بعد از صدور مجوز اکران فیلم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نوبت به پخش یک اثر سینمایی میرسد. در کشورهایی که دارای صنعت سینمای نسبتا حرفهای هستند، در این مرحله تهیهکننده با یک سازمان یا تشکیلات که در زمینه پخش و توزیع فیلم فعال است، وارد مذاکره میشود و مسئولیت واگذاری فیلم به سالنهای سینمایی و پردیسها و همچنین اجاره آنها را نیز شرکت نامبرده برعهده میگیرد. در واقع شرکتهای پخشکننده بهعنوان واسطهای میان تهیهکننده و صاحب اثر و سینماداران محسوب میشوند. این شرکتها همچنین وظیفه تبلیغات درباره فیلم را نیز برعهده گیرند و خدمات مورد ارائه آنها در قالب یک پکیج تبلیغاتی به سازندگان ارائه میشود.
البته تأمین هزینه مواد تبلیغی بسته به نیاز و توافق صورت گرفته و مندرج در قرارداد توسط تهیهکننده تأمین میشود. اما نسخههای اکران فیلم را پخشکنندگان موظف هستند با هزینه خود در اختیار سینماداران بگذارند. کار شرکتهای پخشکننده به همین جا ختم نمیشود. این شرکتها که تعداد آنها در ایران نسبتا زیاد است و به حدود ۳۰ تا ۳۵شرکت میرسد، همچنین باید به واسطه ارتباط مویرگی با سینماداران در شهرستانها و شهرهای دیگر فروش قابل قبول و متصوری را برای سازندگان اثر به ارمغان بیاورند. هرچند که میزان فروش متاثر از عوامل خواسته یا ناخواسته دیگری نیز است.
با این حال در پایان مهلت اکران ۹ درصد از فروش با توجه به نرخ مصوب به مالیات بر ارزش افزوده و ۵ درصد به شهرداری بهعنوان متولی سینماها تعلق میگیرد. باقیمانده فروش نیز طی سهمهای برابر ۵۰ درصد بین تهیهکننده و صاحبان سینما تقسیم میشود. از این میان تهیه کنندگان باید ۱۰ درصد از سهم خود را به شرکتهای پخشکننده اختصاص دهند.
این قاعده اگرچه روی کاغذ کاملاً تعریف شده و منسجم به نظر میرسد اما در نظر گرفتن برخی مسائل و مشکلات حوزه پخش فیلم در ایران باعث میشود تا نتوانیم نظام پخش را در قیاس با نظام تولید سینمایی- که آن هم با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند- در خور بدانیم، چراکه اگر بهطور متوسط سالانه ۱۰۰فیلم در ایران ساخته شود و ۳۰شرکت پخشکننده در بهترین شرایط خواهان توزیع آثار سینمایی باشند، هر یک از آنها بهطور متوسط سه تا چهار فیلم را پخش خواهند کرد اما زمان ۳۶۵روزه سال با توجه به زمانهای راکد فروش در سینما، تعطیلیها و مناسبتهای مذهبی و ملی و مهمتر از همه تعداد سینماهای محدود کشور که حتی توزیع مناسبی هم در سراسر مناطق ایران ندارند، اجرای تعهدات موسسات پخشکننده را با تردید و علامت سوالی بزرگ مواجه میکند.
بنابراین ناگزیر بسیاری از آنها از میدان رقابت برای فروش و سهم داشتن از سینماهای خوب و مجموعههای پرمخاطب باز میمانند. برخی از موسسات در این میان به بقای خود به لحاظ اقتصادی میاندیشند. بنابراین درآمد اصلی خود را به شاخههای دیگری همچون تولید یا فعالیتهای جنبی دیگر معطوف میکنند. همین موضوع آنها را از تمرکز بر پخش باز میدارد و مشکلات این حوزه را بیش از پیش میکند.
از طرف دیگر موسساتی که مدیران اصلی و دستاندرکارانشان ارتباطات و مناسبات بهتری با سینماداران و مدیران دارند، شناخت و تجربهشان در این حرفه بیشتر است یا عملکرد موفقی در جذب و فروش فیلمهای خوب داشته و به اصطلاح امتحان خود را پس دادهاند، فعالیت خود را توسعه میدهند و در رقابت موفق میشوند.
به این عرصه همچنین باید سهم دولت را نیز اضافه کرد. چنانچه برخی از سازمانها و نهادهای دولتی در سایر بخشهای هنری و فرهنگی نیز مشارکت پویا دارند، از جمله سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری هم جدا از حضور در جریان تولید به واسطه در اختیار داشتن بعضی سالنهای مطلوب سینما میتوانند قدرت برتر میدان باشند و در اکران فیلمهای خود آمار فروش خوبی را به جای بگذارند. در واقع بخش دولتی همچون بسیاری از حوزههای اجتماعی، اقتصادی و ورزشی و. . . نتوانسته است ناظر بر جریان سینما در بخشهای ذکر شده باشد.
درحالیکه شاید خروج تدریجی آن از نظام پخش و توزیع فیلمهای سینمایی بتواند طیف وسیعی از نگاهها و سلیقهها را در سالنهای کشور به نمایش بگذارد و شرایط برابری را برای صاحبان آثار فراهم کند. از طرف دیگر به نظر میرسد شرایط خاص سینمای ایران از نظر شأنیت دینی و برخورداری از مفاهیم اخلاقی و برخی ویژگیهای بومی که با جریان عمومی سینمای حاکم بر دنیا اتفاقا در تضاد قرار دارد، در سالهای اخیر کمتر توانسته است از مرزها عبور کند و ضعف در جذب سرمایهگذاران خارجی و تولید مشترک با کشورهای دیگر و بهرهگیری از ظرفیتها و امکانات خارجی موضوع مورد غفلتی در سینماست که قطعاً تقویت و اصلاح آن به چرخه پخش نیز کمک شایانی خواهد کرد.
با همه این تفاسیر باید گفت که آنچه آغازگر و نقطه شروع هر سمت و سو و جهتی در سینماست، ایدههایی است که روی کاغذ آمده، به فیلم تبدیل شده، اکران و دیده میشود. اما همین طرح ساده میتواند محرک و جریانساز موفقیتهای بزرگ یا ناکامیهای مهیب و شکست در اقتصاد سینمای ایران باشد. چنانچه مواردی از جمله فروشهای خوب مقطعی در ادوار مختلف از جمله نوروز امسال که جان تازهای را بر پرده سینماها بخشید، این مهم را بارها و بارها به اثبات رسانده است.