از دور صنعت سینما عظیم و باشکوه است. جاذبههایی مانند ستارهها، فرش قرمز و اسکار همه را مبهوت میکند. با این حال قلب هالیوود اقتصاد آن است. با اینکه صنعت سینما کماکان پولساز است اما مناسبات اقتصادیاش روز به روز پیچیدهتر میشود. اگر به استودیوهای فیلمسازی رفتوآمد داشته باشید حتما جمله «هیچ کس چیزی نمیداند» را شنیدهاید و این گزاره حقیقت محض است. مردم دمدمی مزاج هستند و صنعت سینما هم مدام در حال تغییر است. بنابراین هرفیلمی یک سرمایهگذاری خطرناک است حتی اگر تام کروز ستاره فیلمتان باشد.
آمار فروش سینماها در سال 2014 در آمریکای شمالی و کانادا 10/4میلیارد دلار بوده که کاهش 5درصدی نسبت به سال قبل داشته است. فروش سینماهای سه بعدی هم با 2درصد کاهش نسبت به سال قبل روبهرو شد. اما گیشه جهانی با 36/4میلیارد دلار فروش یکدرصد رشد داشت که دلیل اصلیاش رشد تعداد سینماها در منطقه آسیای شرقی بود. گذشت آن زمانی که فیلمها عمده درآمدشان از طریق فروش در گیشه بود.
بودجه
معمولا همه بودجه فیلمها محدود به هزینه تولیدشان نمیشود. برای بسیاری فیلمها بودجه تبلیغات میتواند فراتر از تصور باشد. 15میلیون دلار بودجه معمول تبلیغات به شکل مضحکی از هزینه ساخت بسیاری از فیلمهای مستقل بالاتر است. به طور معمول برای فیلمی با بودجه بین 40 تا 75میلیون دلار 20میلیون دلار هزینه تبلیغات نیاز است. برای تمام فیلمها چه بلاکباسترها و چه فیلمهای مستقل مشوقهای مالیاتی بهویژه آن بخشی که مربوط به لوکیشن فیلم است میتواند در کاهش بودجه نقش تاثیرگذاری داشته باشد.
برگردیم به اصل «هیچ کس چیزی نمیداند.» گاهـــی اوقات پرفروشهـــای غیرمنتظرهای متولد میشوند مانند مسابقه زیبایی کودکان. این کمدی مستقل 7میلیون دلاری بعد از موفقیت در ساندنس با مبلغ 10/5میلیون دلار توسط فاکسسرچلایت خریداری شد و در گیشه 60میلیون دلار فروخت که یک شوک اساسی بود. در مقابل فیلم جان کارتر از کمپانی دیزنی با 250میلیون بودجه فقط 73میلیون دلار فروش داشت و فاجعهای تاریخی شد. پس تقریبا هیچ رابطه اثبات شدهای بین بودجه و موفقیت فیلم وجود ندارد.
قیمت بلیت
تعداد سینماروها کاهش پیدا کرده و همین باعث میشود پول درآوردن برای استودیوها و پخشکنندهها سختتر باشد. طبق سنت اکران معمولا در هفته اول و افتتاحیه فیلم استودیو سهم بیشتری میگیرد و در طول اکران سهم سینماهای نمایشدهنده افزایش پیدا میکند. معمولا استودیوها 50درصد از از فروش بلیت در آمریکای شمالی به دست میآورند. استودیوها معمولا درآمد بیشتری از فروش در داخل آمریکا به دست میآورند تا در بازارهای خارجی اما با این حال هنوز بازار خارجی اهمیت حیاتی دارد به همین دلیل است که میبینید فیلمهای علمی- تخیلی و ابرقهرمانی روز به روز بیشتر میشوند چون تماشای این فیلمها برای مخاطب خارجی بسیار راحتتر است تا یک کمدی مستقل.
فروش محصولات جانبی
همه چیز از سال 1977 و با جنگ ستارگان شروع شد. سری فیلمهای جنگ ستارگان 4میلیارد دلار در گیشه فروش داشته است. واقعا رقم حیرتانگیزی است اما شوک واقعی وقتی است که میفهمید این رقم تنها یک سوم فروش محصولات جانبی این فیلمهاست. قطعا این سیاست برای همه فیلمها بهویژه درام و کمدی نمیتواند پولساز باشد ولی برای مخاطبان کودک و خورههای جشنواره کامیککان فروش محصولات جانبی سود خالص است.
بازارهای خارجی
فیلمهای بلاک باستر معمولا در این بازار خوب نقشآفرینی میکنند اما فیلمهای مستقل شرایط سختی دارند. هرچند اگر یک پخشکننده هوشمند داشته باشند فیلم میتواند به بازارهای کلیدی خارجی فروخته شود و سوددهی داشته باشد. معمولا تهیهکنندهها لیستی از بازیگرانی را که در بازارهای خارجی محبوبیت دارند تهیه میکنند تا روند فروش را تسهیل کنند. هرچند این هم تضمینی برای فروشی خیرهکننده نیست اما انتخابی منطقی به حساب میآید.
شبکه نمایش خانگی و سرویسهای اینترنتی
در گذشتهای نه چندان دور این بازار محدود به فروش دیویدی بود اما الان بیشتر بحث درباره پخش اینترنتی و تلویزیونی است. برای بعضی تهیهکنندگان فروش حق پخش تلویزیونی منبع درآمد مهمی است. در هر حال فیلم یک روز از پرده سینما پایین میآید اما همان فیلم میتواند تا ابد در تلویزیون نمایش داده شود. فروش حق پخش فیلم به خطوط هواپیمایی هم بسیار سودآور است. پخش اینترنتی فیلمها سالانه صدهامیلیون دلار برای استودیوها درآمد به همراه دارد. برای فیلمهای مستقل چند سیاست متفاوت وجود دارد. برخی فیلمها همزمان اکران و پخش اینترنتی میشوند و برخی فیلمها یک روز پیش از اکران در اینترنت پخش میشوند و خیلی فیلمها فقط بهصورت اینترتی پخش میشوند. این سیاست باعث میشود فیلمهایی که نامهای معروف برای جذب مخاطب ندارند هم بتوانند سوددهی داشته باشند.
اما حرف آخر جملهای است که بارها گفتهام. «هیچ کس چیزی نمیداند.» در هالیوود هیچ تضمینی در کار نیست.
منبع: Investopedia.com