وقتی به دید نقادانه به رویکردهای نسل پدرانمان نگاه میکنیم فرای اینکه در یک سری از برخوردها و کنشها دچار اشتباه هستند، ولی در یک نکته مشترکند و آن، این موضوع است که قائل به پارتیشنبندی بین آدمها بودند.
یعنی چه؟ منظور این است که هر یک از آنها در حوزه کاری تخصصی خود حرف میزدند و در زمینههای دیگر ادعایی نداشتند. البته این قضیه برای کل این نسل صادق نیست، ولی برای عده زیادی درست است. اگر کسی مهندس بود راجع به وقایع نیجریه از نگاه گواردیولا حرف نمیزد، یا اگر پزشک بود به تدریس کارمندشناسی از نگاه فروید نمیپرداخت.
این مقدمه را عرض کردم که بگویم امروز در حین گلگشتهای روزانهام در سطح شهر به خودپردازی رسیدم که دو نفر جلوی آن سخت مشغول بحث بودند.
نزدیک شدم و بدون اینکه چیزی بگویم با رعایت فاصله قانونی مشغول استراق سمع و فضولی شدم.
مرد1: به نظرم اصلا اینطوری نیست؟
مرد2: کجا همچین چیزی داریم که عدهای بدون توجه به نرخ ثابت جینی بیان راجع به پدیده پنیر سوییسی تو اقتصاد حرف بزنن!
مرد1: شما افزایش حامل بورس در سه ماهه اول در سوییس رو ناشی از چی میدونی؟
مرد2: ناشی از برهم کنش اصولی سرمایه و گردش سرمایه در حوزه زیرساختی تولید!
مرد1: اصلا موافق نیستم. شما نظریه توماس مولر آلمانی رو خوندی که میگه سرمایه قبل از تولید باید کانسپت درستی داشته باشه!
مرد2: نه نخوندم.
مرد1: من از 15 سال پیش عهد کردم به هر کس که این نظریه رو نخونده سلام نکنم. واقعا متاسفم.
من وارد بحث شدم.
من: دوستان نظریه چی هست منم نمیدونم.
مرد1: هر چیزی که هست هست به تو چه!
من: نه بگو اسم یارو چی بود؟
مرد1: توماس مولر.
من: همینی که مهاجم بایر مونیخ و تیم ملی آلمانه!
مرد1: برو خودتو مسخره کن.
من: مسخره چیه! اینی که میگی مهاجم تیم ملی آلمانه!اصلا بحثتون راجع به چی بود؟
مرد2: راجع به استفاده نادرست جوش شیرین در مناسبات اجتماعی که از فرآیندهای زیرساختی تولید حاصل میشه!
من: شما جدی همچین موضوعی رو از کجا آوردین؟ حتما راجع بهش مطالعه دارین؟
مرد1 و 2 به همدیگر نگاه کرده و مرد1 با تعجب گفت: مگه برای بحث باید مطالعه کرد؟ تو حالت خوبه؟
من: خب! پس چیکار میکنن، مطالعه میکنن دیگه؟
مرد1: برو بابا من و دوستم قرار میذاریم سه تا موضوع در روز رو بررسی کنیم. امروز همینطوری این موضوع رو انتخاب کردیم.
بیشتر هم اطلاعاتمون وسط بحث با توجه به نحوه برخورد طرف مقابل زیاد میشه. اون هر چی اطلاعات اضافه کنه ما هم اطلاعات بیشتری رو میکنیم.
من: مگه اطلاعات دارین؟
مرد1: نه نداریم. تولید اطلاعات میکنیم. تا الان تو هفته اخیر راجع به «بورس؛ راهبردها و چالشها» و «هرمنوتیک اگزیستانسیالیست» و «کودک، جامعه، انیمیشن» و «شیزوفرنی؛ آری یا نه؟!» و «دفاع خطی از نگاه علیرضا علیفر» و «واردات خودرو و تصویب تعرفه پایینتر» و «مریخ از نگاهی دیگر» و «پنبه، بیسکویت و دیگر هیچ» و «نگاهی به فیلم آخر وودی آلن؛ بلو جاسمین»بحث داشتیم.
من: یعنی همشون رو بلدین؟ مثلا فیلم وودی آلن رو دیدین؟
مرد2: باز میگه بلدین؟ من میگم تولید اطلاعات میکنیم. فیلم رو هم ندیدیم. مثلا شما همین الان یک موضوع بگو؟
من: چه میدونم مثلا؛ طنز و سانسور!
مرد1: طنز درواقع نوعی از نگارش متون است که مفهومی منتقدانه را با ابزار لبخند بیان میکند.
مرد2: میتوان بدون اینکه نیاز به سانسور باشد طنز کار کرد. همه چیز قابلیت طنز شدن دارد. اصلا طنز بهتر، آن طنزی است که نخنداند و نقد هم نداشته باشد، صرفا چند کلمه بیفایده باشد همین!
دو نفر بحثشان بالا گرفت و از خودپرداز دور شدند.