گاهی بهعنوان یک بازاریاب حتی اگر موفقیتهای چشمگیری هم در پرونده کاری خود داشته باشید ممکن است فشار کاری شما را تشویق به تسلیم کند. امروزه با بالا رفتن میزان هزینهها و همچنین تغییر سبک زندگی، افراد ناچارند بیشتر از گذشته کار کنند. برخی برای داشتن در آمد بیشتر، حاضرند روزانه فشار زیادی را تحمل کنند، اما باید گفت که این فشار همانقدر که از لحاظ مالی برای شما مفید است، میتواند بیشتر از آن به شما آسیب بزند. عاشق کارتان که باشید فشارها و چالشهای کسبوکارتان فقط تجربه است و به دانش شما میافزاید و در نتیجه هیچگاه تسلیم نخواهید شد.
برای بسیاری از ما برقراری تعادل بین کار و زندگی یک خواسته غیرممکن است. زمانی که مشغله زیادی داشته باشیم، اوضاع سختتر هم میشود. مدیریت حجم زیاد کار بیرون از خانه، روابط خانواده و دوستان در این شرایط بسیار مشکل به نظر میرسد. چنین وضعیتی برای بسیاری از ما وجود دارد و یکی از دغدغههای عمومی این است که چگونه با این فشار کاری زندگی سالمی داشته باشیم. به یاد جذابیتهای این رشته باشید. عاشق کارتان که باشید موفق خواهید شد.
زمانی که تمام انرژی ما برای انجام کار، چه در بیرون و چه درخانه صرف میشود به راحتی سلامت روح و جسم فراموش میشود. ما بدون اینکه متوجه باشیم به دلیل فشار کاری، تمرکزمان را از دست میدهیم و کیفیت کارمان پایین میآید، عصبی و تحریکپذیر میشویم، دچار استرس و اضطراب میشویم و به مرور زمان به زندگی شخصی و روابط اجتماعیمان آسیب میزنیم. برای اینکه بتوانید زندگی و فشار کاریتان را کنترل کنید باید در همه چیز متعادل باشید. تعادل به شما کمک میکند تا بهتر کار کنید و شاد باشید.
زمانی که حد و مرز تواناییهایتان را بشناسید و براساس توانمندیتان کارکنید و به امور خانه و زندگی برسید، موفقتر خواهید بود. شاید زمانی که فشارکاری زیادی را تحمل میکنید، امیدتان این است که روزی به ثمر برسد و به خواستههایتان که اغلب مادی هستند برسید، اما باید از منظر دیگری نیز به این سبک زندگی نگاه کنید و آن اینکه آیا اصلا ارزشش را دارد. در این شرایط رهبران سطوح مختلف یک سازمان نیازمند بینش، تمرکز استراتژیک و عملگرایی هستند.
رهبران برای اینکه بتوانند در صحنه دنیای پویا و پیچیده امروز پیروز شوند؛ به مهارتها و بینشهای جدیدی نیاز دارند تا تفکر رایج درباره نحوه افزایش انرژی و توجه به فشارکاری فزاینده را ارتقا بخشند. دنیا به کسانی تعلق دارد که انرژی و توان بیشتری دارند. تعداد رهبرانی که امروزه با این گفته موافق نیستند اندک است. بدون انرژی، زندگی و رهبری صرفا تواناییهای بالقوه هستند. نخستین و مهمترین وظیفه شما بهعنوان یک رهبر این است که میزان انرژی درونی خود را بالا ببرید و سپس به اطرافیان خود کمک کنید تا انرژی درونی خود را بالا ببرند.همه ما به کمک دانش جدید قادریم بر تناقضات ظاهری غلبه کنیم که موفقیت واقعی را در رهبری و زندگی تعیین میکنند.