توماس جان واتسون (Thomas John Watson) کارآفرین و تاجر آمریکایی بود که بهعنوان رئیس و مدیرعامل شرکت ماشینهای تجاری بینالمللی (International Business Machines) فعالیت داشت و توانست آن را از سال 1914 تا 1956 به یک شرکت نیرومند جهانی تبدیل کند.
شرکت IBM در زمینه تولید و بازاریابی سختافزار و نرمافزار کامپیوتری، مشاوره در حوزههای کامپیوتر و... فعالیت دارد. واتسون استراتژی مدیریتی IBM را از درسهایی که در شرکت NCR و از جان هنری پترسون آموخته بود، به اجرا گذاشت.
شرکت NCR نیز یک شرکت الکترونیکی است که در زمینه نرمافزار و سختافزار فعالیت دارد.واتسون شرکت IBM را به یک سازمان پرفروش در سطح بسیار بالا تبدیل کرد. این صنعتگر خودساخته، یکی از ثروتمندترین مردان زمان خودش بود و تا زمان مرگش در سال 1956 بهعنوان بزرگترین فروشنده جهان شناخته میشد.
واتسون پس از ترک مدرسه، با حقوق هفتهای 6 دلار بهعنوان یک کتابدار مشغول کار شد و یک سال بعد در زمینه فروش بلیتهای مسافرتی به کسب درآمد پرداخت و پس از آن مدت کوتاهی را هم فروشنده چرخهای خیاطی بود. او سپس فعالیت فروشندگی را در NCR ادامه داد و چنان به موفقیت دست یافت که هفتهای صد دلار درآمد داشت. سرانجام در سال 1914 بهعنوان مدیر IBM استخدام شد، زمانی که این شرکت 1300 کارمند داشت و 11 ماه بعد بهعنوان رئیس IBM استخدام شد.
مدیریت قوی اساس یک شرکت قدرتمند است
«یک مدیر با شرکتی که اداره میکند شناخته میشود و یک شرکت به وسیله مردانی که آن را نگه میدارند.» شاید بهترین میراثی که واتسون از خودش به جای گذاشته، روش مدیریتی منحصر به فرد او است که هنوز هم در شرکت IBM تاثیرگذار است. واتسون درباره روش مدیریتی تاثیرگذارش در شرکت، پیش از آنکه IBM را به پسرش واگذار کند، میگفت: «روح IBM، قلب IBM و زبان IBM در تمام زبانها و تمام کشورها یکسان بود.»
او معتقد بود: «یک مدیر باید از موقعیتش بهعنوان کسی استفاده کند که یک فرصت فوقالعاده برای کمک کردن بهدست آورده است.» این یکی از نخستین و مهمترین اجزای روش مدیریتی واتسون بود.
او بهشدت به دو اصل کیفیت و همکاری معتقد بود و ادعای آن را نیز داشت: «یک مدیر، کمکرسان کارکنانش است.» او با اینکه در بالاترین جایگاه شرکت قرار داشت، اما میدانست اگر کسانی که برایش کار میکنند نباشند، نردبان کاریاش به راحتی سقوط خواهد کرد.
غیرممکن است هر مدیری هرچقدر که توانایی داشته باشد، بتواند هم کارش را انجام دهد و هم تمام جزییات کسبوکارش را بداند، بدون اینکه حمایت تمام شرکتش را داشته باشد.» در عین حال او باور داشت همکاری تنها راه دستیابی به رونق در کسبوکار است: «همکاری به این معناست که هرچقدر دریافت میکنید، به همان اندازه باز پس دهید. نخستین وظیفه هر مدیری کمک کردن به مردانی است که برایش کار میکنند. به همان اندازه به زیردستان گوش کنید که به بالادستیهایتان گوش فرامیدهید.»
همیشه حرکت را جایگزین سکون کنید
«ساکن بودن و کاری انجام ندادن ساده است، زیرا ریسکی در آن وجود ندارد، اما قطعا این یک روش کشنده مدیریت کسبوکار است.» طی سالهایی که واتسون مدیریت IBM را برعهده داشت، یکی از بزرگترین و قدرتمندترین شرکتها را در سراسر کشور به وجود آورده بود و این با نشستن و تماشای عبور فرصتهایی که بر سر راهش قرار میگرفتند، اتفاق نیفتاده بود: «چیزی بهعنوان ساکن بودن وجود ندارد. نمیتوانید در یک مکان منتظر بمانید، یا باید به جلو بروید یا به عقب بازگردید.» اراده واتسون برای حرکت به سمت جلو در زندگی، حتی از روزهای آغازین کسبوکارش مشهود بود.
او همیشه میدانست که اتفاقات بزرگی مقابلش قرار دارند: «هیچوقت نباید احساس رضایت داشته باشید، هر زمانی که یک فرد یا کسبوکار احساس کند به موفقیت دست یافته، پیشرفت متوقف خواهد شد.» با همین نگرش، واتسون توانست IBM را به شهرت و موفقیت فوقالعاده برساند.
او بخش قابلتوجهی از درآمد شرکتش را صرف تحقیقات میکرد تا مطمئن شود که در آینده نیز پابرجا خواهد ماند. واتسون هرگز از جستوجوی راههایی برای بهبود بخشیدن کسبوکارش و تعیین استانداردهای جدید برای صنعتی که در آن فعالیت داشت، دست نکشید: «گذشته را آنالیز کنید، حال حاضر را در نظر بگیرید و آینده را ترسیم کنید.
برای آینده برنامهریزی کنید و به آن باور داشته باشید.» فلسفه مدیریتی واتسون احترام به گسترش پیشرفت در کسبوکارش بود. واتسون در هر جایگاهی که قرار داشت، عمل کردن را به بیحرکتی و سکون ترجیح میداد و در مواجهه با مشکلات میگفت: «حلش کنید، هرچه سریعتر آن را برطرف کنید، آن را غلط یا درست حل کنید. اگر اشتباه کردید که این مشکل بازخواهد گشت و با آن مواجه خواهید شد، سپس میتوانید آن را درست حل کنید.»
ارتباط با نویسنده: mona.ashrafzade@gmail.com