تهران راز و رمزهای زیادی دارد. بعضی از این رمز و رازها عیان و آشکار هستند و برخی دیگر نهفته و ناپیدا. در حافظه کلانشهر تهران مکانهای زیادی هست که نقش مهمی را در زمانه خود بازی کردهاند. مکانهایی که به تاریخ پیوستهاند یا همچنان پس ازگذر سالها بر سر جای خود برقرارند و میتوان با دیدن آنها گذشتههای دور را لمس کرد. سبزه میدان، نخستین میدان اصلی پایتخت جزو این مکانها است. یادگار تهران قدیم بایگانی بسیاری از حوادث و رویدادهای تاریخ ایران که با افت و خیزهای زیادی همراه بوده و حالا به آلبوم زنده خاطرات شفاهی تهران بدل شده است.
امروزه، سبزه میدان و خیابانهای مقابل آن دستخوش تغییراتی تازه و بدیع شده که میتوان آن را بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری این قسمت از شهر در فهرست اماکن دیدنی به یادها سپرد. قرار است به یکی از قدیمیترین مناطق تهران که خاطرات زیادی را از گذشته تا به حال دردل خود دارد، بروم. حال غریبی پیدا میکنم. این بار با دفعات قبل که اینجا آمدهام فرق دارد؛ انگار به مشاهده دیروز دعوت شدهام. به مدد غول آهنی زیرزمینی که ایستگاهش تقریبا نزدیک محل توقف حملونقل عمومی غالب آن دوران بوده (درشکهها) پیاده میشوم. ایستگاه 15 خرداد، چهارراه گلوبندک.
خیابان 15 خرداد فعلی (بوذرجمهری سابق) از چهارراه وحدت اسلامی (شاپور) شروع شده و تا بعد از خیابان ری ادامه پیدا میکند. راسته سبزه میدان، مابین چهارراه گلوبندک تا خیابان ناصرخسرو قرار دارد. از سمت جنوبی به مجموعه کاخ گلستان و در ابتدای بازار بزرگ تهران واقع شده است. قدمت این منطقه به اواخر دوره زندیه و اوایل سلسله قاجار بازمیگردد.
این مکان در ابتدا به دلیل وجود خندق در اطراف کاخ گلستان، به «تخته پل» معروف بود. در اواخر دوره زندیه و اوایل سلسله قاجار، در محوطه وسیع آن ترهبار و انواع سبزیجات مورد نیاز مردم تهران کاشته میشد و علت نامگذاری آن به سبزه میدان به این خاطر بوده است. علاوه بر آن در این مکان احشام و طیور (گاو، گوسفند، شتر، اسب، الاغ و مرغ و خروس) فروخته میشد.
این وضعیت از میدان منظرهای زشت و کثیف پدید آورده بود که به دستور امیرکبیر و اقدامات حاج علیخان حاجب الدوله که سمت نایب فراش باشی دربار ناصری را داشت، تغییر کاربری داد و به تفرجگاه بدل شد و تقریباً به صورت امروزی درآمد و به محلی برای کسب و تجارت تبدیل شد.سال ها بعد، ضلع جنوبی سبزه میدان مشرف به بازار اصلی، شکل و شمایل نو و جدیدی به خود گرفت (تقریباً نمای فعلی) و با بافت قدیمی که در زمان قاجاریه بنا شده بود، پیوند خورد و به مرکز عمده تجاری پایتخت تبدیل شد.
شاید این قسمت از شهر به مانند گذشته دارای اهمیت نباشد، اما در قدیم از اماکن بسیار مهم تهران بود و بازارها و راستههای منشعب از آن نبض اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی پایتخت به شمار میرفت. در این منطقه جدا از کسبوکار، جای مناسبی برای شنیدن اعلانات حکومتی که توسط جارچیها انجام میشد، بوده است. همچنین به خاطر مساجد کوچک و بزرگ و وجود چندین امامزاده، محل تجمع مردم برای مراسم سوگواری در ایام محرم بود. هماکنون نیز مردم به همراه کسبه به برگزاری مجالس عزاداری حضرت سیدالشهدا در ماه محرم اقدام میکنند.
رگ و مویرگ
در قسمت شمالی سبزه میدان، گذرگاههای اصلی و مسقف بازار بزرگ تهران قرار دارند. بازار امیر، زرگرها، کفاشها، حمام چال، پاچنار، نظام (فراشباشی)، حضرتی، نوروزخان، بینالحرمین، چهارسوق، منوچهرخانی، خیاطها، غریبان و. . . از گذرگاهها یا راستههای ورودی به قلب بازار اصلی تهران هستند. از همان ابتدای گذرگاه ظاهر محوطه جلبتوجه میکند. کف خیابان سنگفرش شده و از آسفالت و عبور و مرور ماشینها خبری نیست. از تقاطع خیابان خیام (چهاراه گلوبندک) تا خیابان ناصرخسرو موانع فلزی کار گذاشته شده تا از عبور و مرور اتومبیل و موتورسیکلت جلوگیری شود.
تنها وسیله نقلیه قابل تردد در اینجا درشکههایی است که این فاصله را طی میکنند. البته این درشکهها بیشتر جنبه گردشگری و تزئینی دارند تا جابهجایی مسافر درون شهری. چند سالی میشود که شهرداری یک قطار چرخدار موتوری که یادآور ماشین دودی قدیم است، راهاندازی کرده که اقدام به انتقال مردم از سبزه میدان تا باب همایون و نزدیکی میدان امام خمینی (میدان توپخانه) میکند. کل خیابان به صورت پیاده راه است و در هر دو طرف مغازههای کوچک و بزرگ زیادی به چشم میخورند. انواع و اقسام کالا و مایحتاج ضروری، لوکس، فانتزی، سنتی و. . . را میتوان در اینجا پیدا کرد.
همه جور اقمشه و اطعمه و ابزار و یراق، شیشه، بلور، لوستر، فرش، موکت، لوازم منزل و آشپزخانه و تقریبا هر چیزی که فکرش را بکنید، پیدا میشود. نمای ظاهری ساختمانهای برخیابان، به طرز زیبایی آجرکاری شده تا به فرم سنتیاش نزدیک باشد. از تابلوهای سر درمغازهها خبری نیست و به جای آن اسم هر راسته یا مغازه با کاشیهای آبی رنگ مشخص و منقش شده. ابتدای سبزه میدان گذر منوچهرخانی قرار دارد که وجه تسمیهاش به خاطر تکیهای به همین نام است.
در کنار آن راستههای تنگ و باریکی وجود دارند که مثل مویرگ بدن انسان به هم متصل هستند. هر جایی از بازار به نحوی با قسمتهای همجوار و پیرامونیاش ارتباط گذری دارد. یعنی از هر کجا میتوان به هر جایی در اینجا رسید! مسیر پیاده رویام را شروع میکنم؛ قصد دارم برای رفع کنجکاویام کم و بیش به گذرها و دالانها سر بزنم. درست روبهروی گذر منوچهرخانی خیابان داور واقع شده که در قسمت شمالی خیابان است. در اینجا پارک بزرگی بنا شده که مشرف به چند دستگاه و اداره دولتی و حکومتی است.
دادسرای تهران، ساختمان رادیو تهران، مقر فرماندهی پلیس تهران بزرگ، ساختمان شماره 2 قوه قضاییه (معروف به کاخ دادگستری) و مسجد قدیمی و باشکوه ارک در دو طرف این خیابان قرار دارند. در ضلع شمالی خیابان داور هم مجموعه کاخ موزه گلستان (شامل کاخ گلستان و عمارت شمسالعماره) قرار گرفته که پذیرای علاقهمندان است. کمی جلوتر گذر «سیدولی» قرار دارد که به سرای اعظم منتهی میشود. در انتهای این گذر مقبره امامزاده سیدولی است که نام این معبر از آن گرفته شده.
در کنار این گذر دالان حاج رحیم خان پیش رویم است که در تسخیر تنقلات و آجیلفروشهاست. کمی جلوتر قسمت اصلی بازار سبزه میدان با قدمتی فراوان جاخوش کرده که میتوان گفت فرزند خلف بازار اصلی است؛ با همان شکل و شمایل و هیبت در ابعاد و مقیاسی کوچکتر. در مقابل بنای زیبا و چشم نواز سبزه میدان بانک ملی و بانک سپه، شعبه بازار با فاصله کمی در عرض هم مستقرند. این دو شعبه جزو قدیمیترین شعب سیستم بانکی کشور به شمار میآیند و حجم عظیمی از گردش مالی و تجاری بخشخصوصی مملکت در این دو شعبه اتفاق میافتد.
با کمی فاصله به بازار زرگرها و در همسایگیاش بازار بزازها میرسم که هر دو مسیر به خود بازار بزرگ ختم میشوند. سه راهی ناصرخسرو، نقطه پایانی راسته سبزه میدان است. بعد از این سه راهی، ادامه خیابان 15 خرداد از سر گرفته میشود بعد از عبور از پامنار، عودلاجان، تکیه دولت و چند گذر و دالان مثل پله نوروزخان (بورس تنقلات فانتزی) و راسته آهنگرها (که کمتر نشانی از آهنگری در آن یافت میشود) به چهارراه سیروس تقاطع خیابان مصطفی خمینی (سرچشمه) متصل و بعد از یک مسیر طولانی به اتوبان آهنگ منتهی میشود.
نامها و نشانه ها
با رسیدن به خیابان ناصرخسرو (ناصری) ارزیابی جغرافیاییام پایان گرفته است. ولی چیزی که تعجببرانگیز است عدم تطابق اسم گذرها و بازارها با نوع فعالیتشان است. فقط بازار زرگرها اصالت کار و نام خود را حفظ کرده متناسب با سردر ورودیاش فعال است. بقیه گذرها هیچکدام برخلاف عنوان معرفشان، نشانی از حرفه مورد اشاره در تابلوها را ندارند. بهطور کلی یک بینظمی فراگیر و تثبیت شدهای شکل گرفته و همه صنوف در هر جایی که امکان کاسبی فراهم باشد، گرد هم جمع شده و به کار مشغول هستند.
صنف پوشاک تقریباً در تمامی بازار به چشم میخورد و محدودیتی در پراکندگی ندارد. راسته توتونفروشها فقط نام قدیمیاش را یدک میکشد و بازار مسگرها به رنگین کمانی از مشاغل از جمله اسباب بازی، لوازم خرازی، مدلهای مختلف و متنوع البسه زنانه و انواع ساعت مچی، رومیزی و دیواری تبدیل شده. جالبتر از همه بازار کفاشهاست که هیچ مغازه کفش فروشی درآن دایر نیست!
برای پی بردن به این موضوع به دنبال کفاشها میگردم. با کمی پرس و جو، جا و مکان شان را پیدا میکنم. روبهروی خیابان کاخ گلستان و گذر سیدولی که در ابتدا اشاره کردم، پیدایشان میکنم. کوچه سیدولی از طرف بازار توتون فروشها هم راه دارد و بعد از کمی پیچ و خم به گذر اعظم که جای استقرار کفش فروشیهاست میرسم. اول ورودی به فروش پارچه رومبلی اختصاص دارد و بعد از 15-10 مغازه و یک پاساژ کوچک، ویترین کفشهای اسپرت جلب توجه میکند.
با اینکه یک ساعتی به غروب مانده، بعضی از مغازهها در حال تعطیل کردن هستند. برای اینکه فرصت را از دست ندهم، وارد یکی از مغازهها میشوم. کفش و نقش، جوانی مشغول چیدن کفش در ویترین است. بیشتر کفشها ورزشی و اسپورت است. مجید 28 سال دارد؛ سه، چهار سال است که وارد این حرفه شده و به اتفاق یکی از اقوامش اینجا را اجاره کرده. از همان اول صحبت، از کسادی بازار و نبود مشتری گلهمند است.
از وضعیت کار اینجا سوال میکنم: «در بازار تماما فروش کفش به صورت عمدهفروشی است و تکفروشی نداریم. حدود 300 مغازه اینجا وجود دارد که قبلا بیشتر از این بود. خیلیها به خاطر شرایط نامناسب فروش و بدهیهای بالا رها کردند و عدهای هم ورشکست شدند. البته تک و توک مغازه تک فروشی هم هست که به زحمت به 10 تا مغازه میرسد.»
از نوع اجناس موجود در بازار میپرسم: «کفشهای ما و سایر فروشندگان، اغلب ایرانی است، چه اسپورت باشد یا مجلسی و چرمی؛ کفش ورزشی خارجی که جنس درجه یک باشد کم پیدا میشود و باید در جاهای دیگری مثل منیریه دنبالش بگردید. این را هم بگویم که ما یک برند اصل خارجی در کشور نداریم و بیشتر جنسهای موجود یا تقلبیاند یا اینکه بهطور چمدانی یا قاچاق وارد شدهاند. ولی تا دلتان بخواهد در سطح درجه دو و چینی کفش پیدا میشود در همه جای تهران.»