داستان آلودگی شهر تهران قصه تازهای نیست؛ نه زمان میشناسد و نه فصل؛ گاهی در اوج گرما هوا خفه و تاریک و دودی است گاهی در دل سرما هوای شهر میگیرد و نفس مردم تنگ میشود و هربار چندین و چند نفر راهی بیمارستان میشوند و گاهی جان خیلیها در این هوا گرفته میشود. اینها قصهای نیست که بتوان به راحتی از کنارش رد شد و پوزخندی زد و فکر کرد هوا برای ما آلوده نیست. شاید هرازگاهی چارهای نمیماند جز اینکه آدم فکرهای عجیب بکند تا کمی از دلهرهاش در هیاهوی این شهر غبار گرفته کاسته شود.
وقتی هوای تهران رنگ قهوهای میگیرد و آلودگی تا پای جان آدمها دستش را دراز میکند، یکی از بهترین وقتهایی است که میتوان خیال را باز کرد و در آن دست انسانی را گرفت تا هوایی تازه کند. آدمهای کوچک این شهر بهترین انسانهایی هستند که میتوان راه آنها را باز کرد تا به دایره فکرهای عجیب ما راه یابند. البته شاید بگویید پس مسئولان دولتی چه؟ در همین جا باید به یک نکته اشاره کرد و آن هم اینکه مسئولان دولتی آمدهاند تا باری از روی دوش جامعه بردارند. یعنی در اصل باید اینگونه باشد و رسالت حرفهای نهادی مانند دولت نیز همین کم کردن وزن گرفتاریها و سختیهای جامعه است ولی اگر کمی از این رویکرد اصولی و منطقی خود کم کنیم، میشود بسیاری از مصیبتها را قبل از رسیدن اورژانس دولت برطرف ساخت.
حالا دوباره به اصل موضوع بازگردیم. بارها گفتیم و نوشتیم که در همین شهر خیلیها به خاطر نداشتن درآمد کافی برای خرید داروهای خاص تا پای مرگ جلو میروند. این حادثهها را اگر بخواهید از نزدیک بشنوید کافی است قدم به دنیای کودکان خیابانی بگذارید تا ببینید همین انسانهایی که هنوز شیشه عمرشان از نصف هم نگذشته در اثر ابتلا به لاعلاجترین بیماریهای دنیا چندین برابر بیشتر از مردم عادی، خاک را تنپوش میکنند و بیآنکه نامی از آنها بیاید برای همیشه میروند. اینها یکی از فقیرترین اقشار این سرزمین هستند، که آلودهترین روزها هم باید در دل ماشینها بدوند.
حالا فکر کنید یک روز صبح جمعیت زیادی را میبینید که خود آستینها را بالا زدهاند تا لبخند را مهمان لبهای این کودکان کنند. مثلا نیمی از مردم کشور (به فرض 37 میلیون نفر) نفری هزار تومان گذاشتهاند تا برای این کودکان فقیر سرزمین مادری خود یک ماسک هدیه بخرند تا دود کمتری در ریههای کوچکشان خانه کند. به نظر شما با چنین کاری چقدر میتوان به کودکان غمزده این شهر لبخند و شادمانی هدیه داد؟ گاهی اوقات فکر عجیب خیال ما را نجات میدهد.
* روزنامه نگار