چشمانداز هر پدیدهای تا اندازه قابل توجهی به پیشینه و امروز آن بستگی دارد و بدون بررسی کارنامه، سابقه و وضعیت فعلی آن نمیتوان سرنوشتی را برای مقولهها تصور کرد. علاوه بر این برای ترسیمی از چشمانداز هر پدیدهای و اینکه سرشت و سرنوشت آن چه باید باشد، باید بتوان آن را با همتاهایش مقایسه کرد و فهمید که کدام نقطه مطلوب میتواند چشمانداز مساعدی باشد. پدیده صنعت ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و در روزی که قرار است برای آن بزرگداشت گرفته شود، بررسی نکات یاد شده اجتنابناپذیر است. نوشته حاضر چند نکته را در این باره یادآور میشود:
یکم: پیشینه و کارنامه صنعت ایران را میتوان از آغاز برنامه سوم عمرانی رژیم گذشته مطالعه کرد تا به امروز رسید. از سال1342 تا 1357 و از سال 1368 تا امروز که هشت برنامه عمرانی و توسعه پنج ساله تهیه و اجرا شده است، صنعت ایران اما هرگز در یک راه مستقیم و صاف حرکت نکرده است و نوسان، اعوجاج و بیراههرویهای قابل توجهی در مسیر آمده تا امروز دیده میشود.
شاید بزرگترین سرگیجه صنعت ایران در 50سال اخیر این بوده است که استراتژی جایگزین واردات برآمده از اندیشه جمعگرایان مستقر در سازمان ملل متحد بر سیاستها و برنامههای آن حاکم بوده است. این استراتژی شکستخورده به رهبران اقتصادی دولتی و فعالان خصوصی اینگونه راه نشان میداد که میتوانید در سایه دیوار بلند حمایتی دولت (ارز ارزان، منابع بانکی ترجیحی و تعرفههای بلند) زاد و رشد کنید.
چنین سیاست کلانی موجب شد که صنعت ایران در میدان رقابت با همتاهای خود قرار نگیرد و به مرور زمان نه تنها بازار خارجی به دست نیاورد بلکه در بازار داخلی شکست خورد. این اتفاق برای ایران و برخی کشورها مثل برزیل در حالی رخ داد که کرهجنوبی با استراتژی توسعه صادرات راه دیگری رفت و امروز به یک تولیدکننده ممتاز صنعتی تبدیل شده است.
دوم: صنعت امروز ایران پدیدهای عجیب است که ماهیت مشخصی ندارد و در سایه هزاران قانون، آییننامه، تمنای سیاسی، خواهش و درخواست صاحبان صنعت و حسرت مصرفکنندگان سر در گم شده است.
صنعت ایران هرگز در حال حاضر نمودی در بازارهای بینالمللی و حتی منطقهای ندارد و دلسرد و پریشان است که چرا دولت پول ارزان نمیدهد، چرا دولت جلوی واردات را نمیگیرد و... دولت نیز با سیاستهای معیوب خود تکلیف را یکسره نمیکند و اجازه نمیدهد که بنگاههای ضعیف و ناکارآمد از بازی بازار خارج شوند و نیرومندها بمانند و جان بگیرند. دولت یازدهم نیز میخواهد صنعت گلخانهای فعلی را با هر زور و ضربی سرپا نگه دارد و به بهانه اشتغال مانع از مسدود شدن هزاران بنگاه ورشکسته شود.
سوم: فردای صنعت ایران چگونه باید باشد؟ برای اینکه چشماندازی روشن از فردای صنعت داشته باشیم، چراغ راهنما لازم داریم و شاید نیاز به یک الگوی کامیاب. برخی شاید کسر شأن بدانند که بهطور مثال کرهجنوبی را الگو قرار دهند یا تایوان و هنگکنگ را نمونههای خوبی نمیدانند.
برخی شاید به دلیل عصبیت و ناسیونالیسم اقتصادی حاضر نیستند بپذیرند که صنعت ایران آن چیزی نیست که بتواند در دنیای امروز بماند و نیرومند و مستحکم باشد و حاضر نیستند برخی واقعیتها را ببینند.
فرصت امروز را اگر غنیمت نشماریم و دست از غرور و تکبر برنداریم و خود را در اندازههایی فراتر از واقعیت فرض کنیم سرشت و سرنوشت صنعت فردای ایران بهتر از امروز آن نخواهد بود. توصیه نوشته حاضر این است که چشمانداز صنعت فردا را بهطور واقعی ترسیم کرده و همه الزامها و پیامدهای واقعیت جهان امروز را در ترسیم چشمانداز لحاظ کنیم. پیشنهاد میشود در گام اول از این توهم بیرون آییم که ایران باید همه کالاهای صنعتی را در درون تولید کند و به سمت شناخت مزیتهای واقعی حرکت کند. فرصت امروز ایران این است که پیامدها و الزامها و ضرورت توسعه صنعتی به روش دیروز را خوب رصد کند.
عضو شورای سردبیری