روزنامهنگاری با اقتصاد و سیاست یک جامعه ارتباط مستقیم دارد. از یک طرف روزنامهنگاری یک حرفه و کسبوکار است و روزنامهنگار با فعالیت حرفهای از این کانال امرار معاش میکند و از سوی دیگر روزنامهنگاری با سیاستهای اقتصادی جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد. اقتصاد نفتی و اقتصاد غیرنفتی دو رویکرد متفاوت به روزنامهنگاری دارد. در جامعهای که با اقتصاد نفتی اداره میشود مرز خبر و بیخبری با جامعهای که اقتصاد آن از غیرمنابع زیر زمینی تامین میشود تفاوت دارد.
وضعیت نامناسب صنعت روزنامهنگاری به لحاظ اقتصادی با سیاستهای اقتصادی گره خورده است. در ایران درحال توسعه میانگین در آمد یک روزنامهنگار حرفهای با حداقل درآمد یک روزنامهنگار آماتور در کشورهای پیشرفته برابری میکنند. به همین خاطر باوجود اینکه خبر کالایی گران در دنیا تلقی میشود در ایران روزنامهنگار نمیتواند از این خبر برای تامین منافع مالی خود استفاده ببرد. به همین خاطر صنعت روزنامهنگاری در ایران رشد و توسعه مناسبی ندارد و هنوز روزنامهنگاری در قرن بیست و یکم در ایران با چالشهای اساسی بایدها و نبایدها سروکار دارد.
کسبوکاری در پیوند با سیاست
روزنامهنگاری در ایران از ابتدا با اقتصاد و سیاست گره خورده بود به همین دلیل فرآیند شکلگیری بهصورت کامل و حرفهای اجرا نشده است. روزنامهنگاری در ایران بر خلاف اصول اساسی روزنامهنگاری با نگاه حاکمیتی تعریف میشد؛ بنابراین هر گاه روزنامه برای حاکمیت از فرصت به تهدید تبدیل میشد به راحتی از عرصه کسبوکار حذف میشد به همین دلیل آمار تعطیلی روزنامهها در تاریخ مطبوعات آمار بالایی است.
بنابراین در چنین شرایطی روزنامهنگاری نتوانست بهعنوان یک صنعت مستقل تعریف و تدوین شود، بلکه حیات و ممات روزنامهنگاری وابسته به سیاستهای حاکمیتی بود چون سنگ بنا از ابتدا ناخواسته کج نهاده شد و صنعت روزنامهنگاری نتوانست به شکل کاملی در ایران رشد و توسعه یابد و روزنامهنگار نیز هیچگاه تا امروز در این شغل امنیت اقتصادی و کاری نداشته است.
روزنامهنگار نمیداند آیا میتواند برای یک سال آینده خود در حرفه روزنامهنگاری برنامهریزی اقتصادی داشته باشد و زندگی مالی خود را مدیریت کند یا خیر. یکی از منابع مهم در صنعت روزنامهنگاری منابع انسانی است اما به دلیل سازوکارهای نامناسب همواره میان بودن یا نبودن تردید بوده است. روزنامهنگار بهعنوان تنها کسی که میتواند اخبار و رویدادها را به مردم انتقال دهد تصویر درستی از حضور خود در این عرصه نداشته است.
به همین خاطر روزنامهنگاری بهعنوان یک کسبوکار حرفهای و با صرفه اقتصادی تلقی نشده است، بلکه گروهی از نویسندگان و سیاسیون از این رسانه بهعنوان ابزار انتقال پیام استفاده کردند، بنابراین هر گاه منافع صاحبان پیام در معرض خطر میافتاد این رسانه خاموش میشد و روزنامهنگار نیز بیکار در کنج خانه مینشست.
حوزهای که برای سرمایهگذاران جذاب نیست
در کشــورهـــای پیشرفته روزنامهنگاری شغل پراهمیتی است و درآمد سالانه آن نیز میتواند نیازهای یک انسان شهری را کاملا تامین کند اما در ایران به دلایلی که این صنعت نتوانست فرآیند شکلگیری خود را بهصورت کامل طی کند بهعنوان حرفه ثابت تلقی نشده است. از اینرو صاحبان روزنامه منابع انسانی خود را از میان کسانی انتخاب کردهاند که یا شوق نوشتن و دیده شدن داشتند یا اینکه برای امرار معاش نیاز به کار داشتند.
تنها گروه قلیلی از افراد با نگاه تخصصی و حرفهای وارد این حرفه شدند و تا مدتها با صبر وشکیبایی با درآمد حداقلی آن کنار آمدند. وقتی یک صنعت نتواند به لحاظ مالی و کاری آینده مشخصی داشته باشد طبعا سرمایهگذار هم علاقهای ندارد روی آن صنعت سرمایهگذاری کند. سرمایهگذار به منافع خود فکر میکند از این رو پیوند صنعت روزنامهنگاری با سیاست یک کاستی بزرگ در جوامع رو به توسعه است زیرا سرمایهگذاران در بخش خصوصی زمانی حاضر به سرمایهگذاری در صنعت روزنامهنگاری هستند که دورنمای درستی از بازگشت سرمایه داشته باشند، وقتی صنعتی از ابتدای شکلگیری در غم بودن یا نبودن است نمیتواند موفق به جذب سرمایه شود.
صنعت روزنامهنگاری در ایران همیشه یک صنعت ورشکسته بوده است و رشد نسبی در سالهای اخیر نیز ناشی از حمایتهای دولتی است. صنعت روزنامهنگاری یک صنعت آزاد است و دولت میتواند تامین منابع مالی برای توسعه زیرساختهای این صنعت را فراهم کند اما این صنعت باید در بخش خصوصی ببالد و رشد کند و اگر در حصار سیاستهای دولتی باشد طبعا سرمایهگذار حاضر نیست سرمایههای کلان خود را به خطر بیندازد.
صنعت روزنامهنگاری به دلیل اینکه آینده مشخصی در روند فعالیت خود ندارد کمتر سرمایهگذاری حاضر است سرمایه خود را برای تولید خبر و رویداد هزینه کند. در صنعت روزنامهنگاری تامین منابع انسانی جزو اولویتهاست و صاحب روزنامه طبعا باید برای رشد و توسعه از افرادی استفاده کند که دارای تجربه، دانش، تخصص، مهارت و ارتباط باشند اما به کارگیری نیروهای متخصص و با تجربه که قلم خوبی برای نوشتن و انتقال اخبار داشته باشند نیازمند سرمایهگذاری و صرف هزینه است.
کسبوکاری که چشمانداز ندارد
وقتی صنعت روزنامهنگاری به لحاظ اقتصادی چشمانداز رو به رشدی نداشته باشد، ناگزیر در تامین منابع انسانی اتفاقهای دیگری رخ میدهد و رکن مهم روزنامهنگاری مملو از آدمهایی میشود که نه تخصص لازم را دارند و نه سواد و دانش و تجربه کافی را و طبعا نتیجه آن شکلگیری صنعت روزنامهنگاری به شکل غیرحرفهای است.
مردم ایران باوجود نفوذ رسانههای دیجیتال بسیار علاقهمند رسانههای کاغذی هستند اما رسانههای ما توان پاسخگویی نیازهای طیفهای مختلف جامعه را ندارند برای اینکه تنها حدود 30 درصد از افراد حرفهای در این صنعت مشغول کارند و بیاغراق 70 درصد از کسانی که در این صنعت فعالیت میکنند با الفبای روزنامهنگاری بیگانهاند و حتی توان نوشتن یک انشای درست را ندارند.
بنابراین با چنین ساختاری یک رابطه دایرهوار شکل میگیرد که از یک سو صنعت روزنامهنگاری به لحاظ اقتصادی فقیر است و توان به کارگیری نیروهای حرفهای با دستمزد بالا را ندارد و از سوی دیگر به دلیل نبود آدمهای حرفهای در این صنعت بازدهی مالی مناسبی برای این کسبوکار دیده نمیشود. بنابراین سرمایهگذار نیز در این صنعت سرمایهگذاری نمیکند.
این رابطه دو سویه میان سرمایه مالی و سرمایه انسانی در صنعت روزنامهنگاری بسیار اهمیت دارد. با تامین سرمایه انسانی کارآمد و متخصص و با تجربه، بازگشت سرمایه اتفاق میافتد و از سوی دیگر با تامین سرمایه مالی امکان جذب نیروهای متخصص و با تجربه فراهم میشود. زمانی این سیکل به شکل درستی اجرا میشود که روزنامهنگاری بهعنوان یک صنعت مستقل شناخته شود و امکان حذف آن وجود نداشته باشد.
سرمایهگذار اگر احساس کند که با کوچکترین خطای انسانی کل سرمایه مالی او به باد فنا میرود امکان ندارد با طیب خاطر سرمایهگذاری کند، بلکه او نیز مثل همه سرمایهگذاران به منافع مالی فکر میکند و در جایی سرمایهگذاری میکند که درصد ریسک آن پایین باشد. بنابراین به دلیل نبود سرمایه مالی در صنعت روزنامهنگاری افرادی جذب این صنعت میشوند که با رسالت این صنعت آشنا نیستند و نمیتوانند این اهداف را محقق کنند.
نیروی انسانی بیانگیزه
امـــروزه در صنـــعــت روزنامهنگاری افرادی حضور دارند که هیچ دلبستگی به این کسبوکار ندارند، بلکه برای گذران زندگی چند صباحی را در این حرفه کار میکنند و با تعطیل شدن روزنامه چه بسا منشی مطب فلان دکتر یا مدیرعامل شوند. صنعــت روزنــامــهنگاری نیاز به سرمایهگذاری دارد و تا زمانی که منابع انسانی حرفهای تامین نشود در صنعت روزنامهنگاری بازگشت سرمایه وجود ندارد.
به همین خاطر در روزنامه مطالبی منتشر میشود که هیچ تناسبی با مسائل روز جامعه ندارد و اگر تاریخ روزنامه را حذف کنیم آن نوشته میتواند مربوط به دهه 30 یا 40 شمسی باشد. صاحب روزنامه نیز برای اینکه بتواند به حداقل بازگشت سرمایه و سود فکر کند مهمترین بخش روزنامه برای او واحد بازرگانی است و روزنامه تنها دکانی بیمشتری است که فقط با زرق و برقهای تبلیغاتی باید ذهن خواننده را به خود جلب کند تا به آن روزنامه آگهی تبلیغاتی بدهد.
از این رو محتوای درست و استخواندار در روزنامههای ما کمتر دیده میشود. صاحب فکر و قلم کمتر در روزنامه به شکل حرفهای و مستمر قلم میزند چون هیچ درآمدی برای او ندارد. برای رشد و توسعه صنعت روزنامهنگاری نیاز به منابع انسانی قدرتمند و ارزشمند است. بیش از 70 درصد افراد شاغل در روزنامهها هیچ تخصص و تجربهای ندارند و فرق خبر با گزارش و رویداد را نمیدانند. به عبارت دیگر 70 درصد از نیروهای متخصص و با تجربه و روزنامهنگار حرفهای به کار روزنامهنگاری نمیپردازند.
امروزه حقوق یک روزنامهنگار حرفهای در ایران نمیتواند حتی نیازهای ساده و اولیه او و خانوادهاش را برطرف کند. در صورتی که یکی از مسائل مهم در روزنامهنگاری امنیت اقتصادی است اما متاسفانه هیچ یک از روزنامهنگاران حرفهای در ایران در شغل خود امنیت اقتصادی و مالی ندارند و نمیتوانند با خبر نویسی، یادداشتنویسی و تهیه گزارش و گفت و گو امرار معاش کنند؛ بنابراین ناگزیر تن به کارهای دیگری میدهند که چندان با تجربه و تخصص آنها همراه نیست. این در صورتی است که خبر در جهان امروز گرانترین کالاست.