قدرت جذب پول مثل قدرت جذب هر چیز دیگر است و کمتر از آنچه فکر میکنید به شانس و اقبال بستگی دارد. هر انسانی با توجه به انتخاب خود میتواند یک ثروتمند بالقوه باشد اما این کاملاً به افکار، اعتقادات و انتخابهای فرد بستگی دارد. آنچه پیش روی شماست، انتخابهایی است که فقط ثروتمندان واقعی سراغش میروند. ثروتمندان انتخاب میکنند که موفقیتشان تحت کنترلشان باشد.
ثروتمندان معتقدند «من زندگی خودم را میسازم»، حال آنکه به اعتقاد افراد معمولی زندگی برای من اتفاق میافتد. ثروتمند زندگی مالیاش را تحت کنترل خود دارد و تنها کسی است که موفقیت را برای خود ایجاد میکند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که بزرگ فکر کنند
اگر تو نه، پس چه کسی؟ این طرز فکر ثروتمندان است. فکر بزرگ و عمل بزرگ موجب بهدستآوردن همزمان پول و معنا در زندگی میشود. بسیاری از آدمها انتخاب میکنند که پا به یک میدان کوچک بگذارند. چرا؟! اول از همه چون میترسند. آنها از هیبت شکست میترسند و جالبتر اینکه از موفقیت بیشتر از شکست هراس دارند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که متعهد به دستیابی به ثروت باشند
ثروتمندان بهجای اینکه بخواهند ثروتمند شوند، آگاهانه خود را متعهد به ثروتمند شدن میکنند. ثروتمند شدن نیاز به تمرکز، تشویق، دانش، تخصص، تلاش صددرصدی، نگرش «هیچوقت رهایش نکن» و البته ذهن ثروتمند دارد. اگر شما کاملاً، واقعاً و عمیقا متعهد نباشید، شانس هم به سراغتان نمیآید. مهمترین دلیل اینکه آدمها آنچه را میخواهند، بهدست نمیآورند این است که نمیدانند چه میخواهند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که تمرینات ورزشی را انجام دهند
یک تحقیق روی 177 میلیونر خودساخته نشان داد که 76 درصد این خودساختهها نیم ساعت در روز یا بیشتر تمرینات هوازی مثل دویدن، دویدن آهسته، پیادهروی یا دوچرخهسواری انجام میدهند. تغییر در عادتها یعنی تغییر در زندگی. تمرینات ورزشی باعث رشد در مغز میشود و تولید گلوکز را افزایش میدهد. هرچه سوختوساز بیشتر باشد، رشد مغز بیشتر میشود و درنتیجه فرد باهوشتر میشود.
ثروتمندان انتخاب میکنند که بر فرصتها تمرکز کنند
بهجای تمرکز بر موانع، کاری که اغلب مردم انجام میدهند، ثروتمندان بر فرصتها تمرکز کرده و آنها را برجسته میکنند. کار ثروتمندان توجه به رشد بالقوه است. فقرا اما زیانهای بالقوه را میبینند.ثروتمندان بر پاداشها تمرکز دارند و فقرا بر ریسکها متمرکز میشوند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که راه خود را بروند
اساساً انسانها تمایل دارند راهی را بروند که جماعت میرود، یعنی دلشان دنبالهروی میخواهد. آنها دوست دارند جزئی از یک کل باشند و برایشان سخت است که راهی مجزا از دیگران برگزینند. ترس از جدا شدن و رها کردن مهمترین دلیل نرسیدن بسیاری از مردم به موفقیت است.
ثروتمندان دسته خود را میسازند و این همان وجه تمایز آنها با سایر افراد است. اگر میخواهید ثروتمند باشید باید خود را از دستههای دیگر رها کنید، دسته خود را بسازید و سپس از دیگران بخواهید که به دسته شما بپیوندند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که با ثروتمندان دیگر دمخور شوند
افراد موفق به سایر افراد موفق نگاه میکنند تا انگیزه پیدا کنند. آنها سایر افراد موفق را الگو قرار میدهند و با خود میگویند وقتی آنها توانستند پس ما هم میتوانیم.
موفقها به جای اینکه به موفقیت دیگران حسادت کنند، بهخاطرشان خوشحال میشوند و دنبال سردآوردن از الگویی هستند که آنها پیروی کردهاند. سریعترین و آسانترین راه برای کسب ثروت یادگیری دقیق بازی است که ثروتمندها ماهرانه با پولشان انجام میدهند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که برای برنده شدن بازی کنند
درحالیکه ثروتمندان بازی میکنند که ببرند، آدمهای معمولی فقط بازی میکنند که نبازند. هدف ثروتمندان واقعی رسیدن به ثروت هنگفت و فراوان است. آنها به «مقداری» پول راضی نیستند و دنبال «مقدار زیادی» پول میروند.
ثروتمندان انتخاب میکنند که مشکلات از مسیر منحرفشان نکند
راز موفقیت تلاش برای پرهیز از مشکلات یا رهاشدن از آنها نیست، بلکه این است که خودتان را آنقدر رشد دهید که بزرگتر از مشکلات شوید. مسیر ثروت مملو از تلهها و مشکلات است و دقیقا بههمین دلیل است که بسیاری از مردم پا در این مسیر نمیگذارند. آنها زحمت، سردرد و مسئولیت این کار را نمیخواهند.
ثروتمندان کاری را که دوست دارند، انجام میدهند
تصور بسیاری از افراد معمولی این است که ثروتمندان همه زندگیشان را کار میکنند. اما یکی از مهمترین استراتژیها در سطح جهانی انجام کاری است که به آن علاقه دارید. بهعبارت دیگر، قشر متوسط جامعه شغلی میگیرد که آن را دوست ندارد و فقط پولش را میخواهد. آنها در مدرسه و سپس جامعه آموختهاند که تنها کاری انجام دهند و در ازایش پولی بگیرند که زندگیشان بچرخد.
ثروتمندان انتخاب میکنند که از پول دیگران استفاده کنند
ثروتمندان از اینکه سراغ جیب دیگران رفته و از سرمایه آنها برای آینده کار خود استفاده کنند، ترسی ندارند. ثروتمندان خوب میدانند که شخصاً توان تأمین تمام سرمایه لازم را برای کار ندارند و برای همین سراغ سرمایه دیگران میروند. قشر متوسط جامعه اما اعتقاد دارد که باید پول داشته باشی تا بتوانی به پولهایت اضافه کنی و همین امر آنها را در بهترین حالت محدود و در بدترین حالت تخریب میکند.