چندی پیش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی عنوان کرد که در سال گذشته ۱۰۰ هزار نفر پیشنهاد شغلی خود را رد کرده و همچنان ترجیح دادهاند که بیکار بمانند و این در حالی است که کشور به مشاغل بزرگ و کوچک نیازمند است و باید نگاه کلاس کاری درباره شغل تغییر بیابد. در حالی این صحبت از سوی علی ربیعی مطرح میشود که جوانان امروز با جوانان دیروز تفاوتهای دیدگاهی فراوانی در مورد شغل دارند و بهسختی میتوان آنها را در مشاغلی که اسم و رسم چندانی ندارد، وارد کرد.
در عین حال کارشناسان و کارآفرینان بر این باورند که در اغلب موارد اشکالات موجود در سیستم آموزشی، حمایت بیقید و شرط خانوادهها از فرزندان خود و رواج کارهای واسطهگری و درآمد بالای این کارها از عواملی است که موجب شده بسیاری انتظار داشته باشند با یک کار و تلاش حداقلی به تمام خواستهها و انتظارات خود برسند. البته برآوردها حاکی از آن است که رد شدن برخی از پیشنهادهای شغلی در افزایش میزان بیکاری هم مؤثر بوده است. «فرصت امروز» در این گزارش علل رد شدن برخی از پیشنهادهای شغلی را مورد بررسی قرار داده است.
***
مهرداد فضیلت:
رد شدن برخی مشاغل بر بیکاری مؤثر است
مهرداد فضیلت، از فعالان عرصه کارآفرینی معتقد است که رد شدن برخی از مشاغل از سوی افراد بهشدت بر بیکاری و بهرهوری شرکتهای کوچک و متوسط تأثیر دارد.
این موضوع را که برخی از افراد حاضر به پذیرش هر شغلی نیستند، تا چه اندازه در افزایش میزان بیکاری مؤثر میدانید یا فکر میکنید که این موضوع توجیه مسئولان برای رشد نرخ بیکاری در کشور است؟
به نظر من این موضوع بهشدت بر بیکاری و بهرهوری شرکتهای کوچک و متوسط تأثیر دارد. زیرا در حال حاضر برخی از افراد ترجیح میدهند که شرح و عنوان شغلی خاصی داشته باشند؛ بهعنوان مثال افرادی هستند که ترجیح میدهند بیکار باشند تا منشی یک شرکت شوند اما زمانی که عنوان همین شغل به مسئول دفتر مدیرعامل تغییر کند، آن شغل را قبول میکنند. برخی افراد هم ترجیح میدهند به سراغ مشاغلی بروند که امنیت شغلی بالاتری دارد مانند مشاغل دولتی و بر همین اساس برای شرکتهایی که کوچک هستند یا نمیتوانند امنیت شغلی لازم را برقرار کنند یا مانند شرکتهای بزرگتر نمیتوانند حقوق بالایی پرداخت کنند، جذب نیرو بهمراتب سختتر میشود. مسئله دیگر هم این است که بعضا افراد در شرکتهایی که کوچکتر هستند، امنیت شغلی لازم را حس نمیکنند و بنابراین ترجیح میدهند که بیکار باشند تا در شرکت کوچکی با حقوق کمتر کار کنند و در آیندهای نزدیک احتمال بیکار شدنشان وجود داشته باشد.
یک موضوع دیگر هم بافت فرهنگی کشور ما است؛ برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، در کشور ما در اغلب موارد افراد تا سنین بالا در خانواده خود پذیرفته هستند و میتوانند در خانواده زندگی کنند. به همین دلیل، وقتی فردی تا سن 25 سالگی هم که بیکار باشد، خانواده بهراحتی خرج او را میدهند و از همین رو احساس نیاز مالی شدیدی را ندارد. یک بحث دیگر هم مدرکگرایی است که در کشور ما بسیار پر رنگ شده است.
در سالهای اخیر، ورودی دانشگاهها بهشدت افزایش یافته و هرچند خروجی علمی دانشگاهها به هیچوجه رشد نکرده اما افرادی که با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند، انتظار دارند شغلی پیدا کنند که در شأن مدرک تحصیلیشان باشد. تأثیر این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله، دقیقا همینطور است. در واقع از همین رو، برخی از افراد بسیاری از مشاغل را نمیپذیرند و حاضر نیستند از مشاغل پایین شروع کنند تا به مشاغل بالاتر برسند. مجموع مسائل مذکور باعث میشود باوجود اینکه بسیاری بیکار هستند، ترجیح بدهند بیکار بمانند تا اینکه برخی از مشاغل را قبول کنند و حقوق پایینی دریافت کنند. تصور برخی افراد این است که به دلیل آنکه مدرک دانشگاهی دارند، درشأن آنها نیست که شغلی با حقوق پایین داشته باشند.
شاید مسئله دیگر هم این باشد که رشتههایی در دانشگاهها تدریس میشود که بعضا تناسبی با نیاز بازار کار ندارد و این در حالی است که در بازار کار شغلهای کارگری یا بدون نیاز به تحصیلات دانشگاهی بیشتر مورد نیاز است. همخوانی نداشتن آنچه در دانشگاهها تدریس میشود با نیاز بازار کار چه مسائل و مشکلاتی را به وجود آورده است. قاعدتا این موضوع هم اثرگذار است. در دانشگاههای کشور ما رشتههایی تدریس میشود که به هیچوجه براساس نیاز بازار کار ایجاد نشده و اصلا بازار کاری برای آن وجود ندارد و خروجیهایی که حاصل میشود، منطبق با نیاز بازار کار نیست. این موضوع موجب شده که برخی افراد در شغلی غیراز آنچه تحصیل کردهاند، مشغول فعالیت هستند.
***
پژمان آزادی:
اشکال از سیستم آموزشی غلط است
پژمان آزادی، کارآفرین معتقد است که در اغلب موارد اشکالات موجود در سیستم آموزشی و حمایت بیقید و شرط خانوادهها از فرزندان خود موجب شده که بسیاری انتظار داشته باشند که با یک کار و تلاش حداقلی به تمام خواستههای خود برسند.
طبق گفته مسئولان تعدادی از پیشنهادهای شغلی از سوی متقاضیان کار پذیرفته نمیشود. به نظر شما این موضوع چه دلایلی دارد و چه تأثیراتی را برجا میگذارد؟
یک واقعیت وجود دارد که برخی از افراد در جامعه ما حاضر نیستند تن به هر کاری بدهند و وقت و انرژی زیادی را برای به انجام رساندن کاری بگذارند، به این دلیل که حس میکنند با یک سطح و فشار کار کمتر هم میتوانند درآمد خوبی داشته باشند. این یک واقعیت است و اگر به این موضوع از حوزه کارفرمایی هم نگاه کنیم، شاید از هر 20 تا 30 نفری که برای کار مراجعه میکنند، یک نفر آنها واقعاً دل به کار بدهد و وقت و انرژی بگذارد و آن کار را به سرانجام برساند. اگر بخواهیم علل این موضوع را جستوجو کنیم در اغلب موارد اشکالات موجود در سیستم آموزشی و روندی که خانوادهها ایجاد کردهاند و حمایت بیقید و شرط از فرزندان موجب شده که بسیاری حاضر نباشند انرژی برای یک کار بگذارند و انتظار دارند که با یک کار حداقلی و تلاش حداقلی به تمام خواستههای خود برسند.
آنچه جوانان و متقاضیان کار در سطح جامعه مشاهده میکنند، چه تأثیری در این رویکرد آنان داشته است؟
آنچه ذکر کردم، واقعیت جامعه است و البته دلیل هم دارد. در کشور ما افرادی هستند که با کارهای دلالی و واسطهگری و با کمترین زحمت درآمدهای بسیار بالایی کسب میکنند. این موضوع باعث میشود جوانی که در این کشور رشد پیدا میکند، بعضی اوقات دچار این توهم شود که با کمترین زحمت میتواند به بیشترین درآمد برسد. این فرد زمانی که با این رویکرد وارد بازار کار میشود، مشاهده میکند که بازار کار بازار بسیار فشرده، رقابتی و سرسختی است و در نتیجه در این بازار دوام نمیآورد.
تلقی برخی این است که مسئولان از پذیرفته نشدن برخی از مشاغل بهعنوان توجیهی برای افزایش میزان بیکاری در جامعه استفاده میکنند. فکر میکنید این تلقی تا چه اندازه صحیح است؟
البته ممکن است برخی از مسئولان از این موضوع بهعنوان یک توجیه استفاده کنند. در واقع وظیفه دولت این است که به ایجاد اشتغال در کشور کمک کند اما جدا از این موضوع که دولت به تمام وظایف خود در این زمینه عمل نکرده است، واقعیت جامعه را نباید کتمان کرد که به دلیل سیستم آموزشی غلط و رفتارهای خانوادهها جوانانی که در این کشور رشد میکنند که سطح توقع بسیار بالایی دارند و حاضر نیستند برای درآمد سختی بکشند و میخواهند با کمترین زحمت درآمد مناسبی داشته باشند.
این در حالی است که در هیچ جای دنیا اینطور نیست و بازار کار در دنیا رقابتی است و افرادی که کار میکنند، بهدرستی و با جدیت وظایف خود را انجام میدهند. از سوی دیگر نباید این موضوع را فراموش کنیم که نیروهای قانع و زحمتکشی در کشور داریم اما زمانی که این افراد وارد پروسه کار میشوند، حتی توقعات بهحق آنان برآورده نمیشود و کارفرما به دلایلی که مهمترین آنها مشکلات اقتصادی موجود در شرکتهای خصوصی است، نمیتوانند حقوق کارمندان خود را پرداخت کنند و تمام این مسائل چرخهای به دنبال یکدیگر هستند.
***
میلاد رزبان:
شغل برخی متناسب با تحصیلات آنان نیست
میلاد رزبان، کارآفرین و مشاور کارآفرینی در حوزه آیتی معتقد است این موضوع که فرد چه شغلی داشته باشد به میزان و سطح تحصیلات وی بستگی دارد، اما در کشور ما حتی افرادی با داشتن مدرک دکترا دست به کارهایی میزنند که هیچ تناسبی با تحصیلات آنان ندارد.
به گفته وزیر کار سال گذشته ۱۰۰ هزار نفر پیشنهاد شغلی خود را رد کرده و ترجیح دادند که بیکار بمانند و از همین رو باید نگاه کلاس کاری درباره شغل تغییر یابد. نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟
البته برخی کارشناسان نظر عکس وزیر کار را دارند و معتقدند افرادی که تحصیل کردهاند، نباید دست به هر کاری بزنند. قاعدتا این موضوع که فرد چه شغلی داشته باشد به میزان و سطح تحصیلات وی بستگی دارد اما در کشور ما حتی افرادی با داشتن مدرک دکترا دست به کارهایی میزنند که هیچ تناسبی با تحصیلات آنان ندارد و در واقع به این شکل که گفته میشود، نیست و برخی از افراد، کارهایی را انجام میدهند تا فقط امورات خود را بگذرانند.
اما اگر فردی با توجه به تجربه و تحصیلاتی که دارد وارد یک شغل شود، مسلما بازدهی بالاتری خواهد داشت و خیلی میتواند مفیدتر باشد. بر همین اساس صحبتی که وزیر کار مطرح کرده، جنبههای مثبت و منفی دارد. این موضوع که افراد با هر مدرک تحصیلی به هر کاری دست بزنند، باعث میشود شغلی داشته باشند اما از یک طرف فردی که چند سال از عمرش را صرف کرده و تحصیل کرده است، اگر کارگری کند، چندان خوشایند نیست.
شاید مشکل از اینجاست که فرصت بسیاری برای تحصیلات دانشگاهی در کشور ما ایجاد شده و در مقابل نیاز بازار کارمان با آنچه در دانشگاهها تدریس میشود، متفاوت است و نیاز بازار کار شغلهایی است که به تحصیلات دانشگاهی نیازی ندارد؟
من اگر بخواهم یک مقایسه کلی بکنم، در سایر کشورها افراد در سنین کم و درمراحل پایینتر اهداف خود را مشخص میکنند، حتی اگر قرار باشد مشاغل سطح پایینی را انتخاب کنند. زیرا در این کشورها تمام مسائل تئوری نیست و برخی از مسائل عملی است. مشکل کشور ما این است که همه چیز را بهصورت تئوریک یاد میگیریم و تئوریک هم آموزش میدهیم. در کشور ما علت این موضوع که همه میخواهند مدارج تحصیلی را طی کنند، مسابقهای است که بر سر اخذ مدرک تحصیلی به راه افتاده و این موضوع موجب شده که تعداد زیادی فوقلیسانس و دکترای بیکار داشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از کشورها بعضی از افراد به لیسانس اکتفا میکنند و درآمدهای خوبی هم دارند.
به نظر شما ممکن است یک مشکل دیگر، این باشد که بعضی از مشاغل حقوق پایینی دارند و متناسب با تحصیلات افراد نیستند و از آنجا که برخی خانوادهها هم نیاز مالی فرزند خود را تأمین میکنند، بنابراین افراد صبر میکنند تا موقعیت بهتر شغلی را به لحاظ دریافت حقوق و دستمزد به دست بیاورند. این موضوع را در آنچه در بازار کار اتفاق افتاده است، چقدر مؤثر میدانید؟
این دیدگاه در مورد افرادی که چندین سال سابقه کاری دارند و به حدی رسیدهاند که میخواهند زندگی خود را ارتقا دهند، میتواند صدق پیدا کند و برای افرادی که دارای چنین شرایطی هستند، معنا و مفهوم داشته باشد. اما در مورد افرادی که صرفا از دانشگاه فارغالتحصیل شده و هیچ تجربه کاری ندارند، مقداری زیادهخواهی است و اگر کسی به دنبال درآمد بیشتر است، باید بپذیرد که تجربه و سابقه لازمه آن است.