برکسی پوشیده نیست که اقتصاد ایران بر پایه نفت میچرخد و به تبع این امر هر تولیدی نیز مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به بودجههای نفتی است. تولیدات سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست، حتی سینمایی که با عنوان سینمای مستقل شناخته میشود به نوعی به منابع نفتی و بودجههای دولتی نیازمند است زیرا اگر این تامین منابع مالی نباشد، چرخه تولید نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. این امر به سیاست غلط دولت بازمیگردد که همچنان به شکلی فربه شرایطی را برای کوچک شدن ایجاد نمیکند. دولت هر چند نمیتواند ناگهان حضور خود را در بخشهای مختلف حذف کند، اما میتواند به جای آنکه فقط در روند تولیدات بیبازگشت وارد شود، بخشی از سرمایههای خود را به زیرساختها تخصیص دهد؛ زیرساختهایی که در طولانیمدت کمک میکنند تا بخش خصوصی بتواند با امید به آنها دست به سرمایهگذاریهای سودآور بزند.
در حوزه سینما مهمترین مشکل عدم بازگشت سرمایه و نبود سالنهای سینمایی است، سالنهایی که بدون آنها اقتصاد سینما جایی برای صحبت ندارد و بدون آن سینمای مستقل یک شوخی بیش نیست. اما این به آن معنا نیست که اگر اقتصاد سینما لنگ میزند فقط دولت در این میان مقصر است. متاسفانه یک نگاه جامعنگر اقتصادی بر مبحث تولید سینما استوار نیست. در حالیکه اگر واقعا سینمای مستقلی بخواهد ایجاد شود پتانسیلهای مختلفی برای تامین منابع وجود دارد.
در این زمینه با جواد نوروزبیگی، تهیهکننده سینما که در جشنواره فجر شش فیلم داشت که پنجتای آنها در حیطه سینمای موسوم به سینمای مستقل تولید شده بود، گفتوگویی داشتهایم که در ادامه پیشرو دارید.
***
با توجه به اینکه شما از تهیهکنندگان حوزه سینمای مستقل هستید و سال 93 پنج فیلم در این حوزه تهیه کردهاید، اقتصاد سینمای مستقل را چگونه میبینید؟
سینما بهنوعی با اقتصاد بیگانه است. زمانی ما بحث صنعت سینما را داشتیم اما در حال حاضر سینما بهعنوان یک صنعت رو به نابودی است و فقط بحث فرهنگی آن مطرح است و عدهای با تامین اعتبار از منابع مختلف در حال فعالیت در این عرصه هستند. البته در کشور ما جریان تولید و عرضه هیچ نوع همخوانی با یکدیگر ندارند و اصلا با هم هماهنگ نیستند و بهعنوان مبنای اقتصادی نمیتوان به آن نگاه کرد. البته فیلمهای محدود و انگشتشماری هستند که به نتیجه مطلوب میرسند اما در مجموع در ایران نمیتوان به موضوع اقتصاد سینمای ایران و برگشت سرمایه نگاه خوشبینانهتری داشت چون رسما در عرضه، شرایط دیگری حکمفرماست.
با اشاره به فقدان وجهه اقتصاد در سینمای ایران و تامین منابع از کانالهای دولتی چه لطمههایی به بدنه سینما و سیستم آن وارد میشود؟
به نظر بنده برای سامان دادن اقتصاد ایران فقط یک اشکال وجود دارد که البته آن، بحث تولید نیست؛ در حال حاضر تولید مطلوب است و حتی شاید بیشتر از سرانه و نیاز تولید داشته باشیم اما مشکل اصلی در زیرساخت است، چون دولت اهمیت چندانی به زیرساخت سینما نداده است. مثال بارز این موضوع ساخت سالنهاست. در نظر بگیرید از یک جمعیت 75 میلیون نفری چند درصد از سینماها بهره میگیرند؟ آیا سالنهایی که وجود دارد مطلوب است و یک فرد با خانوادهاش میتواند در آن حضور داشته باشد و بخشی از زمان تفریح خود و خانوادهاش را در آن سپری کند؟ البته لازم به ذکر است، باید شهرهای مرکزی و حتی تهران یک یا دو سالن سینمای نسبتا مطلوب داشته باشند اما بهطورکلی سینما جایگاه مطلوبی ندارد، چون زیرساختهای آن به شکل اصولی اصلاح نشده و شرایط تولید و عرضه با هم هماهنگ نشدهاند که به درآمدزایی منجر شود.
در ایران هر محصولی یا هر صنعتی جایگاه ویژهای دارد و دسترسی به آن برای مردم آسان شده است اما صنعت سینما نتوانسته این شرایط را برای مردم ایجاد کند چون آمادهسازی این بخش بر عهده دولت است. دولت باید برای این کار امتیازها و بودجه مناسب در نظر بگیرد تا ارگانها و سازمانها بهراحتی بتوانند در شهرهایی با 500 هزار نفر جمعیت یک سالن 150 یا 200 نفره تدارک ببینند اما بهطورکلی چون زیرساختها آماده نیست نمیتوان چندان در مورد اقتصاد سینما صحبت کرد.
با توجه به اینکه در حال حاضر زیرساختها فراهم نیست، پس دولت با چه تفکر و ایدهای بودجهای را تهیه و ارائه میکند؟ آیا بازگشت سرمایه مدنظر است یا دیدن یک اثر فرهنگی؟
دولت زمانی که تعیین بودجه میکند به دنبال برگشت آن نیست. مگر زمانی که مجلس برای دولت 5 میلیارد تومان بودجه تعیین میکند، این هزینه برمیگردد؟ هدف دولت فقط هزینه فرهنگی است اما گاهی بخشی از این هزینه برای تولید در اکران نامطلوب صرف میشود ولی بهطورکلی بودجهای که دولت برای تولید در نظر میگیرد بودجه قابل برگشتی نیست و جزو هزینههای جاری دولت است.
بخشی از سینما وجود دارد که توسط سرمایهگذار خصوصی یعنی سینمای مستقل تامین منابع میشود، روال کار آنها باید به چه صورت باشد؟
سینمای مستقل باید به کمپانی تبدیل شود؛ یعنی کمپانیهای مستقل و خصوصی باید شکل بگیرد که این کمپانیها سینما، تجهیزات، پخش و حتی تولید داشته باشند؛ دقیقا مانند سایر کشورها یک پکیج کامل داشته باشند تا بتوانند نتیجه بگیرند. در حال حاضر من فیلمی تولید کردهام که از این تولید شاید فقط 35 درصد آن بازگشت سرمایه داشته باشد. به عبارت دیگر در شرایطی که تهیهکننده محصول را تولید کرده؛ سینمادار تولید را ارائه کرده و از این بابت پول نقد از مردم گرفته است اما برای تهیهکننده دو ماه بعد از اکران نخستین صورتحساب میآید و یک سال هم طول میکشد که سرمایه بازگردد که گاهی اوقات در همین مدت زمان هم بازنمیگردد. پس اشکال اقتصاد سینما در اینجاست.
حال ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود پس چرا این حجم تولید وجود دارد؟ میتوانم پاسخ این سوال را با نمونه تولیدی کارهای خودم عنوان کنم. سال 93 بنده شش کار تولید کردم که یک کار به بخش دولتی یعنی حوزه هنری و پنج کار به بخشخصوصی مربوط بود؛ حال بخشخصوصی اسپانسر، وام دولتی 180 میلیونی و یک بخش تعاونی (یعنی افراد نیمی از حقوقهایشان را در اکران دریافت کنند) را برای یک کار در نظر گرفته و به این ترتیب توانسته روی پا بماند که البته براساس استانداردهای جهانی این شیوه هم نادرست است.
همه ما به امید درست شدن وضعیت سینما ادامه میدهیم و امیدواریم که وضعیت آن تا آخر به این صورت باقی نماند و درست شود. در غیراین صورت اگر بنده یک میلیارد سرمایه را به جای خلق یک اثر هنری و سینمایی در حسابهای بانکی پسانداز کنم، هم امنیت مالیام تضمین میشود، هم سود دارد و ممیزی هم نمیخورد. منتها این قضایا از دید دولتمردان به دور است و به بخشخصوصی اعتماد چندان زیادی ندارند. بنده معتقدم که در آینده شاید در چرخه بازدهی اقتصاد سینما تغییر و افزایشی حاصل شود اما در حال حاضر بازدهی آن بسیار ضعیف است.
آیا کشور ما این شرایط را دارد که یک بخشی تصمیم بگیرد و این شرایط را فراهم کند؟
زمینهها و بستر این کار در حال فراهمسازی است و به مرور ترکیبی شکل میگیرد و بخشها باید بهگونهای خود را همپوشانی کنند. برای نمونه بنده بهعنوان یک تولیدکننده پرکار، با یک سینما و یک تولیدکننده میتوانیم به یک کمپانی تبدیل شویم و شرکت تاسیس کنیم.
با توجه به تعریفی که شما از کمپانی ارائه دادید که وجود ندارد، سینمای مستقل چگونه تعریف میشود؟
این سینما یک بخش مستقل است. البته بخش فیلمنامه و اجرا همچنان مستقل نیست و به اهداف و سیاستهای دولت وابسته است. بخش اجرایی و بودجه مستقل است؛ یعنی این بخش استقلال سینماست. بخشهای دیگر مستقل نیست. برای نمونه من فیلمنامه را براساس شرایط حاکم زیر نظر دولت تولید میکنم و براساس شرایط خودم و شرایطی که دولت در نظر گرفته پیش میروم، فقط بخش مالی است که برعهده دولت نیست. پس بهنوعی میتوان گفت استقلال اقتصاد سینما کمتر معنا میدهد. ولی حداقل استقلال مالی دارد و کار در دست خودش است و میتواند تصمیم بگیرد که کار چه زمانی اکران شود یا نشود.
از شش فـــــیلم تولـــیدی شـما، پنـج مـــورد آن خــصوصی بوده ؛ هدف و امید شما از تولید این فیلمها چه بوده است؟
یکی از اهداف اصلی من این بوده که این فیلمها را برای اکران به خارج ارسال کنم و در آن سوی مرزها به درآمد برسم. کمااینکه در داخل کشور هم میتوان به این هدف دست یافت. برای نمونه فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» فیلمی کاملا کمدی است که گزینه اکران نوروزی بود و به توصیه من به تعویق افتاد تا شرایط فروش بهتری برای آن ایجاد شود. «بهمن» فیلمی هنری است که باید در بخش هنری و تجربی آن را اکران کنم. مهمترین موضوع این است که من بهعنوان یک کارآفرین، مطرح هستم و مثلا اگر امسال میتوانم یک فیلم تولید کنم و برای 1500 نفر کارآفرینی کنم، این کار را انجام ندهم، احساس کمکاری میکنم و فکر میکنم که در حق آنها ظلم کردهام. زیرا این حداقل کاری است که برای آنها میتوانم انجام دهم. در هر صورت اگر میبینید در این شرایط پنج فیلم کار کردهام و سودی نداشتهام اما ضرر هم نداشتم و توصیه من هم به همکارانم این است که حتما در این عرصه حضور داشته باشند، چون ضرر نمیکنند.
نگاهی به فیلمهای شما نشاندهنده این موضوع است که گویی همه آنها یک ژانر خاصی را دنبال میکنند و جریانسازی دارند. آیا به عمد این فیلمها را انتخاب کردهاید یا اتفاقی بوده است؟
انتخاب فیلم یا فیلمنامه هرگز اتفاقی نیست. چون در واقع فیلمهای من بهگونهای است که هم داخل و هم خارج را داشته باشد و فیلمی ماندگار برای نظام جمهوری اسلامی باشد و تا سالهای سال حتی بعدها تاریخ داشته باشد و بتوان دوباره آن را نگاه کرد. من تلاشم را برای ساخت چنین فیلمهایی انجام دادهام.
آیا فکر میکنید با توجه به نوع ساخت این فیلمها و جایگاه آن در بین تماشاگران، میتوانند شکل خاصی از اجرا را داشته باشند و مخاطبان خاص خود را جمع کنند؟
تقریبا سعی کردم در داخل فیلمها مثل فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» مخاطب خاص خود را داشته باشند. یکی از دلایلی هم که باعث شد اکران این فیلم را به تعویق بیندازم این است که دانشجوها در ایام عید تعطیل هستند و بعد از عید هم جشنواره دانشجویی دارند، پس در آن زمان میتوانند بهرهبرداری کنند.
موضوعی که بین مردم و سینماگران جاافتاده این اســت که فـیلم کمدی فروش دارد. به نظر شما سبکی که دارید پیش میروید آیا میتواند جایگزین سبک فروش گیشه باشد و مردم را به شکل جدیدی از سینما عادت بدهد؟
فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» یا «ملبورن» طنز نبودند اما در بین 40 فیلم اکران بسیار خوبی داشتند. اگر فیلم یک داستان قصهدار و خوشریتم داشته باشد، مردم هم استقبال خواهند کرد. گرایش مردم به طنز زیاد نیست. حتی سالهایی بوده است که طنز هم داشتهایم اما خوب استقبال نشده است. کما اینکه آمار افراد سینمارو 2 میلیون نفر است یعنی از کل جمعیت ایران فقط 30درصد میتوانند فیلمهای پرفروش را ببینند، زیرا سالن زیادی نداریم و نمیتوانیم جمعیت زیادی را پوشش دهیم.
پس با توجه به زیرساختهایی که وجود دارد، این بحث که مردم با سینما قهر هستند و چندان از آن استقبال نمیکنند، نمیتواند صحیح باشد؟
به نظر بنده این بحث یک توجیه است و فرار از کارهایی است که باید انجام میدادیم و انجام ندادیم و مردم را مقصر جلوه میدهیم. باید به مردم گفت که یک فیلم خوب تولید شده و برای دیدن آن به سینما بیایند و یقینا مردم استقبال خواهند کرد. حال اگر فیلم خوب نباشد مردم برای دیدن چه چیزی باید به سینما بروند. پس میتوان گفت ما بد عمل کردهایم. به دلیل فضای اقتصادی حاکم، در حال حاضر اغلب فضای فیلمها به داخل یک آپارتمان با دو بازیگر خلاصه شده است؛ این فضا مخاطب را خسته میکند چون مخاطب از آپارتمان برای تماشای فیلم بیرون میآید تا فضا و داستانی جدید را تجربه کند. پس ما باید در ساختار فیلمسازی تجدیدنظر کنیم. در واقع سینمای ایران مشکل دارد نه مخاطب.
پس اگر زیرساختها اصلاح شود، مخاطب جذب خواهد شد؟
بله! هر صنعتی همینطور است. براساس آمار در گذشته نسبت به جمعیت 30 میلیون نفری 500 سینما وجود داشته و پاسخگو بوده، اما الان نسبت به جمعیت 70میلیونی چند سینما وجود دارد؟ پس زیرساخت نداریم و نمیتوان توقعی داشت.
در بحث سینمای مستقل اسپانسر مطرح میشود، چطور میتوان سرمایهگذارها را مجاب و ترغیب کرد که برای سرمایهگذاری در فیلم بیایند؟
مجاب کردن و قبولاندن آن بسیار دشوار است مگر اینکه سرمایهگذاران نتیجه آن را دیده باشند. در حال حاضر سرمایهگذارها از کار فراری شدهاند، چون اگر برای ساخت چهار واحد یک میلیارد هزینه کنند جمع هزینهها یک میلیارد تومان میشود اما در پایان سال 300 یا 400 میلیون تومان بازگشت سرمایه خواهد داشت. اما پیشنهاد من این است با توجه به اینکه در حال حاضر بانکها و بسیاری از شرکتهای صنعتی مبالغی را برای تبلیغات در اختیار دارند، اگر از تبلیغات مربوط به این نهادها و صنایع یک بخش 30درصدی را سینما انجام دهد، حتما موفق و ماندگار خواهد بود.
بــهعـنـوان مــثــال فـیلم «طبقهحساس» با سرمایهگذاری بانک پاسارگاد به فروش رفت. در حال حاضر بانک پاسارگاد یک قطب سینمایی شده و تنها بانکی است که اسکار گرفته است. این بانک فیلم ملبورن را سرمایهگذاری کرده که به لحاظ جشنواره و گرفتن جوایز پرافتخارترین فیلم 2014 شده، بودجهاش را هم درآورده است. حتی برای سال آینده هم انتخابهای بینظیری را از این بانک مشاهده میکنیم و در اینجاست که یک رقابت تنگاتنگ بهوجود میآید. بانک پاسارگاد در سالهای آینده به این نتیجه خواهد رسید که حوزه فعالیتش را گسترش و یک کمپانی تشکیل دهد و یک پردیس سینمایی ایجاد کند و آن بخشی را که نیاز دارد، در اختیار بگیرد. در این شرایط دیگر هیچ تبلیغی داخل فیلم انجام نمیدهد، چون هزینههایش تامین میشود و شأن خود را بالا میکشاند.
در حال حاضر شهرداری و فارابی دو قطب سینمایی هستند و بانک پاسارگاد هم یکی از این قطبها میشود. باید هم برای تولید و هم برای زیرساخت اقدام کرد. در گردش مالی بانک در زمان بستن بودجه تبلیغ خود، از یک پنجم بودجه برای سینما استفاده کرده است که با این بودجه چهار فیلم را برای جشنواره ارائه کرد که دو فیلم 14 کاندیدا داشت. پس میتوان به این نتیجه رسید که بانک نگاه ویژه و شناخت خوبی از سینما داشته است. اینگونه میتوان بانکها را در بخش هنر درگیر کرد. در مجموع گردش مالی یک سینما در طول سال با 100 فیلم 50 یا 100 میلیارد تومان میشود که میتوان آن را برای تمام فیلمهای جشنواره فجر هزینه کرد. متاسفانه یک گروه از خبرنگارها بد رفتار کردهاند و حضور بانک پاسارگاد را بد تبلیغ کردهاند، به نظر بنده جایزه ویژه رییسجمهور را باید به بانک پاسارگاد داد چون مدیریتش از فارابی و حوزه هنری بیشتر بوده و فیلمهایی ساخته که مردم، داورها و منتقدان آن را تایید و انتخاب کردند. بهتر است تلاشی بکنیم و به صاحبان بانکها تضمین بدهیم که در ساخت فیلم متضرر نمیشوند و جایگاه آنها در ایران و جهان ارتقا پیدا میکند.
یکی از همکاران شما مطرح کردند که اگر صنایع برای کار و سرمایهگذاری فرهنگی اقدام کنند، از 70 درصد تخفیف مالیاتی برخوردار خواهند شد، اما مطالعات من نشاندهنده این بود که در ازای سرمایهای که میگذارند به همان میزان مالیات کسر میشود. با این تفاسیر اگر چنین قوانینی به بخش هنری وارد شود آیا به صنعت سینما کمکی خواهد کرد؟
بله! به یقین کمک موثری خواهد بود بهگونهای که میتوانند سینما را به متعالیترین حد ممکن خود برسانند. همیشه ما نتوانستهایم با مالیات درست کنار بیاییم. مثلا اگر 50 میلیارد تومان هزینه تولید کرده باشیم بودجه مالیاتی آن 3درصد است، مگر 3 درصد هزینه، بیشتر از یک میلیارد و 500 تومان میشود. حال اگر تمام تهیهکنندهها آن را تقسیم کنند، بهراحتی میتوان این مبحث را حل کرد. تصمیمی بگیرند که معافیت مالیاتی را برای شرکتهایی که میخواهند در سینما سرمایهگذاری کنند در نظر بگیرند، ما به این امر راضی هستیم. یعنی تهیهکنندگان پرکار سینما را مشخص کنند و در این امر از آنها یاری بخواهند. حال اگر بتوانیم این موضوع را برای صاحبان صنایع مطرح کنیم که در صورت سرمایهگذاری در حوزه هنر، سینما، شعر، موسیقی و. . . از تخفیف مالیاتی میتوانند برخوردار شوند، شاید راحتتر سرمایهگذاری انجام شود و یک انقلابی در سینمای ایران به وجود بیاید.
اگر بخواهیم در شرایط فعلی یک تغییرات اساسی و پایهای ایجاد کنیم تا اقتصاد سینما را از این حالت انفعالی بیرون آوریم، چهکاری باید انجام دهیم؟
باید انرژی بگذاریم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزرایی را که بهنوعی با اقتصاد جامعه آشنا هستند، درگیر سینما کنیم. چون در صورت درگیری با مسائل اقتصادی احتمال درست شدن زیرساختها هم افزایش پیدا میکند. اگر تمام بانکها و موسسههای خصوصی و اعتباری یا بانک مرکزی پکیجهای تبلیغاتی خود را در اختیار سینما بگذارند، شاید بسیاری از مشکلات برطرف شود. اما این قضیه فقط یک همت و اراده جدی میطلبد تا بتوان این مشکل را حل کرد.
بنده به شخصه از رییس سازمان سینمایی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درخواست میکنم که به این بخش کمک کنند و مطمئن باشند که ما هم در این راه با پوتینهای پولادین آنها را در دستیابی به اهداف مشترک یاری میکنیم. صنعت سینمای ایران بسیار کوچک است و با کمی همت میتوان یک ساله به نتایج قابل قبولی رسید.