دنیا به سمت كهنسالى میرود؛ این را نشریه بلومبرگ میگوید كه به تازگى مقالهاى در این باره منتشر كرده است؛ سال گذشته سى ان ان هم مقالهاى در رابطه با همین موضوع منتشر كرده و نسبت به بالا رفتن میانگین سنى جمعیت دنیا و تاثیرى كه میتواند روى اقتصاد داشته باشد، هشدار داده بود.
بالا رفتن امید به زندگى و كاهش نرخ زاد و ولد بهخصوص در جوامع پیشرفته میانگین سنى جمعیت ٧٥درصد كشورهاى دنیا را تا سال ٢٠٥٠ به بالاى ٧٥ سال خواهد رساند. ژاپن در این زمینه هم پیشرو بوده و از سال ٢٠٠٤ با معضل كاهش جمعیت نیروى جوان مواجه است و به گفته اقتصاددانان، چین هم به تازگى به همین درد دچار شده و با یك تاخیر ٢٥ ساله به همین نقطهاى میرسد كه حالا ژاپن رسیده است.
افزایش سن امید به زندگى از دستاوردهاى دراماتیك قرن بیستم است كه اگرچه شاید باعث خوشحالى انسان شود اما دنیا را نگران میكند؛ بهعنوان مثال در ایالات متحده امید به زندگى از ٤٥ سال در سال ١٩٠٢ به ٧5/7 در سال ٢٠٠٤ رسید؛ آمریكا كشور پهناور و پرجمعیتى است و نگرانى بابت آیندهاى كه پر از كارمندان بازنشسته باشد، طبیعى است.
به گفته بىبىسى، در بریتانیا هم نسبت جمعیت نیروی كار به جمعیت بالاى ٦٥ سال از 3/7 به یک در سال ١٩٩٩ از 2/1 به ١ در سال ٢٠٤٠ میرسد. نگرانى چیست؟ تعداد نیروى كار كاهش و تعداد حقوق بگیرهاى بازنشسته افزایش مییابد؛ به این ترتیب بار روى دوش نیروى كار سنگینتر میشود و نهادهاى بازنشستگى بودجه كافى براى پرداخت حقوق جمعیت بالاى بازنشستهها نخواهند داشت. نشریه econimicshelp مینویسد براى حل این بحران میتوان سن بازنشستگى را بالا برد.
دولت بریتانیا براى بالا بردن سن بازنشستگى و افزایش حقوق بازنشستگى بخش خصوصى دست به اقداماتى زده است؛ اقداماتى كه كنترل دولت روى جمعیت پا به سن گذاشته را تا حد زیاد افزایش میدهد و نگرانىها را كاهش میدهد.
مهمترین تاثیرات جمعیت كهنسال بر جوامع
١. بالا رفتن نسبت وابستگی جمعیتى که کار نمیکند به جمعیتی که کار میکند. در صورتى كه سن بازنشستگى ثابت بماند و نرخ امید به زندگى افزایش پیدا كند، تعداد افرادی كه از دولت مزایاى بازنشستگى میخواهند بیشتر میشود؛ افراد كمترى كار میكنند و بالطبع مالیات بردرآمد كمترى به دولت پرداخت میشود. نگرانى اصلى بر سر این است كه در نهایت دولتها مجبور شوند نرخ مالیات بر در آمد را براى نیروى كار باقىمانده افزایش دهند.
٢. جمعیت پا به سن گذاشته قاعدتا به مراقبت بیشترى نیاز دارد؛ بنابراین با بالا رفتن سن امید به زندگى، دولتها (دولتهاى غربى) مجبور میشوند بودجه بیشترى را به مراقبتهاى بهداشتى اختصاص دهند. به علاوه اینكه جمعیت بازنشسته به این دلیل كه دیگر كار نمىكنند، مالیات بر درآمد كمترى میپردازند. اینها از نگرانىهاى اصلى دولتهاى غربى نسبت به افزایش میانگین سنى جمعیت است چراكه خودشان با بحران بدهى و طرحهاى مزایاى بازنشستگى بدون بودجه مواجهند و به مالیات بر درآمدى كه نیروى كار باید بپردازد، نیاز دارند.
٣. در این شرایط شاید آنهایى كه كار میكنند مجبور شوند مالیات بیشترى پرداخت كنند و این خودش میتواند انگیزه كار كردن را پایین بیاورد و تبدیل به عاملى بازدارنده در شركتها براى سرمایهگذارى شود؛ در چنین وضعیتى سوددهى و رشد پایین میآید.
٤. میانگین سنى جمعیت كه بالا رود، تعداد نیروى كار كاهش مییابد و میزان دستمزدها بالا میرود و در نتیجه تورم در میزان دستمزدها به وجود میآید. در چنین شرایطى شركتها باید مردم را بیشتر تشویق كنند تا به نیروى كار بپیوندند و براى این كار باید شرایط كارى انعطافپذیرى را به وجود آورد. به زبان ساده كارى كند كه مردم به كار كردن تمایل پیدا كنند؛ كه این خودش براى شركتها هزینهبردار میشود.
٥. روند حركت بازار تغییر میكند. افزایش تعداد جمعیت بازنشسته بازار بزرگترى براى خدمات و كالاهاى مورد نیاز افراد مسن به وجود میآورد.
٦. بالا بردن ذخیره مالى براى مزایاى بازنشستگى میتواند منجر به كاهش سرمایهگذارى شود. اگر جامعه درصد بیشترى از درآمد خود را براى دوران بازنشستگىاش كنار بگذارد، به طور قطع پول كمترى را براى سرمایهگذارى كارآمد پسانداز میكند و این مساوى است با كاهش نرخ رشد اقتصادى.
ارزیابى جمعیت كهنسال در جوامع
كاهش نرخ زاد و ولد به معناى كاهش جمعیت افراد جوان است. این باعث میشود دولت پول بیشترى پسانداز كند چرا كه جوانان به آموزش نیاز دارند و مالیات كمترى میپردازند (البته اگر اصلا این كار را بكنند.)
در چنین شرایطى همه چیز به میزان سلامت و تحرك جمعیت پا به سن گذاشته وابسته میشود. اگر علم پزشكى بتواند به مردم كمك كند كه بیشتر زندگى كنند و در عین حال آنقدر سالم باشند كه بتوانند در جامعه فعال بمانند و كار كنند، قاعدتا كمك بیشترى به اقتصاد میكنند.
مهاجرت یكى دیگر از عواملى است كه میتواند تاثیرات منفى ناشى از یك جامعه پا به سن گذاشته را خنثى كند؛ چرا كه این جمعیت جوان است كه مهاجرت میكند.
افزایش سن بازنشستگى هم یكى دیگر از راهكارهاى جوامع داراى جمعیت كهنسال است اما همیشه كارساز نمىشود؛ چون آنهایى كه پسانداز شخصى دارند همچنان زود خودشان را بازنشسته میكنند و آنهایى كه درآمد كمتر و در نتیجه پسانداز كمترى دارند، به كار كردن ادامه میدهند كه این خودش یك جامعه مستهلك به وجود میآورد.
این نخستین بار نیست كه دنیا با جهش جمعیتى مواجه شده؛ مشكل اصلى اینجاست كه با وجود تمام تدابیرى كه دولتهاى جوامع پیشرفته تا به حال اندیشیدهاند و اعمال كردهاند، مردم در این دوره به زود بازنشسته شدن گرایش زیادى پیدا كردهاند. در آمریكا افزایش نرخ مالیات بر درآمد از عوامل اصلى این گرایش است و در جوامع در حال توسعه بهعنوان مثال پایین بودن دستمزدها.
البته نشریه بلومبرگ معتقد است به لطف كشورهاى پرجمعیت و وسیعى مثل آمریكا و همچنین جوامع در حال توسعه نرخ زاد و ولد (دست كم در این مناطق) بالاست اما دنیا با سرعت زیادى به سمت كهنسالى پیش میرود.
ارتباط با نویسنده: azadehetehad@gmail. com