زمان میگذرد؛ چه از آن بهترین استفاده را داشته باشید یا آن را تلف کنید. زمان فاکتور ارزشمندی است که گاهی نادیده گرفته میشود، برای رسیدن به موفقیت زمانتان را مدیریت کنید. انسان بهویژه وقتی در جایگاه مدیر قرار میگیرد، باید در حال زندگی کند و تمام همت و تلاش خود را برای زمان حال به کار برد و از گذشته تنها عبرت و پند بگیرد و در کوشش برای ساختن آینده باشد. مدیریت زمان به خودی خود، هدف نیست. بلکه یک وسیله است. هدف اصلی این است که کاری را که آغاز میکنیم بتوانیم با صرف کمترین انرژی و در مناسبترین زمان به پایان برسانیم. وقت و عمر بدون شک ارزشمندترین دارایی انسان است، چرا كه هرگز قابل برگشت نیست و بازتولید نمیشود.
وقت را نه میتوان به كسی داد و نه میتوان از كسی قرض گرفت. عمر تنها ماشینی است كه دنده عقب ندارد. فقط میتوان از زمان به نحو احسن استفاده كرد. وقت تنها دارایی مشترك بین انسانهاست كه برخی درست از آن بهره میبرند و حتی ثانیهها برایشان ارزشمند است و در ثانیهها موفقیت خود را مشاهده میكنند. ولی برای برخی روزها و ماهها و سالها و کل عمر ارزشی ندارد. مدیریت زمان، یکی از دغدغههای مهم بسیاری از ماست.
البته گاهی اوقات هم به اشتباه مشکلات دیگر خود را ناشی از مدیریت زمان میدانیم. وقتی که تصمیم میگیریم به یک انسان بزرگ تبدیل شویم، وقتی به غولهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان فکر میکنیم، وقتی میخواهیم تاثیری ماندگار از خودمان در حوزه علم و دانش و فرهنگ و هنر به جا بگذاریم، یکی از نخستین چیزهایی که به خاطر میآوریم محدودیت زمان است. خصوصا اگر به سن خودمان فکر کنیم و احساس کنیم تا این نقطه که هماکنون آمدهایم، به اندازه کافی از عمر و وقت خودمان استفاده نکردهایم.
گاهی کمبود زمان ممکن است به دلیل مشکل در اولویتبندی کارها و فعالیتها باشد. گاهی کمبود زمان ممکن است ناشی از واگذار نکردن کارها به دیگران باشد. گاهی کمال طلبی نیز میتواند یکی دیگر از دلایلی باشد که ما را در نهایت به سمت مدیریت زمان سوق داده است.حل موردی مشکلات و نداشتن نگاه فرآیندی میتواند دلیل دیگر کمبود زمان باشد. گاهی دلیل دیگری که بسیاری از ما دچار کمبود زمان میشویم، ضعف ما در هنر نه گفتن است.
کسانی که معتقدند مشکل مدیریت زمان دارند، عموما مشکلشان در مدیریت زمان نیست، بلکه در اهمال کار بودن است و اینکه نمیتوانند در لحظه مناسب خودشان را برای انجام کار، برانگیزانند و آن را به عقب میاندازند. در طول زمان، این مشکل به تعویق انداختن، خود را با نامی دیگر، یعنی نیاز به مهارت مدیریت زمان نشان میدهد. زیاد کار کردن و شلوغ بودن و زود به دفتر کار آمدن و دیر از محل کار رفتن، برای بسیاری از ما به یک ارزش تبدیل شده است.
یک جور فخرفروشی مدیریتی. مدیران هم با همین نگاه، کارمندی را کارمند خوب میدانند که زود بیاید و دیر برود. در حالی که کارمند و مدیر خوب، باید بتواند در حالی که دیر میآید و زود میرود، خروجی خود را افزایش دهد. ساعت کار، الزاما پیشبینیکننده خوبی برای خروجی یک فرد نیست.