگران علاقه زیاد تماشاگر به فیلمهای کمدی نمیشویم. ما باید سطح فیلمهای طنز را ارتقا بدهیم. اما متاسفانه اکثر فیلمهای کمدی ما سطح پایین هستند. ما میتوانیم کمدی خوب بسازیم و تماشاگر را هم راضی کنیم.
بنابراین کارگردان سینمای ایران باید بپذیرد که سینما یک صنعت است. صنعت نیز براساس نیاز مشتری میچرخد. پیکره سینمای ایران برای ادامه حیات لازم است تا براساس نیاز مخاطب پیش برود و نیاز مخاطب را به او ارائه کند. اما وضعیت نامناسب فروش سینمای حتی کمدی نشان میدهد که خانواده سینما همچنان نتوانسته آنچه را مورد نیاز مشتری است تولید کند. او فیلمی میسازد که دوست ندارد برای همین فیلم دمدستی و سطحی را به مخاطب ارائه میکند. مخاطب امروز اما مخاطبی است که کیفیت را میشناسد و هر کالای دمدستی را که به خوردش دهند، نمیپذیرد، حتی اگر در وضعیت انحصار باشد و چارهای جز مصرف کالای داخلی نداشته باشد.
کمدی مدیون بازیگر
این تنها فیلمهای کمدی نیستند که مورد وثوق قرار دارند. بازیگرهای فیلمهای کمدی نیز برای خود، مخاطب خاص دارند. حضور آنها در هر فیلم سبب میشود تا مخاطب به واسطه حضور آنها فیلمی را برای تماشا انتخاب کند. گاه فیلمی که بازیگر طنز در آن حضور دارد برخلاف انتظار فیلمی جدی و درام است. اما مخاطب جذب فیلم میشود و آن را میپسندد. مانند فیلم دهلیز که یک مسئله اجتماعی و درام را مطرح میکرد ولی به واسطه حضور رضاعطاران توانست فروش خوبی را رقم بزند و در صدر جدول فروش سال نمایش خود قرار گیرد.
رضا عطاران از آن دست بازیگرانی است که حضور خود را در جایگاه یک کمدین مورد قبول جاانداخته است. سال گذشته سه فیلم با حضور او در صدر فروش پرفروشترین فیلمهای سال قرار گرفتند. «کلاشینکف»، «طبقه هساث» و «رد کارپت» سه فیلمی هستند که در سال گذشته بالاترین آمار فروش را به خود اختصاص دادند. سه فیلم کمدی که رضا عطاران در آنها ایفای نقش کرده بود. بنابراین با نگاهی به آمار فروش فیلمهای چند سال اخیر که با حضور این بازیگر در صدر جدول قرار گرفتهاند نشان میدهد که او سودآورترین بازیگر در گیشه سینما در چهار سال اخیر بوده که اتفاقا این سودآوری را با بازیهای متفاوت کمیک و نه به واسطه چهره و این مسائل به دست آورده و حفظ کرده است. کاراکتر عطاران و فیلمهایی که در آنها در این چند سال حضور داشته و تنها یکی از آنها مضمون ملودرام و غیرکمیک داشته، یک پیغام روشن را برای سینما ایران در پی دارد و آن هم نیاز مخاطب سینمای ایران است که در روزهای اوج عطاران با او همراه شده است؛ سینمای کمدی!