مفهوم نوآوری باز به ارتباط سیستم نوآوری یک سازمان با محیط پیرامونیاش بازمیگردد. زمانی نوآوری از نوآوری بسته به نوآوری باز تغییر میکند که یک ارتباط دوجانبه میان نوآوری موجود درون سازمان و دانش نوآوری در خارج از سازمان ایجاد شود. هرچقدر این ارتباط دو طرفه و تعامل بیشتر و گستردهتر باشد، نوآوری در آن سازمان بازتر است.
هرچقدر سازمان دست محیط بیرون را باز بگذارد تا دانش بیرونی بتواند به نوآوری سازمان دسترسی داشته باشد، تعامل بیشتر و بازتری با خارج خواهد داشت و نوآوری آن سازمان شکل بازتری به خود میگیرد، اما اینکه چقدر این پروسه در شرکتهای ایرانی وجود دارد و براساس نوآوری باز در سازمانهای ایرانی وارد شده است یا خیر، باید گفت که دو عامل سبب شده تا سازمانهای ایرانی چندان به سمت بحث نوآوری باز نروند. یکی از این عوامل عدم تمایل سازمانها و دیگری ناتوانی آنها در ورود به این بحث است.
در سازمانهای ایرانی عارضهای بهعنوان NIH وجود دارد که به معنای Not invent here یا اینجا اختراع نشده نسبت به نوآوری خارج از سازمان وجود دارد که این مبحث به شکل یک دانش غیرکاربردی شناخته میشود. این امر نشانه عدم تمایل سازمانها به این مبحث است که البته این عدم تمایل تا حد زیادی به ناتوانی سازمانها بازمیگردد. این سازمانها مکانیزم پایش خوبی نسبت به جذب نوآوری خارج از سازمان ندارند تا بدانند چه دانش خارج از سازمانی برای ورود به آن مناسب است. در اصل براساس آنها اشرافی به اتفاقاتی که در خارج از سازمان آنها میافتد، ندارند.
پیادهسازی نوآوری باز یکسری الزاماتی دارد، مهمترین الزامی که در ابتدای امر برای جذب نوآوری خارجی وجود دارد مقوله تقسیم دانش در سازمان است. یعنی اساس سازمان باید بربحث اشتراکگذاری دانش بنا شده باشد تا سازمان نگران به اشتراکگذاری دانش و جذب دانش شرکت رقیب نباشد. براساس این الزام، سازمان باید آمادگی و تمایل ارتباط با محیط بیرونی سازمانش را داشته باشد.
مقوله مزیت رقابتی برای توجه به بحث نوآوری بسیار مهم است که با توجه به شرایط انحصارگرایی کمپانیهای ایرانی چندان نمودی ندارد. فضای غیررقابتی حاکم در ایران خواه ناخواه نیاز به نوآوری در هر سطحی حتی نوع بسته آن را ناکارآ کرده و کمپانیها زمانی که میتوانند محصولاتشان را بفروشند و سود کنند لزومی به ورود نوآوری در سازمانهای خود احساس نمیکنند. براساس این امر نه آنکه نوآوری در سازمانهای ایرانی محدود که میرا است و نوآوری در سازمانهای ایرانی از میان رفته است.
شرایط برای عملیاتی کردن مقوله نوآوری باید مهیا باشد، نمیتوانیم یک مبحث تئوریک را وارد سازمان کنیم و بگوییم بدون آن نمیتوانیم در صنعت رشد کنیم. نوآوری گیاهی است که باید در فضای مناسب و مستعد کاشته شود تا بتواند رشد کند و بارور شود. این شرایط وابسته به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. سیاست نهادهای سیاستگذار و شرایط اجتماعی باید به سمتی برود که فضای رقابتی در کشور ایجاد شود تا در نهایت به توان با تکیه بر نوآوری و توسعه آن از بسته به باز سبب گشایش اقتصادی و رشد و توسعه آن شد.
البته درحالحاضر بنگاههای کوچکی هستند که نوآوری را در شکل مدرن خود که همان نوآوری باز است در سازمان خود گنجاندهاند و از این طریق توانستهاند سبب افزایش بهرهوری سازمانشان شوند. ولی چون تعداد آنها کم و معدود است و کوچک هستند، چندان به چشم نمیآیند و در میان انبوه سازمانهای بزرگ انحصاری ناپدید هستند.
سازمانهای ایرانی برخی از نوآوری بسته و برخی از نوآوری باز استفاده میکنند. در ایران استفاده از نوآوری بسته بیشتر نمود دارد و هنوز نوآوری به شکل بسته نیز چندان جا نیفتاده تا بخواهد به نوآوری باز تبدیل شود. فرهنگ حاکم بر مدیریت سازمانهای ایرانی مدیریتی سنتی است و با مقوله نوآوری چندان احساس نزدیکی نمیکند. سازمانهای ایرانی درکی از اشتراک دانش، رقابت و ورود تکنولوژیهای تازه ندارند.
این فرهنگ سازمانی و قالب موجود است که باید به سمتی حرکت کند که سازمان را آماده پذیرش بحث نوآوری کند بنابراین در ابتدا نیاز، سپس تمایل و در انتها توانایی ورود به بحث نوآوری است که سازمان را به سمت مقوله نوآوری میبرد و پس از آنکه نوآوری بسته وارد سازمان شد و سازمان در درون خود توانست دست به نوآوری و خلق بزند، کمکم فضای بازتری در آن ایجاد میشود و آماده میشود تا نوآوری باز را پذیرا باشد.
نوآوری باز اکنون یک بحث مدرن و بهروز است که در همه سازمانهای پیشرو جاافتاده و بدون آن رشد کمپانیهای بزرگ قابل تصور نیست. رقابت در بازار جهانی امروز کاملا وابسته به مقوله نوآوری باز است و هر سازمان بزرگی که این امر را نادیده بگیرد یا در آن موفق عمل نکند دیر یا زود از عرصه رقابت خارج میشود. سازمانهای ایرانی نیز اگر قصد ورود به بازار جهانی و رقابت دارند کمکم باید به این سمت بروند.