مفهوم نوظهوری باعنوان بازاریابی کارآفرینانه وجود دارد که سعی میکنیم در این متن به این عنوان پرداخته و با پیشنهاد چارچوبی منطقی و فرآیندگرا، شیوه ساماندهی فعالیتهای بازاریابی را در بنگاههای کارآفرین تشریح کنیم. فرد کارآفرین کارکردی قوام یافته در بازاریابی این قبیل بنگاهها را در پیش میگیرد و با بهرهگیری از تواناییهای فردی خود، تجارب و تکنیکهای کاری، قوه شهود و ادراکات شخصی، سرعت و دقت عمل در کنار پایبندی به اصول اخلاقی در بازار سعی در کسب سود بیشتر و ارائه ارزشی بالاتر نسبت به سایر رقبا برای مشتریان اولیه و ثانویه خود دارد.
راهاندازی یک کسبوکار موفق نیازمند مجموعهای از مهارتهای اساسی است. اگرچه راهاندازی این نوع کسبوکار به سرمایه هنگفتی نیاز ندارد اما لازمه درآمدزایی از همان سرمایه اندک نیز برخورداری از مهارتهای مدیریت مالی، مدیریت زمان، سازماندهی، مدیریت فردی و مهمتر از همه مهارت یا ذهنیت بازاریابی و به عبارتی داشتن روحیه کارآفرینی است.
در واقع فرآیند بازاریابی، یک عملکرد جامع و مجموعهای از فرآیندها جهت ایجاد، برقراری ارتباط و خلق ارزش برای مشتریان و مدیریت روابط با آنها جهت ایجاد ارزش سودآوری در یک کسبوکار است. بنابراین لازمه موفقیت و ماندگاری یک کسبوکار، ایجاد روابط بلندمدت با مشتریان و خلق ارزش برای آنان است که این امر از عهده یک بازاریاب به خوبی بر میآید.
در این متن سعی شده است که جایگاه و اهداف بنگاههای کوچک و متوسط توضیح داده شده و به راهبرد استراتژیک بخش بازاریابی این بنگاهها که در واقع همان نقشه راه ساختار بخش بازاریابی و فروش برای این شرکتهاست، پرداخته شود. هماکنون تعداد زیادی واحد صنعتی- تجاری با تعداد بسیار زیادی کارمند در جهان فعالیت میکنند که بیشتر آنها را مؤسسات کوچک و متوسط تشکیل میدهند و این به معنای همان کارآفرینانی است که بازاریابان موفقی هستند.
برخی کارشناسان معتقدند توجه به بنگاههای کوچک و متوسط، باعث رونق فضای کسب وکار و بهبود رقابت در بازار، همچنین سبب شناسایی و توسعه فرصتهای جدید در هر کشوری خواهد شد. به اعتقاد آنان، بهرهگیری از ویژگیهای مؤثر این صنایع در رفع بسیاری از معضلات و دشواریهای اقتصادی دنیای جدید بیانگر این واقعیت است که بزرگ کردن بنگاههای اقتصادی، تنها راه افزایش نرخ رشد نیست.
صنایع یا بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط، سازمانهای محدود اقتصادی هستند که با ایده کارآفرینی و بهکارگیری سرمایههای کوچک، در فرآیند تولید شرکت میکنند. این واحدهای کوچک با تثبیت بازار اقتصادی، از طریق تنوع و وفور مشاغل و تولید، تصویر مناسبی از ثبات نرخ رشد را به نمایش میگذارند و با توجه به ویژگیهای خاص خود قادرند، تعامل مثبتی برای کاهش نارساییهای سیستم بازار فراهم کرده، نقشی کلیدی در جهت رسیدن دولت به اهداف توسعهای خود ایفا کنند.
بنابراین با توجه به نقش حیاتی این صنایع و بنگاهها در رشد اقتصادی و توسعهای کشور، لازم است دائماً صورت دینامیک فرصتهای جدید شناسایی و بازارهای جدیدی برای فروش محصولات این صنایع ایجاد شود و مکانیزم بازاریابی و فروش در این صنایع به صورت خاص طرحریزی و حمایت شود.
از طرفی، شناسایی خلأهای موجود در بازار، مشتریگرایی، اهمیت دادن به کیفیت کالا و خدمات (مدیریت کیفی)، سازماندهی کاری مناسب، استفاده از نیروی کار ماهر و حضور اینترنتی را میتوان از جمله عوامل مؤثر درموفقیت شرکتهای کوچک و متوسط دانست.