این روزها، یا شاید همیشه وقتی در میان مردم شهرت بگردی، میتوانی حرفی تازه از داغهای جا مانده در دلشان بشنوی. همین که این کلانشهر تهران وجببهوجب کشمیآید و بزرگتر میشود دردهای مردمش هم با آن کشیده میشود و سختیهای زندگیشان پر رنگتر میشود. یک روز هوای شهر سیاه است و آلوده و روز دیگر دل زمین خشک و بیآب. همه مشکلات مثل شهاب سنگ به زندگی مردم میخورد و پودرشان میکند و میرود ولی صدایی از کسی بلند نمیشود. شاید همین سکوت طولانی باعث شده ما فکر کنیم هیچ کس در هیچ کجای این شهر نیازمند کمک ما نیست. بلاهایی که سالها از سر انسانهای این سرزمین گذشت آنقدر بزرگوارشان کرده که دیگر صدایشان در گلو بمیرد و بار سنگین گرفتاریها را در خودشان کور کنند.
مدتهاست شهر به چندین محله قسمت شده. در یک سوی شهر رفاه سر به فلک کشیده و حتی استخرهای خصوصی به در اتاق خوابها رسیده و ماشینهای چند صدمیلیونی در پارکینگها خاک میخورد و در محلهای دیگر خانوادههایی نفس میکشند که برای خرید روزانهشان بدهکار همه مغازههای محلاند. نه اینکه با این حرفها چیزی درست میشود یا ما آنقدر مسئولیم که میتوانیم دستی برای همسان کردن این فاصلهها بلند کنیم. ما فقط میتوانیم یک نظارهگر ساده نباشیم. میتوانیم از یاد نبریم که هنوز در این شهر خانوادههایی هستند که خرید نسیه و بدهکاریهای ماهانهشان سر به فلک زده و نمیدانند کی و کجا توان پرداخت آن را دارند. این روزها قشر متوسط تقریبا معنای خودش را گم کرده مردم یا مرفهاند یا فقیر یا خیلی فقیر. همین که نگاه میکنیم و میبینیم هنوز خیلی فقیر نشدهایم نفسی از سر راحتی میکشیم و لقمه نان و مرغمان را میخوریم و دیگر به هیچ چیز فکر نمیکنیم.
اما یک روز اگر به سرمان زد از این لاک بیرون بیاییم و برای دل خودمان کمکی به انسانی کرده باشیم نباید خیلی زحمت بکشیم و راه دوری برویم. باید به محلههای فقیرنشین، یا همان محلههایی که مردم خیلی فقیر زندگی میکنند سر بزنیم. به سراغ مغازههای محل برویم و نگاهی گذری به دفتر حساب و کتاب آنها بیندازیم ببینم چند خانواده برای مبالغی خیلی اندک به آنها بدهکارند. حجم بدهی آنها برای ما خیلی ناچیز است و برای آنها خیلی سنگین. همان وقت دست در جیبمان کنیم و این بدهی را پرداخت کنیم. مهم نیست که آنها بدانند کی و چرا این کار را کرده همین که ما یک شب را برای خانوادهای که غم نان دارد شاد کنیم کافی است. شاید ما نتوانیم همه بدهی آنها را بدهیم اما همان مردمی که رفاه تا لابهلای نفسهایشان بالا آمده اگر یک روز هوس شاد کردن دل کسی را بکنند گذر به این محلهها برایشان ارمغان خوبی است.
* روزنامه نگار