بحران اقتصادی جهانی 2008 چهار سال ادامه داشت و هنوز هم برخی شرکت های بزرگ از عواقب آن رنج می برند. برخی شرکت ها با بهره مندی از شرایط بحران رشد کردند. آنها از ضعیف شدن رقبای خود برای گسترش بازار به نفع خود استفاده کردند.
این در حالی بود که دیگران از پایین آمدن سهام هایشان که روی هم انباشته شده یا از امتناع ورزیدن از دریافت وام های بانکی رنج می بردند و حتی بعضی از شرکت ها در این وضعیت درهایشان بسته شد. شرکت هایی هم که امروزه روی پا هستند، همان هایی هستند که خروج از بحران را ممکن ساختند و با سختی خود را با استراتژی های کارآمد سازگار کرده اند.
شرکت های کوچک و متوسط و حتی شرکت های بزرگ و معتبر گاهی به دنبال مشکلاتی مانند سوءمدیریت یا اشتباهات مدیریتی، تغییر قوانین و مقررات تجاری، اصلاحات نظام مالیاتی، کسری بودجه و مشکلات اقتصادی کشور ها یا تحریم با رکود و بحران مالی مواجه می شوند و اگر این شرایط ادامه پیدا کند، تا مرز ورشکستگی نیز پیش می روند.
در چنین مواقعی، نخستین اقدام شرکت ها باید اتخاذ راهبرد های کارساز برای جبران کمبود های موجود باشد. کاهش هزینه های مازاد، واگذاری سهام، سرمایه گذاری، نوآوری برای حفظ سهم بازار، سیاست های مالی برای تأمین منابع جایگزین و... از جمله این اقدامات است. طبق اصول مدیریتی یکی از قوانین طلایی در زمان بحرانی، داشتن چشم انداز و یک افق دید بلند مدت است.
هدف گذاری های استراتژیک برای شرکت انگیزه بخش است، به خصوص که این اهداف قابل دسترس و در زمان کوتاه دست یافتنی باشد. برخلاف تصور رایج، در چنین مواقعی لازم است شرکت ها همچنان نسبت به بازار پیشنهادات، درخواست ها و فرصت های احتمالی حساس باشند.
در مواقع بحران، شرکت ها باید ضمن کاهش هزینه های مازاد، روی ظرفیت های موجود خود متمرکز باشند. در اینجا به چند راهکار رایج شرکت های بحران زده اشاره می کنیم.
حفظ سهم بازار
میان اعتماد مشتری و دوام شرکت رابطه ای مستقیم وجود دارد. مهم ترین دارایی یک شرکت، مشتریانش است. حفظ و نگهداری مشتریان فعلی به کمک نوآوری، ارتقای بخش خدمات و تبلیغات یکی از مهم ترین اقدامات شرکت ها پس از مواجهه با بحران است. همه اعتبار شرکت، به وفاداری مشتری است.
از آنجایی که یکی از برنامه های مدیریتی در زمان بحران کاهش هزینه هاست، شرکت ها در زمان رکود باید روی مشتریان فعلی خود سرمایه گذاری کنند، چراکه به نسبت پیدا کردن مشتریان جدید به مراتب هزینه کمتری دارد. به این ترتیب شرکت حجم معاملات ثابتی دارد.
واقعیت این است که اگر مشتریان از کیفیت و خدمات محصولات شرکتی رضایتمندی داشته باشند، هیچ گاه بحران به طور جدی به آن شرکت آسیب وارد نمی کند. در اینجا، رقابت پذیری برای جذب مشتریان به کمک شرکت ها می آید. شرکت ها برای رهایی از بحران باید هوشمندانه عمل کنند. آنها باید مراقب فرصت های سرمایه گذاری باشند و خود را برای پاسخگویی به نیاز بازار آماده کنند. داشتن هوش رقابتی و سازگاری با تکنولوژی در این راهبرد نخستین ضرورت است.
تعدیل نیرو
به طور کلی، این یک اصل است که در زمان بحران مالی باید جلوی ریخت و پاش های اضافی را گرفت. به همین دلیل در دوران رکود، تعدیل نیروی انسانی، یکی از راهکارها برای کاهش هزینه به شمار می رود، به این ترتیب که با تعدیل نیروی انسانی و با کوچک کردن سازمان، ضمن کاهش هزینه، بهره وری افزایش پیدا می کند. تعدیل و اخراج برای نیروی انسانی یک شرکت ورشکسته خبری ناگوار است که به افزایش نرخ بیکاری منجر می شود و پس از گذر از بحران، کمبود نیروی انسانی به یکی از مشکلات مهم شرکت ها تبدیل می شود.
البته کاهش موقت ساعات کاری، کاهش شیفت های کاری، استفاده حداکثری از مرخصی ها و کاهش موقت بعضی از هزینه های پرسنلی از جمله هزینه های آموزشی و رفاهی و وام از جمله رایج ترین شیوه های جایگزین تعدیل نیروی انسانی هستند.
این پدیده بیشتر در بخش صنعتی و به خصوص شرکت های خودروسازی مشاهده می شود. در دوران بحران سال 2008، جنرال موتورز و کرایسلر در پی سقوط ارزش سهام خود در بازار تعداد زیادی از نیروی انسانی خود را تعدیل کردند.
مذاکره با تأمین کنندگان
یک کلید طلایی دیگر در مدیریت بحران های مالی، اسراف کمتر برای به دست آوردن سهم بیشتر است. معمولاً مذاکره با تأمین کنندگان بر سر نحوه پرداخت، با هدف تسهیل مدیریت منابع مالی انجام می شود. یکی از راهکار ها در زمان بحران و رکود مالی به توافق رسیدن با تأمین کنندگان شرکت ها، به خصوص شرکت های تولیدی، بر سر پرداخت های بلند مدت است. شرکت ها در جریان مذاکرات می توانند برای قیمت مواد اولیه از آنها تخفیف بگیرند.
ادغام با شرکت های بزرگ و واگذاری سهام
یکی دیگر از راه های خروج از بحران مالی و اقتصادی یک شرکت، توسعه کسب و کار خود با صرف هزینه کم است. شرکت ها معمولاً با هدف به دست آوردن یک بازار جدی و درآمد مازاد بخشی یا تمام سهام خود را واگذار می کند. در چنین موقعیتی، شرکت های بزرگ تر که غالبا هم زمینه فعالیت مشابهی دارند، سهام شرکت های کوچک تر را خریداری می کنند و به نوعی با هم ادغام می شوند.
نوآوری و تولید در سایه یک برند معتبر، به بازسازی دوباره شرکت ورشکسته منجر می شود. برای مثال، شرکت یاهو که زمانی یکی از شرکت های اینترنتی پیشتاز بود، با واگذاری سهام خود به ورایزون خود را از بحران رهاند.