دوباره اسفند از راه رسید و ناگهان تمام شهر شکل عوض کرد. همیشه ماه آخر سال که میرسد مثل این است که همه چیز در طبیعت منتظر بوده که اسفند بیاید و نیمهاش را رد کند تا به یکباره تغییر کند و بشود هوای عید و بهار. البته مدتهاست شهر ما رنگ زمستان را ندیده و تغییرات جوی بهشدت سر ناسازگاری با سرزمین ما دارد و از همان ابتداییترین روزهای اسفند بوی بهار در هوا میآید و گاهی درختان هم شکوفه میدهند. بعضی وقتها آنقدر هوا بهاری میشود که انسان شک میکند هنوز در تقویم زمستان است.
اسفندها دیگر زمستانی نیست ولی به نصف که میرسد انگار یک دفعه رنگدانههای هوا هم تغییر میکند و در فضای شهر تنفس هم بهاری میشود. تنها مردم ما هستند که هنوز بهار را بهارانه میکنند و تکاپویشان عیدانه میشود. خیابانها رنگ و بوی عید و سفرههای هفت سین میگیرد. در و پنجرهها هر روز در حال تمیز شدن است و بر خیلی از پشتبامها فرشهای شسته شده آویزان است. گویی خیال شهر هم انتظار بهار را میکشد. آفتاب رنگ دیگری میگیرد و بادها خنک و بهاریاند. سبزی درختها کمکم آشکار میشود و صدای ترقههای آخرین سهشنبه سال در فضای بچههای شهر بال میزند.
همه این زیباییها با هجوم ترافیک وحشتناک شبانهروزی در پایتخت که همواره به سیاهی و آلودگی هوا دامن میزند در گیر میشود و خیلی وقتها این همه ساعت شلوغی و در هم پیچیدن ماشینها و مردم همه را کلافه و عصبی میکند. مردم آمدهاند عید را به خانههایشان مهمان کنند.این همه هیاهو برای آغاز فصلی نو و بهاری دیگر است. ولی حیف! حیف که گاهی یادمان میرود به روی هم لبخند بزنیم، با هم مهربان باشیم، از کنار هم که میگذریم با صدایی رسا بگوییم عیدتان پیشاپیش مبارک. نمیدانیم همین یک نگاه پر خنده و مهربان ما به روی همدیگر چقدر میتواند روزمان را سفید و دلهایمان را از کینهها پاک کند.
همین سادگیهاست که خستگی را از تنمان به در میکند و میتوانیم برای چند لحظه از یاد ببریم که درگیر خستگی و شلوغی شب عید هستیم. با هم مهربان باشیم تا ببینیم چقدر راحتتر میتوانیم سختیهای این روزها را تحمل کنیم. ساده و مهربان بودن کار سختی نیست. برای شروع میتوانیم از در خانههای خودمان آغاز کنیم. یک لحظه فکر کنید، کافی است از چند روز مانده به عید هر کدام از ما همت کنیم هر صبح یک شاخه گل تازه به در خانهمان بچسبانیم تا هم خودمان بدانیم این روزها پر از شادی عید است و هم همسایهمان که میبیند با روحی تازه و سرحال به خیابان میرود.
مهم نیست اگر خیلیها بیتفاوت گذشتند، خیلیها ندیدند و خیلیها در دل به ما خندیدند، مهم این است که ما دلمان شاد و بهاری است و در گذر همسایهها حتی اگر یک نفر مثل ما شاد شود کافی است. شاید همین کار کوچک بتواند به یک نفر کمک کند تا تمام روزش سبز و بهاری باشد. حتی اگر یک نفر را هم شاد کنیم عیدمان شادتر میشود. هنوز دیر نشده بیایید به این یک شاخه گل فکر کنیم.
* روزنامه نگار