پاسخهای احتمالی دریافتی:
- بودن، رفتن بیرون، میان.
- زنگ زدن گفتن تو راهن، الاناس که برسن.
- مثل اینکه جلسه داشتن یکم طول کشیده، میان، آره میان.
- گفتن میان، درست معلوم نیست کی، ولی حتما میان.
- گفتن دیگه نمیخواد کسی بره بیمارستان ملاقات، ظاهرا مرخص شدن، خودشون میان.
- جراحی قلب بازشون صبح بوده، ظاهرا هفت ساعت طول میکشه، گفتن به احتمال زیاد تا بعدازظهر خودشونو میرسونن!
- حتما میان، آره آقای محترم، عرض کردم که خدمتتون، میان، میان، میان...
همه اینها پاسخهای یک پرسش ساده است، منشی باسابقه رییس (سابقه شغلی منظور است نه سابقه کیفری) به همه مراجعان احتمالی اعم از مافوق و زیردست پاسخهایی از همین دست میدهد و این است آن پرسش ساده اما بنیادین:
- تشریف میارن؟
تجربه چند سال کار کردن زیر دست ایشان ثابت کرده که محال است بتوان زیر زبان منشی ایشان را در مورد ساعات حضور نداشتن قطعی ایشان کشید. یا همان دوروبر هستند، یا دارند میآیند.
از آنجا که هیچ کار رییس بیحکمت نیست، اینجانب هم بعد از کوتاه مدتی مدیریت بر کارمندان اینجایی به رایالعین میبینم که حضور رییس و حتی سایه حضور احتمالی او روی بازده کاری افراد تاثیر دارد. رازش را درنیافتهام اما خودم هم به عنوان کارمند وقتهایی که رییس نیست احساس بهتری دارم و با اینکه میدانم آن بنده خدا فقط کارش را سر موعد میخواهد و در هنگام حضورش هم کاری به کار کسی ندارد، باز نبودنش مطبوعتر است از بودنش. از آنجایی که انسان بسیار فکور و خلاقی هستم تصمیم میگیرم بخشهای خوب رفتار رییس را جذب کرده و قسمتهای غیرمنطقی، غیراخلاقی و نهچندان جالب او را به خود نگیرم. هدفگذاری به این صورت انجام میدهم که نفرات گروه خود را نسبت به من پاسخگو بدانند اما احساس نامطبوع از حضور من نداشته باشند. خیلی ساده به نظر میرسد، کاری به کار افراد نداشته باش و فقط سروقتش از آنها پیگیری کن. همین! عجیب است که رییس با آن همه کمالات نتوانسته چنین اصل سادهای را پیاده و از این حس نهچندان جالب نفرات نسبت به حضورش جلوگیری کند. با همین فرمان جلو میروم و وجنات امر هم راضیکننده به نظر میرسد. احساس میکنم حضورم سنگینی روی دوش نفرات ندارد و توانستهام اقتدار به همراه صمیمیت و رفاقت را پیاده کنم. این هست تا یک روز دلانگیز و بارانی بهاری که چون بعد از کار باید به دنبال دو، سه مسئله شخصی بروم، تصمیم میگیرم برای احتراز از ترافیک هولناک دو چکه باران، دو ساعتی زودتر بیرون بروم. جل و پلاسم را جمع میکنم و لبخندزنان رهسپار سرنوشت میشوم.
صبح فردا اتفاق عجیبی افتاده، پشت دستگاه رایانهام میروم و سیستم نامهرسانی داخلی شرکت را فعال میکنم که ببینم نامهای دارم یا نه. نامهای به شرح ذیل دریافت کردهام:
با سلام و خسته نباشید
احتراما از بچههای این بخش به اطلاع بچههای آن بخش میرساند که آقای مزاحم بخش ما، بخش را به مقصد نامعلومی ترک کرده فلذا عجالتا در این بخش تا اطلاع ثانوی مجلس طرب و رقص برقرار است. بدین وسیله از شما همکار محترم درخواست میشود که در صورت امکان کله مزاحم بخش خود را در اسرع وقت زیر طاق کوبیده و جهت حضور در محفل بیریای ما حضور بههم رسانید.
با احترام مجدد، بچههای این بخش
ظاهرا یکی از علمای بخش من چنین شیرینکاری کرده و نامه را اشتباها برای شخص بنده هم به اصطلاح فوروارد کرده است. حالا مسئله دو تا این است:
اول- آیا واقعا مدیر بودن در بخش خصوصی با محبوبیت (به این معنا) جور درمیآید؟
دوم- حالا با این استعداد درخشان که نامه را برای من فرستاده چه کنم؟