سن کارآفرینی چقدر میتواند باشد؟ یعنی چه سنی میتوان برای شروع یک کسب وکار با همه چم وخمهایش مناسب باشد. شاید بعضیها را نظر بر این باشد که جوانی و شور و انرژیاش دوران مناسبی باشد.
شاید بسیاری داشتن همسر و بچه را دلیلی برای کم شدن ریسکپذیری بدانند و اینکه با وجودشان قدرت ریسک کاهش مییابد و سطح احتیاط افزایش، اما از آنجایی که هر شرایطی و هر چیزی ممکن است مثال نقض هم داشته باشد، گاه در حوزههای ریسکپذیری چون شروع یک کسبوکار با همه چالشهایی که دارد، افرادی پیدا میشوند که کارآفرینی را رنگ و روی دیگری میبخشند.
برای این افراد سن مهم نیست. گاه شرایط زندگیشان جوری رقم میخورد که باید افسارش را حتی به تنهایی به دست بگیرند. در این گزارش به زندگی زن کارآفرینی میپردازیم که 47سالگی آغاز کارش است و تا قبل از آن هیچ شناختی از دنیای کار و کسب و تجارت نمیدانسته و الان از چهرههای شاخص کارآفرینی در جهان است.
سهمی 100میلیونی بعد از کارآفرینی
شارلین دیکاروالیو، یک خانم خانهدار با پنج فرزند بود که در 47سالگی هیچ چیز از کسبوکار نمیدانست. او وارث یک شرکت تولید نوشیدنی بهنام Heineken است. در واقع او تصمیم گرفت چالش کنترل شرکت را به جان بخرد. این بانو پیش از مرگ پدرش به جز یک سهم از Heineken چیز دیگری بهنام خود نداشت، اما حالا 100میلیون سهم بهنام خود دارد که برابر با 25درصد سهم این کسبوکار است.
این یعنی رأی او مهمتر از رأی سایر سهامداران است. شارلین که پیش از شروع کارش در این کسبوکار هیچ آموزش یا تجربهای در زمینه مدیریت کسبوکار نداشت، عملکرد خوبی از خود بهجا گذاشت. او حتی پس از کنارهگیری از مدیرعاملی شرکت در سال 1989 کمک بزرگی به کسب درآمد 3/9میلیارد دلاری آن کرد.
سفرهای کاری
او پس از اینکه مسئولیت کار را پذیرفت شروع به سفر به جاهای مختلف دنیا کرد تا درباره عملکرد جسته و گریخته این شرکت در مناطق مختلف دنیا مطالعه کند و یاد بگیرد که چگونه نگهبان خوبی برای این میراث خانوادگی باشد. در واقع پس از اینکه کنترل شرکت به شارلین رسید، یک جرقه برای این شرکت ایجاد شد. او به همراه یکی از همکارانش تصمیم گرفت مدیریت اصلی کار را به فرد دیگری بهنام جین فرانسوا ون بدهد. او هنوز هم رئیس این شرکت است.
از زمان ورود او کاملا برعکس سیاست ریسکگریز پدر شارلین عمل کرد و بیش از 28میلیارد هزینه کرد و توانست فعالیت شرکت را از 39کشور در سال 2002 به 71کشور در حال حاضر برساند. این پیشرفت برند در کشورهای مختلف باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت شد و به آن کمک کرد تا در بازار رقابت مستقل باقی بماند.
کسبوکارمان فروشی نیست
بسیاری از سرمایهگذاران و کارشناسان توصیه میکردند که شارلین و همسرش ارثشان را بفروشند اما آنها قبول نکردند. چون به نظر شارلین این کار بسیار شگفتانگیز بود. مهمترین ماموریت او حفظ این میراث بود. برای همین شارلین یک مشاور بریتانیایی را استخدام کرد. این مشاور بریتانیایی به آنها گفت تمام آرزوها، امیدها، پرسشها و شاید ترسهایشان افسانهای بیش نیست.
او با کمک همسر و مشاوران خود تصمیم گرفت که در چهار بخش اصلاحات اساسی انجام دهد: اول تصویر کلی شرکت، دوم ترازنامه، سوم مالکیت شرکت و چهارم انتخاب اعضای هیأت مدیره و مدیران اجرایی. او و همسرش بعد از تعیین این چهار هدف به این نتیجه رسیدند که در این حوزه آنقدرها هم بیتجربه و بیسواد نیستند. در واقع این اتفاقات باعث شد دیگران پی ببرند شارلین هم مثل پدرش استعداد اداره یک کسبوکار را دارد.
تغییر برای پیش رفتن
از سویی وقتی شارلین و همسرش متوجه شدند فرصتهای شرکتشان در بازارهای جهانی در حال از بین رفتن است، از هیات مدیره خواستند تا مدیرعامل آن زمانشان یعنی تونی رویز را عوض کند. بعد از او و در سال 1984 ون بوکسمیر روی کار آمد و شروع به کار کردن روی چندین بازار نوظهور کرد. شرکت شارلین و همسرش مدیران زیادی به خود دیده و آنها توانستهاند با انتخاب مدیران درست شرکت را در مسیر خوبی پیش ببرند.
درس کارآفرینی
درس شارلین برای بچهها این است: «اگر به کاری علاقه و در آن توانایی دارید، حتما آن را پیگیری کنید. شما در دنبال کردن کاری که به آن علاقه دارید احتمالا بسیار موفقتر از آن کاری هستید که قرار است بعدا پیدا کنید.» او میگوید: «نداشتن آگاهی علمی از اداره یک کسبوکار احتمالا اشتباه بود، اما من فکر میکنم این ندانستن به من این اعتبار را داد که برایش بجنگم.»