امروز بعد از یک روز کاری سخت ساعت 8 صبح تازه خوابیدم و ساعت 4 بعد از ظهر از خواب پریدم و سراسیمه به سمت خودپرداز رفتم تا سریعتر مطلبم را فراهم کنم و بنویسم.به نزدیکی خودپرداز رسیدم، یک پدر و پسر را دیدم که مشغول رقص و شادی بودند. نزدیکشان شدم و از آنها درخواست کردم که جلوی خودپرداز بیایند و کارشان را آنجا انجام دهند تا به درد خودپرداز ما بخورد.
درخواست من را پذیرفتند و جلوی خودپرداز آمدند و مشغول حرکات موزون شدند.خطاب به مرد موزون؛
گفتم: «آقا برای چی میرقصی؟»
همینطور که در حال رقصیدن بود برگشت سمت من و همانطور به شکل موزون جواب داد.
گفت: «چرا نرقصم؟! فهمیدی چی شده؟»
گفتم: «نمی دونم چی شده؟»
گفت: «وام مسکن شده 80 میلیون!»
آنقدر این خبر را با جو فراوان گفت که من هم تحت تاثیر قرار گرفتم (بخوانید جوگیر شدم) و همراهش شدم و شروع کردم به حرکات موزون و
گفتم: «جدی میگی؟ 80 میلیون! ؟ خدایا یعنی میشه؟ 80 میلیون! کی فکرشو میکرد؟»
گفت: «میدونی چرا خوشحالم؟»
گفتم: «خب، به خاطر اینکه میتونی با پولش خونه بخری؟»
گفت: «نه دیوونه، با 80 میلیون کجا میشه خونه خرید، خوشحالم به خاطر اینکه میخوام برم با پولش ماشین بخرم.»
گفتم: «چی میگی مرد حسابی با پول وام مسکن میخوای ماشین بخری؟ نمیشه که دیوونه!»
گفت: «چرا نمیشه؟ واسه چی نشه؟»
گفتم: «عزیزم یک ضوابط و اصولی داره، نمیشه همینجوری پولو بگیری بری برای چیز دیگه خرج کنی که!»
گفت: «چه ضوابط و اصولی داره؟»
سریع از حالت موزون به حالت غیرموزون سوئیچ کردم و با گوشیام شماره لهراسب را گرفتم.
گفتم: «کجایی لهی؟ خودتو سریع برسون!»
خوشبختانه لهراسب هم نزدیک بود و با وسپا خودش را رساند.از لهراسب پرسیدم.
من: «لهراسب ضوابط جدید وام 80 میلیونی مسکن رو میدونی؟»
لهراسب: هوشیارا طبق اخبار ضدونقیضی که شنیدم ضوابط دریافت وام 80 میلیونی به صورت زیر است (البته به این ضوابط تصورات لهراسب هم اضافه شده است)»
1- داشتن 30 سال تمام.
2- دارا بودن مدرک دکترا از دانشگاه کنکوردیا.
3- دارا بودن حداقل سه باب خانه مسکونی در شمال شهر تهران.
4- معرفی حسابی با کارکرد خوب و با معدل موجودی بالای 200 میلیون!
5- چهار قطعه عکس سه در چهار.
6- فتوکپی شناسنامه.
7- عدم سوءسابقه و نداشتن حتی یک مورد دعوا و نزاع در دبستان و دبیرستان و دانشگاه.
8- عدم خلافی اتومبیل در یک سال اخیر.
9- عدم استفاده از ریش تراش سه تیغه در 10 سال اخیر.
فرد موزون که کمکم از شدت حرکاتش کم شده بود؛
گفت: «خب من دو تا از شرایطش رو دارم.»
گفتم: «چیارو؟»
گفت: «چهار قطعه عکس سه در چهار و فتوکپی شناسنامه»
گفتم: «حتی شرایط ریش تراشو هم نداری!»
این را گفتم و به سمت خانه برگشتم.