بزرگان بازاریابی بر این باورند که به جای یافتن راهی برای اینکه چیزی را به کسی بفروشید، باید روی این تمرکز کنید که مشتریان در مورد محصولات شما چه احساسی دارند. اگر شما قادر به مدیریت چنین چیزی باشید و ارتباط احساسی خوبی برقرار کنید، احتمالا قادر خواهید بود تا یک مشتری مادام العمر به دست آورید.
شاید گاهی به عنوان یک بازاریاب از آن طرف بام افتاده و با خرج احساسات اضافی به موفقیت و کسب و کارمان لطمه بزنیم. وقتی کنترل بعضی چیزها از دست خارج می شود و لحظه به لحظه توازن احساس تان را از دست می دهید، روحیه شما پایین می آید و شادی و موفقیت از شما و در نتیجه از کسب و کارتان فرار می کند؛ در این زمان یک سری کارهای کوچک است که می توانید برای برگرداندن آنها انجام دهید.
اگر شما واقعا مشتریان خود را می شناسید، مطمئنا از کشمکش ها و خواسته های روزانه آنها آگاه هستید. با توجه به این مهم سعی کنید مشکلاتی را که همه مشتریان با آن مواجه هستند پیدا کنید و سپس در حد معقولی به آنها بفهمانید که شما می توانید این مشکل را برطرف کنید. اما اگر فقط روی درصد کمی از افرادی که در تنگناها هستند تمرکز کنید؛ ممکن است بسیاری از مشتریان را نادیده بگیرید، بنابراین سعی کنید روی درصد بزرگی از بازار هدف خود متمرکز شوید.
سوء استفاده از احساسات مشتریان بسیار مخرب است. یک فروش معقول با یک مشکل آغاز می شود و گام بعد توضیح یک راه حل و مزایای آن است. اما یک فروش ساده و غیرمنطقی متکی بر احساسات و ادعاهای اغراق آمیز است و تنها یک فروشنده غیراخلاقی این کار را انجام می دهد. حال چگونه می توان از اعمال نفوذ عاطفی اغراق آمیز جلوگیری کرد. راه حل ابتدایی آگاهی است.
شما باید تأیید کنید که مشتریان نباید نگران باشند؛ شما می توانید مشکل آنها را حل کنید. وعده های بسیار بزرگی ندهید، به آنها بگویید که شما توانایی حل این مشکل را در خود می بینید و به زودی آنها متوجه آن خواهند شد.
برای آنکه بتوانید در حد معقول به مخاطبان تان وعده بدهید یک راه حل این است که یک نمونه متفاوت باشید. نسبت به مشتریان مطالعه موردی داشته باشید. مطمئنا مطالعه یک مشتری که نیاز کمی به محصولات شما دارد بسیار متفاوت از یک مشتری ای است که کل زندگی اش با محصولات شما تغییر می کند. اگر شما سطوح مختلفی از خدمات را به انواع مختلفی از مشتریان ارائه دهید لازم نیست اعمال نفوذ احساسی افراطی داشته باشید.
راه دیگر این است که محصولات خود را تقویت کنید. مطمئن شوید که به طور کامل به محصولات خود اعتماد دارید. اگر به عنوان یک بازاریاب هوشمند به طور مداوم با نیازهای در حال تغییر مشتریان منطبق شوید دیگر لازم به اعمال نفوذ عاطفی افراطی ندارید.
مخاطبان خود را بشناسید و مشکلات آنها را کشف کنید. شما می توانید راه حل های هوشمندانه برای مشکلات آنها در محتوای خود، محصولات وخدمات ارائه دهید. اگر شما واقعا مشکلات و نیازها را بشناسید دیگر لازم نخواهد بود که به افراط و تفریط بپردازید و پی در پی به یاد مشتریان بیندازید که زندگی آنها با محصولات شما بسیار آسان خواهد شد.