همین که آفتاب تهران از ماههای اول سال داغی بیوقفهاش را روی سر شهر پهن میکند مشکل دیگری گریبان مردم را میگیرد به نام بیآبی... بله! بیآبی همزاد همیشگی تابستانهای تهران است که هر چقدر هم زمستانها برف و باران بیاید (که البته آن هم نمیآید) باز هم بیآبی با ما همراه است.
حالا قصه مردم و دعوای همیشگی با آب زمانی شروع میشود که شلنگهای آپارتمانها راهی خیابان جهت شستن اتومبیلها شده و مردمی بیخیال، به نظافت روزانه ماشینها مشغولند. اگر جرات دارید و اعصاب اضافه همراهتان هست نزدیکشان بروید و به صدای آرامی بگویید دوست عزیز در این بیآبی بهتر نیست ماشین را با آب تصفیه شده شهری نشویید؟
برخورد محترمانه مردم که «به شما ربطی ندارد پولش را میدهم» آنقدر جا افتاده است که مدتهاست کمتر کسی به خودش اجازه میدهد با آن وارد مذاکره شود. اینگونه از مردم زمانی که برای استحمام روزانه راهی حمام میشوند هم آنقدر زیر شیر باز و ریزش یکنواخت آب راحت میایستند که گویا آب شهری ارث پدریشان است و کسی نباید آنها را محروم کند. همین مردم نازنین وقتی درگیر مسائل مملکت میشوند چنان بادی به غبغب میاندازند و دم از فرهنگ و احترام به حقوق شهروندی میزنند که اگر یکی نداند در دل زندگیشان چه میگذرد فکر میکند آنها چقدر به اینجور مسائل احترام میگذارند. حالا از شستن ظرف و پتو و فرش با آب شهری بگذریم!
حالا اگر بخواهیم بحث را کمی جدیتر دنبال کنیم باید ببینیم چرا در سرزمینهای جهان اول آب تصفیه شده را راهی لولههای شهری نمیکنند تا مردم با آنها هم حمام کنند هم آن را نوش جان کنند اما در کشور ما این همه زحمت برای جمع کردن آب میکشند در آخر هم تصفیهاش میکنند و میفرستند به لولههای شهر تا مردم به بهترین نحو از آن استفاده کنند و در آخر مردم بنالند که چرا آب کم است و دولت بگوید آب را به رویتان میبندیم اگر صرفهجویی نکنید.
چند سالی هم هست که انواع کمپین در صفحههای مجازی و واقعی و رسانهها راه میافتد برای فرهنگسازی بین مردم که با آب آشتی کنند و این نعمت را بیجهت دور نریزند. اما بهظاهر هیچکس در این راه موفق نبوده جز مردم که قطره قطره آب را به جای جمع کردن دور میریزند و بر این باورند مال خودشان است و پولش را میدهند.
* روزنامه نگار